زندگی نامه سردارشهید حاج روح الله سلطانی
استان :مازندران
شهرستان: آمل
وضعیت تاهل:متاهل
دین :اسلام مذهب:شیعه
نوع عضویت:سپاه کادر
تحصیلات: فوق لیسانس
نام پدر:اسماعیل
نام مادر:مهین
تاریخ شهادت:1394/3/23
محل شهادت:پیرانشهر
نحوه شهادت:مبارزه باگروهک تروریستی پژاک
آخرای شهریور ۱۳۵۹ باشروع جنگ تحمیلی به دنیا اومدم
زمان تولدم برام شمع روشن کرده بودند، نه اینکه جشن گرفته باشن، نه!
اوضاع اون روزها خیلی پر استرس بودو برق ها قطع!
پرستارها مجبورشدن شمع روشن کنند مادر بزرگم علاقه زیادی به امام خمینی ره داشت
پیروزی انقلاب اسلامی،این مرد بزرگ رو به یک اسطوره و الگو تبدیل کرده بود
اسم منم به همین دلیل شد روح الله
ازکودکی،سنگینی این اسمو حس میکردم بازی های کودکانه
شیطنت های گاه و بیگاه ما برای پدربزرگم لذت بخش بود
برای ما هم که توی خونه شون لحظات مون رو سپری میکردیم لذتی وصف نشدنی داشت
پدرم برقکار ساده ای بود
مجبوربودیم مدتی اونجا زندگی کنیم کمی وروجک اما درس خون و منظم بودم
و جزو شاگردان ممتاز وزرنگ مدرسه!
یه رسم خوبی بزرگان محل داشتن
اسامی بچه های ممتاز رو از بلندگو مسجد اعلام می کردند
اگر بدونین چه لذتی داشت پدرم خدابیامرز فردی مذهبی و دلسوز بود
صدای دعا و نماز نیمه های شبش هنوز تو ذهنم هست
صدای زیبای قرآن خوندنش قبل خوابیدن ما
مادرم هم انقدر معتقد بود که هربار برای شیردادن من، وضو می گرفت... سال ۷۵ بخاطر ادامه تحصیل به شهر آمل اومدیم.
سالها بعد نزدیک دیپلم، به دختردایی مریم علاقمند شدم و با مشورت مادربزرگم رفتیم خواستگاری
همه موافق بودند به جز عروس خانم!
خلاصه نشد که ما داماد بشیم خدا کمک کرد و آرزوم برآورده شد
دانشجوی دانشگاه پاسداری امام حسین ع شدم
تا اونجایی که میتونستم درس خون و منظم بودم
تقریبا سال بعد دانشجویان برتر رو عازم مکه کردند و اسم منم افتاد اللهم لک لبیک...
چه عاشقانه زیبایی با خدا در طواف کعبه داشتم..
برای شهادتم دعا کردم
برای سلامتی رهبرم و همه مسلمانان
برای خانواده و مهم تر از همه انتخاب همسری خوب, بهتر بگم؛ رضایت مریم!
دعا کردم... وقتی برگشتم بااستقبال زیادی روبه رو شدم
مادرم برای ولیمه کل فامیلو دعوت کرده بود و همه به صورت دو ستون تو کوچه منتظر من بودن
تودل جمعیت مریم خانمو دیدم
خشکم زد برای چندلحظه!
