زندگینامه شهیدحسین رمضانی نیاکی
نام پدر: سید محمود
نام مادر: سیده مریم
تاریخ تولد: 1343/9/13
وضعیت اشتغال: سرباز
تحصیلات: متوسطه
یگان خدمتی: ارتش
عضویت: گروهبان
تاریخ شهادت: 1365/1/8
محل شهادت: غرب کشور
نحوه ی شهادت: در عملیات والفجر9
محل دفن: روستای نیاک
سن: 22 سال
ذر ماه سال 1343 بود که صدای گریه نوزادی در روستای نیاک در خانوادهای سادات لبخند بر لبان پدر و مادر شکوفا ساخت و با توجه به عشق و ارادت به ائمه اطهار (ع) نام«حسین»را بر تازه رسیده نهادند.
حسین پا به پای خانوادهای که دل در گرو دین و دیانت وکمر همت به کار کشاورزی نهاده بودند، درس زندگی میگرفت و همراه و همگام با دیگر همسن و سالانش میرفت تا زندگی باصفا و صداقتی داشته باشد. دوران ابتدایی و راهنمایی را در روستای نیاک پشتسر گذاشت و مقطع متوسطه را در دبیرستانهای لاریجان (بایجان و وانا) و آمل گذراند.
حسین در ایام فراغت با کوشش و تلاش چشمگیر کمک کار خانواده بود و با دست و پنجه نرم کردن با سختیهای زندگی تمرینی داشت که با عزت نفس ادامه حیات بدهد. او با روحیه صبر و شکیبایی زبانزد اطرافیان و دوستان بود و با رفتار مؤدبانهاش، دام محبت میگستراند. به اقامه نماز و تلاوت قرآن دلبستگی داشت. پس از اتمام تحصیلات دوران متوسطه به خدمت مقدس سربازی اعزام شد که آن ایام مقارن بود با دوران دفاع مقدس علیه تجاوزات رژیم بعثی عراق.
او در دوران مبارزه علیه دشمن بعثی، یکبار مجروح شد و با ارتقاء معنویی که پیدا کرده بود طی نامهای خبر شهادت خود را به دوستان میدهد.
شهید به عنوان گروهبان همدوش دیگر رزمندگان در میادین نبرد به جهاد علیه دشمن پرداخت. تا اینکه در هشتم فروردین سال شصت و پنج، همراه با رایحهی روحپرور بهاری، جاودانه شد و با کسب مدال شهادت، در عملیات والفجر 9 ، در کوههای غرب کشور در بهشت همیشه بهاری، جای گرفت.
پیکر مطهر شهید بعد از چندین سال (مفقودالجسد بودن) در جوار مولانا سید حسن ولی (ع) به خاک سپرده شد.
شهیدسیّدحمیدرضااسدی نیاکی
نام پدر: سیدعلی اکبر
نام مادر: پروین
تاریخ تولد: 1340/12/22
وضعیت اشتغال: سرباز
تحصیلات: دیپلم
یگان خدمتی: لشکر 77 خراسان
عضویت: سرباز
تاریخ شهادت: 1360/4/8
محل شهادت: آبادان
محل دفن: آمل
سن: 20 سال
زندگینامه شهید
در اواخر سال یکهزار و سیصدو چهل زمانی که طبیعت به استقبال بهار می رفت، ناگهان صدای گریه کودکی در خانوادهای مذهبی و دوستدار اهل بیت(ع) پیچید. او با قدوم خود رایحهای از بهار سربلندی و عزت را به همراه آورد.نام حمیدرضا را بر او نهادند.متانت و ادب و انضباط کودک،اعجاب اطرافیان را بر انگیخت و همواره پدر و مادر با نگاه به این تازه رسیده لذّتی سکرآور همراه با دلشوره در وجود خود احساس می نمودند و سروشی پنهانی به آنها القا می کرد که این هدیه خداوندی چراغی است که زود خاموش می گردد ولی اثر وجودی او تا ابدیت باقی خواهد ماند.
دوران ابتدایی را در مدرسه جلالی و راهنمایی را در مدرسه طالب آملی و متوسطه را در دبیرستان رازی با موفقیت و نتایج تحسین برانگیز پشت سر نهاد. سال 1356 هنوز 16 سال از سن او نمیگذشت که در فعالیتهای انقلابی شرکت داشت و با حضور در مسجد حاج علی کوچک و کسب فیض در محضر آیت الله جوادی سعی می نمود شور و شعوری عرفانی پیدا کرده و اثر وجودی خود را برای رضای خدا به اثبات برساند.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی در نهادهای انقلابی از جمله جهاد سازندگی به فعالیت پرداخت و با عضویت در انجمن اسلامی پایین بازار سعی مینمود آمر به معروف و ناهی از منکر باشد.همواره مقلّد و پیرو خط امام خمینی(ره)بود. با صداقت تمام بر سر عهد و پیمان پای فشرد تا اینکه در تیرماه یکهزار و سیصد و شصت جان شیرین را
تقدیم جان آفرین نمود و با نثار خون خود برگ زرّین از مظلومیت تشیع بر صفحه تاریخ افزود و شمع محفل بشریت گردید.