دستمو کشیدن وحرکت کردم اصرار من برای خواستگاری مجددا شروع شد
خداروشکر این بار جواب بله رو گرفتم وصیغه محرمیتی خوندیم وانگشتر زدیم
قبل ازدواج هم ساعتها باهم صحبت کردیم
ایشون از انتظاراتش گفت و من هم قول دادم خوشبختش کنم ۸۱/۷/۱۸ عقد کردیم
همراه همیشگی من دیگه پذیرفته بود به کسی بله گفته که عاشق رهبرشه و حتی حاضره برای دین و مردمش در سخت ترین
مأموریت ها شرکت کنه
و شهید بشه
میدونست میخوام به وزن اسمم دربیام خانمم خواهرزاده شهیدان:
علی اکبر، نورالله، عزیزالله امین تبار بود
بعد ازدواج بهم گفت، یکی از دلایل رضایتش،اعتقاد به شهادت بود
میخواست تکیه گاه زندگی اش یک پاسدار باشه دوسال بعد از ازدواجمان
پسر اولمون به دنیا آمد
از آنجایی که من ارادت خاصی به
حضرت علی اکبر ع داشتم
دوست داشتم که نام علی اکبر
رو براش بگیریم ولی به خاطر نذری که کردیم ، اسمش رو ابوالفضل گذاشتیم در زمان بارداری یا نگهداری بچه ها، همیشه همسرم روکمک می کردم
و وقت هایی که
بچه ها تب می کردن
تا صبح بیدار می موندم و
با دستمال خیس پاشویه شون می کردم. فیلمی از سید جلال داشتم و بارها اونو می دیدم و گریه می کردم
وقتی بابچه هام نماز میخوندم
بعد نماز رو به بچه ها می کردم
و می گفتم :
اولین دعاهایتان شهادت من باشد. دیدار با جانبازان
از کارهای مهم و اساسی من بود
شهدا با شهادتشون از این دنیا میرن
ولی جانبازان با مجروحیتشون تازه باید زجرهای جدیدو تحمل کنن
دردهای جسمی
ودردهای فرهنگی جامعه که اونهارو از پا درمیارن به سربازان گردانهای پیاده
بسیجیان در گردان های امام حسین(ع) آموزش های نظامی می دادم
در کار جدی بودم و بعد آموزش با بچه ها میگفتیم و می خندیدیم
اعتقاد داشتم
اخلاق در هرکاری حرف اول است ارادت خاصی به سردار رستمیان فرمانده لشکر ۲۵کربلا
داشتم
یک شب قرار شد
جلسه ای کاری در منزل ما داشته باشیم
قبل حضورشون بچه هامو آموزش دادم وقتی ایشون اومدن احترام نظامی بذارن
شب قشنگی شد وکلی خندیدیم بچه ها!!
من از یک بسیجی ساده شروع کردم و نهایتا معاون عملیات لشکر ۲۵کربلا شدم
هیچ وقت به دنبال جایگاه سازمانی نبودم
پس پاسداری رو
سربازی رهبری ببینید
که اگر پشتیبان ولی فقیه باشین
دشمن غلطی نمیکنه! من و محمود رادمهر
از طرف استان مازندران برای دوره رشد و ارتقای سازمانی یا به عبارتی دوره آموزش فرماندهی معرفی شدیم به تهران
دوران خوبی بود
دعا میکردم این دوره ها زمینه خدمت منو به اسلام بیشتر کنه مأموریتی در آذربایجان غربی، پیرانشهر،ارتفاعات مرزی حاج ابراهیم داشتیم
پس از مبارزه با گروهک تروریستی پژاک و موفقیت از انجام عملیات در دفاع از حریم کشور و مردمم
به بالاترین درجه انسانیت رسیدم
ﺁﺭﺯﻭﻱ ﻳﻚ ﻣﺎﺩﺭ ﺷﻬﻴﺪ
چند سال پیش، پسرم برای ماموریتی به یکی از استان های شمالی رفته بود.
بعد ها فهمیدیم که افتخار حفاظت از مقام معظم رهبری را بر عهده داشت.
همان روز، گویا سر سفره ناهار، ایشان نزدیک آقا نشسته بودند. معظم له، نگاهی توام با مهربانی به روح الله می اندازند و می فرمایند:ماشا الله چه قد رعنایی داری. اهل کجایی؟
روح الله گفت بچه آمل هستم.
بعد حضرت آقا دستی به سر روح الله کشیدند و گفتند: «پس شما دانه بلند مازندران هستی!»
همه ی جمع خندیدند.
این خاطره شیرین ترین خاطره عمر روح الله شده بود. پسرم حقش شهادت بود. به اشرار و ضد انقلاب هم میگویم سربازان سید علی خامنهای پیروزند.
اما تنها یک آرزو دارم و آن این است که هرچه زودتر به محضر آقا و مولایم امام خامنه ای برسم و از نزدیک ادای احترام کنم.