زندگینامه شهیدحسن قدیری نیاکی
نام پدر: رجب علی قدیری
نام مادر: محترم اکبرشاه نیاکی
وضعیت اشتغال :بسیجی و طلبه ی مسجد علامه حسن زاده
تحصیلات: دیپلم و مقدماتی حوزه
یگان خدمتی : بسیج
تاریخ شهادت: ۵/۱۲/۱۳۶۲
محل شهادت: دهلران در عملیات والفجر ۶
نحوه شهادت: بعد از زخمی شدن آر پی چی زن اسلحه رو به دوش میکشه و جلو میره و دیگه کسی آن را ندیده
محل دفن: گلزار شهدای امامزاده ابراهیم
سن: ۱۸ سال
وضعیت تاهل: مجرد
شهید حسن قدیری در ۱۶ فروردین ۱۳۴۴ در شهر آمل در خانواده ای مذهبی چشم به جهان گشود از کودکی فردی باهوش بود و در سن ۶ سالگی قدم به دوران ابتدایی دبستان جهان تربیت گذاشت دوران سه ساله راهنمایی را در مدرسه پستا گذراند از انسان جوانی بسیار علاقمند به ورزش بالاخص کشتی و فوتبال بود و در سال ۱۳۵۸ با گرفتن کارت کشتی بازدید تیم کشتی آمل در آمد در همین احوال عضو تیم فوتبال شهید نیا شاهین سابق شده و همواره به علت اخلاق خوب و بازی عالی مورد تشویق کاپیتان تیم مورد نظر قرار گرفت
شهید حسن قدیری مطالعه را بسیار دوست داشت و همیشه پول های خود را صرف خرید کتب مذهبی میکرد دوران دبیرستان را در دبیرستان های امام خمینی و تبری گذراند شهید عضو بسیج و انجمن شهربانو محله و حزب جمهوری اسلامی بود و در تمام راهپیمایی ها حضور فعال داشت
همزمان آدرس مدرسه در حوزه علمیه مسجد هاشمی آمل به یادگیری دوره مقدماتی صرف و نحو اهتمام ورزید در تاریخ ۳۰/۷/۶۰ نیازی در خود دیتا در یک تشکیلاتی منسجم بوده و اکثر اوقات شرع در حزب جمهوری بوده و به گفته شهید بهشتی حزب را معبد میدانست در ۲۶ رمضان ۱۳۶۱ عازم جبهههای نبرد حق علیه باطل شد این مدت را در پایگاه شهید بهشتی و در حمله محرم شرکت داشت برای بار دوم در بهمن ۱۳۶۲ در حالی که قرار بود برای درس طلبگی به حوزه علمیه اراک بهرود با شنیدن پیام امام در طرح لبیک یا خمینی حکم انسانی و مکتبی است به او اجازه وقفه را نداد که سنگر برادرانش را خالی بگذارد و به همراه چند نفر از برادران حزبی خود در تاریخ۲۹/۱۱/۱۳۶۲ رهسپار جبهه شد و ایشان حالی که آرپیجی زن زخمی شده بود صلاح را بر دوش کشید و به پیشروی ادامه داد که دیگر خبری از او نشد و با رشادت اش نام نیکی از خود در دفاتر تاریخ برجای گذاشت هم نام اسم خود امام حسن مجتبی علیه السلام
چگونگی شهادت طلبه شهید حسن قدیری از زبان خواهرش
در بهمن ۶۲ برادرم در حالی که آماده رفتن به حوزه علمیه اراک بود با شنیدن پیام امام و طرح لبیک یا خمینی نتوانست آرام بگیرد و همراه با تنی چند از دوستان حزبی خود روانه جبهه های جنگ حق علیه باطل شد مدتی بعد ۵ اسفند عملیات والفجر ۶ آغاز شد که کمک آرپی جی زن بود در این عملیات شرکت داشت در حین عملیات آرپی جی زن زخمی میشود و او با بر دوش کشیدن آرپیچی به عملیات ادامه میدهد بعد از عملیات که دوستان و پسردایی بنده دور هم جمع شدن برادرم را ندیدند و به هر کجا که فکر میکردم مراجعه کردند اما اثری از حضور نیافتن ما در منزل اطلاعی از این ماجرا نداشتیم تا اینکه در ۱۱ اسفندماه موقع زهر که ما به اقامه نماز ظهر ایستاده بودیم تلفن منزل زنگ خوردن گوشی را گرفتم فرد مقابل از من خواست تا مادرم گوشی را بر دارد وقتی مادرم گوشی را گرفت این طرف اینطور عنوان نمود که از یزد زنگ میزنم آیا شما سرباز در جبهه دارید مادرم گفت نه پذیری داریم گفتند ما الان صدایش را از رادیو عراق شنیدیم چون اصرار داشت تنها پسر خانواده (من و برادرم تنها فرزندان خانواده بودیم) هستم شماره خود را داد ما زنگ زدیم و آنجا بود که مادرم اول اول سجده شکر را به جا اورد و تازه ما فهمیدیم که گوهر گرانبهای زندگیمان را از دست دادیم چند سالی از این ماجرا گذشت تا اینکه از پسرا آزاد گشتند اما اثری از برادر من شد پدرم را تعاون سپاه مراجعه نمود و با دیدن عکس هایی که از اسرای ایرانی از روی