فرمانده حسین از همنشینی با خادمان سامرا تا علاقه به رزمندگان لبنانی
به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، «شهید مرتضی حسینپور شلمانی» معروف به «حسین قمی» متولد 30 شهریور سال 64 بود. او سال 83 وارد سپاه شد. در دانشکده افسری دوره آموزشی را گذراند. و در سال 92 با شروع فتنه در سوریه وارد منطقه شد و مسئولیتهای مختلفی را گرفت. سال 93 با ورود داعش به عراق، حسین به عراق اعزام شد. جزو اولین افرادی بود که با حاج قاسم در پدافند بغداد ــ سامرا مشارکت داشت. نبوغ و مجاهدتهای او بهگونهای بود که فرماندهان به او لقب حسن باقری زمان را دادند.
مرتضی حسینپور فرمانده عملیات قرارگاه حیدریون در سوریه و فرمانده شهید محسن حججی بود. او صدها نفر همچون محسن حججی را زیر دست خود پرورش داد تا تکفیریها نتوانند حتی به بخشی از خواستههای خود در منطقه برسند. این فرمانده زبده نظامی در همان معرکهای که شهید حججی بهاسارت درآمد بهشهادت رسید اما پیش از شهادتش نقشه شوم داعش را برای بهراه انداختن حمام خون بر هم زد و جان بسیاری از رزمندگان مقاومت را نجات داد. سرلشکر جعفری فرماندهکل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بهپاس رشادتهای شهید مرتضی حسینپور شلمانی، در پیامی این شهید مدافع حرم گیلانی را بهعنوان شهید نمونه کشور در سال 97 معرفی کرد. تنها فرزند شهید حسینپور 4 ماه بعد به دنیا آمد.
تیر و ترکشها علاقه خاصی به او داشتند
تیر و ترکشها علاقه خاصی به مرتضی داشتند. هر بار که میآمد ترکشی جدید در بدنش جا خوش کرده بود، جای سالم در بدنش نمانده بود، چیزی هم به بقیه نمیگفت؛ هر چه میگفتیم برای جانبازیت اقدام کن، توجهی نمیکرد. هر وقت مجروح میشد اول با من تماس میگرفت. یک بار تیری به شکمش اصابت کرد و به شدت آسیب دید، از بیمارستان به من زنگ زد و جریان را گفت، در آخر اضافه کرد: «چیزی نیست، نگران نباش.» به ایران که برگشتیم، رفت بیمارستان بقیهالله، یک روز بستری بود و بعد مرخص شد؛ به همسرش قول داده بود که وقتی برگشت، با خانوادهها به شمال برویم؛ گفتم:«بریم خونه و چند روزی استراحت کن، فعلا قید مسافرت رو بزن.»قبول نکرد، ابتدا تصمیم گرفت بلیط هواپیما بگیرد؛ اما پشیمان شد و از کسی خواست که به جای او رانندگی کند. در طول مدتی که در شمال بودیم، با وجود دردهای زیادی که داشت، هیچ کس به جز من و همسرش از مجروحیتش با خبر نشد.
با کارکنان حرم سر یک سفره غذا میخورد
از زبان یکی از خادمان و معماران حرم مطهر امامین عسکریین(ع): از جمله نیروهایی که در زمان درگیری داعش در سامرا کارهای مستشاری انجام میداد. حسین صدایش میکردند. همیشه دیر وقت از ماموریت برمیگشت و گاهی هم چند روزی اصلا نمیدیدمش. آن موقع به دلیل کمبود جا همه خدمه و کارکنان حرم و بعضی از نیروهای نظامی سر یک سفره غذا میخوردیم. به خاطر اینکه بچه محل بودیم با هم زود رفیق شدیم. راستش آمار من را خوب داشت ولی من یکبار هم در محل ندیده بودمش. هیچی از او نمیدانستم. فقط یک روزی به من گفت: «هم محلمهای هستیم.» خیلی برام جالب بود چیزهایی از من میدانست که کمتر کسی خبر داشت. هر کاری کردم به من بگوید از کجا خبر دارد، نگفت.
دانشجویان نخبه کشور را در طرح عملیات به کار میگرفت
توانسته بود از نخبگان کشور در امور نظامی استفاده کند. عدهای از دانشجویان نخبه کشور را در طرح عملیات به کار گرفت که نتیجه خوبی حاصل شد. خودش هم سن زیادی نداشت. میگفت: «باید به این جوانها میدان بدهیم تا خودشان را نشان بدهند.» در جاهایی که به فکر جدید نیاز بود، سراغ جوانهای نخبه کشور میآمد. میگفت: «کل چیزی که من نیاز دارم فکر این جوانهاست.» تلاشهای ایشان در به کارگیری نیروهای جوان نتیجه خوبی داشت که همچنان تاثیرش باقی است.
هدیهای برای خانواده شهدای لبنانی
قبل از آخرین مرخصی یک حمله داشتیم، داخل آن حمله چند نفر از بچههای دوست داشتنی لبنانی شهید شده بودند. حسین خیلی ناراحت بود، میخواست برود و هر طور که شده به خانوادهایشان سربزند. حسین خیلی دوستشان داشت. بعد رفته بود چند انگشتر خوب از یشم، شرفالشمس، دُرنجف و ... از یک واسطهای گرفته بود، خیلی قشنگ بودند. یکی از شبها آمد و گفت: «بچهها بیایید بین این انگشترها چهار تا را انتخاب کنید، میخواهم ببرم به مامان و بابای شهدا بدم.»
ماهم آمدیم به جای اینکه انتخاب کنیم، هرکی برای خودش برداشت رفت و یک گوشه نشست! بعدش گفت: «چی شد؟ چرا انتخاب نکردید؟» ماهم با خنده گفتیم: «انتخاب کردیم. دستت درد نکند!» گفت: «همه را بذارید اینجا» فردای آن روز حسین رفت لبنان و بعد دو روز آمد تهران. جانشینش که آمد، آن کیف کولهای حسین دستش بود. انگشترا هم داخل کیف بود.کیف را باز کردم و دیدم انگشترها که آن شب با بچهها دست کرده بودیم، هنوز هست. فقط چهارتای دیگر از انگشترها نیست. جانشینش گفت: «حسین وقتی داشت میرفت ایران، گفت اینها را به بچهها بده.»
به حلقوم بریده شهید حججی قسم تا نابودی آخرین نفرشان از پای نخواهیم نشست
به گزارش گروه دفاعی امنیتی دفاع پرس، سردار سلیمانی: به حلقوم بریده شهید حججی قسم تا نابودی آخرین نفرشان از پای نخواهیم نشستبه گزارش گروه دفاعی امنیتی دفاع پرس، متن پیام سردار سرلشکر حاج قاسم سلیمانی در پی شهادت محسن حججی رزمنده مدافع حرم اهل بیت(ع) بهشرح زیر است:
«بسم الله الرحمن الرحیم
پس از شکستهای پیدرپی گروههای تکفیری-وهابی وابسته به استکبار جهانی در برابر رزمندگان سلام در جبهههای مختلف، گروه ترویستی داعش مرتکبی جنایتی فجیع و غیرانسانی شد در هیچ قاعده و قانون اسلامی و حتی انسانی نمیگنجد.
مردم دلاور و امت حزب الله خصوصا خانواده شهید محسن حججی مطمئن باشند که فرزندان دلیر شما انتقام این اقدام ددمنشانه را با تصمیمی قاطعانه که همانا ریشه کن کردن شجره خبیثه وهابیت و تروریسم از جهان اسلام است خواهند گرفت.
این نوع جنایتها که تاکنون هزاران مورد آن به همین شکل در عراق و سوریه بر ضد امت مسلمان اعم از شیعه و سنی به وقوع پیوسته تنها نتیجه ای که در برخواهد داشت اتحاد و آگاهی بیشتر عالم اسلامی نسبت به هویت و خباثت این خوارج زمان است و ما را در پاک کردن سرزمین اسلامی از لوث وجود آنان مصمم تر و قدرتمندتر خواهد نمود.
به حلقوم بریده این شهید عزیز راه اباعبدالله (ع) سوگند یاد می کنیم که از تعقیب این شجره ملعونه و نابودی این غده خطرناک برآمده در پیکر جهان اسلام تا آخرین نفرشان از پای نخواهیم نشست.
ما از ابتدا مصمم و به دور از تردید در این راه گام برداشتیم اما ارتکاب این جنایت ها عزم و اراده ما را جزمتر و جدیتر نمود تا جای جای اراضی اسلامی را از وجود بی وجود پلیدشان تطهیر نماییم.
اینجانب به پدر، مادر، همسر و فرزند مقاوم این شهید بزرگوار که فرزندشان مانند سالار شهیدان امام حسین(ع) و با همان شیوه ظالمانه به شهادت رسید تبریک عرض می کنم زیرا نام خانواده شهید پرورتان با خاندان سید و سرور شهیدان همنام و قرین گردید و شهید شما و ما سند افتخار ایران اسلامی و سپاه ولایت است.
ایران اسلامی در راه آزادی و شریعت و برای نجات دین مبین اسلام چنین قربانیان ارزشمندی را تقدیم می کند و از خدای سبحان عاجزانه طلب می کنیم که حسن عاقبت با مرگی همچون شهید محسن حججی عزیز برای مقرر فرماید.
هنیئا لک و لکم و عظم الله اجورنا و اجورکم
قاسم سلیمانی
1396.5.19»
بر اساس این گزارش شهید محسن حججی پس از اسارات به دست داعش مظلومانه به شهادت رسید.
جزئیات تشییع پیکر مطهر ۱۰ شهید فاطمیون
مراسم وداع و تشییع پیکر مطهر ۱۰ شهید فاطمیون در روزهای ۳۰ و ۳۱ فروردین ماه ۹۶ در شهرهای قم و مشهد مقدس برگزار میشود.
به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، مراسم وداع و تشییع پیکر مطهر 10 شهید فاطمیون در روزهای 30 و 31 فروردین ماه 96 برگزار میشود. شهیدان عبدالله شجاعی، سید احمد حسینی، محمد حیدری، سرور کریمی، امان علیداد، محمد اسلامی و محمدمهدی قربانی، ظاهر آشوری، رضا اخلاقی و سید باقر موسوی رزمندگان افغانستانی لشکر فاطمیون هستند که چندی پیش داوطلبانه برای دفاع از حریم اهل بیت عصمت و طهارت(ع) راهی سوریه شدند و توسط تروریستهای تکفیری به شهادت رسیدند.
مراسم تشییع پیکرهای پاک و مطهر 7 شهید فاطمیون به نامهای عبدالله شجاعی، سید احمد حسینی، محمد حیدری، سرور کریمی، امان علیداد، محمد اسلامی و محمدمهدی قربانی) امروز چهارشنبه 30 فروردینماه 96 در قم برگزار میشود. این مراسم از ساعت 16 از مسجد امام حسن عسکری(ع) با حضور عموم مردم قم آغاز شده و به سمت حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه(س) ادامه پیدا میکند و در نهایت شهیدان در قطعه 31 مدافعان حرم بهشت معصومه(س) به خاک سپرده میشوند.
مراسم وداع و تشییع پیکر مطهر سه شهید دیگر به نامهای شهیدان ظاهر آشوری، رضا اخلاقی و سید باقر موسوی در مشهد مقدس برگزار میشود. مراسم وداع با پیکر مطهر این شهیدان امروز چهارشنبه 30 فروردین 96 همزمان با نماز مغرب و عشا در مسجدحضرت زهرا(س) واقع در بلوار شهید آوینی (گلشهر)، انتهای شهید شفیعی 50، جنب ورزشگاه مدافعان حرم برپا خواهد شد.
همچنین مراسم تشییع پیکر این شهدا فردا پنجشنبه 31 فروردین ماه 96 از ساعت 9 صبح با حضور عموم مردم از مهدیه مشهد واقع در خیابان امام رضا(ع) آغاز خواهد شد.
نماهنگ جدید "مدافعان حرم" با صدای حاج صادق آهنگران و حمید قربانی
منبع:سایت روشنگری
مراسم تشییع پیکر پاک شهید حاج مصطفی زال نژاد/تصویری
پیکر پاک شهید حاج مصطفی زال نژاد، رزمنده آملی مدافع حرم در زیر بارش باران باشکوه خاصی در شهرستان شهید پرور آمل تشییع شد .
مردم قدر شناس آمل در یک روز سرد و بارانی پیکر فرزنددیار علویان را از سپاه این شهر تا گلزار شهدا بدرقه کردند تا پس از اقامه نماز در کنار سایر شهدا به خاک سپرده شود .