روزنامه های آنها گرفته شد عکسی از برادرم را که در کمپ اسرای عراقی نشسته بود یافت عکس را برای تشویق فرستادند و آنها صد درصد تایید نمودند اما هرگز خبری از برادرم نشد تا در سال ۷۳ در تفحص شهدا به ما اطلاع دادند که جنازه شهید ما پیدا شد اما به دلیل آن که همراهان رزمنده برادرم گفتند در عملیات به دلایلی عدهای پلاک نداشتیم و داشتن عکس یادشده خانواده ام قبول نکردند بالاخره چند سال بعد از سقوط صدام و نیامدن خبری از برادرم ،خانواده ام تصمیم به گرفتن مراسم شدند اما در هر حال هم من و هم خانواده هم همچنان فکر می کنیم که بالاخره روزی او برمیگردد به امید آن روز
وصیت نامه طلبه شهید حسن قدیری
بسمه تعالی
آنهایی که در راه خدا کشته شده اند مرده مپندارید بلکه زنده اند و نزد خدایشان روزی میخورند (قرآن مجید)
با درود به رهبر کبیر انقلاب که جان و مال و شرف خود را مدیون این بزرگ مرد تاریخ هستیم که با پیام هایی برخاسته از قرآن به ما حیاتی تازه داد و با سلام خدمت کلیه شهدا و خانواده عزیز آنها که چنین فرزندانی را پرورش داده و به خدا تحویل دادند شهادت رمز پیروزی شهادت پرگشودن از قفس تن و شهادت زندگی دوباره است ای عزیزان اگر شما فرزندی یا پدری یا برادری را در راه خدا داده اید هیچ ناراحت نباشید چون وعده خدا حق است و خدا وعده داده به شهدا در آن دنیا روزی می دهد پس چرا روزی نزد خدا را رها و به روزی پست مادی دل ببندیم و مگر ما چند سال می توانیم در این دنیا باشیم ماهی که هر قدم همان راهی شدن به دوزخ است چرا باید با شهادت در راه خدا خود را پاک نماییم مگر ما پیرو انبیا و اولیای خدا نیستیم پس چرا از مرگ هراس نداریم اصلا در اسلام مرگ به معنی نیستی معنی ندارد یعنی با کشته شدن یا مردن اقواممان نباید این همه جزع و بی تابی کنیم کسی که معاد را قبول دارد بازخواست کردن را در آن دنیا قبول دارد دیگر ناراحت نمی شود بلکه از این مردن ها این درس را می گیرد که ما هم میمیریم من هم نیست می شوم آیا ببینیم در آن هنگام چه در کوله بار دارم آیا از حسنات پر شده یا از گناهان چه باید کرد باید در تلاش بود در تلاش دائمی و طولانی تلاش برای چه برای تزکیه نفس برای دوری از گناه برای انجام واجبات و مستحبات برای ترک حرام ها و مکروهات برای پاک کردن دل از کدورت ها و زنگ ها کسانی که این چند جمله را می خوانید یا میشنوید ای که به شما توصیه می کنم توصیه از یک برادر یا از یک فرزند کوچک که بیشتر در قرآن و احادیث بروید بیشتر بخوانید و تفکر کنید تا روحتان تا جانتان مصفا شب تا بتوانید هر چه بیشتر از این زندگی پست و بی ارزش دست بکشید و به فکر آخرت افتید د که خداوند توبه کنندگان را بسیار دوست میدارد به نماز های تان را به دعاهایتان زیاد اهمیت بدهید با حضور قلب و خلوص نیت نماز های تان را بخوانید و تا می توانید نماز شب را به پا دارید در نیمههای شب بلند شوید و با خدای خود توسل به جوی تا خداوند گناهان شما را ببخشد به حرف امام عزیز این شخصی که دنیا را به لرزه درآورده این شخصی که نایب برحق امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف است این شخصی که با نماز شب ها و دعاهای خود و با مشورت با حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف بیانیهها و اعلامیهها میداد و حال هم سخنرانی میکند گوش فرا دهید و به آن عمل کنید که هم ثواب دنیا را می بینید هم ثواب آخرت را هیچ لحظه ای از انقلاب آفرین باشید چون این انقلاب با خون صدها شهید آبیاری شده و انقلابی است که حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف فرماندهی سربازان آن را به عهده دارد به قول امام این کشور یک کشور الهی است به چه علت به علت اینکه چنین انقلابی در آن به وقوع پیوست و حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف صاحب اصلی این کشور شد حال چند جمله ای هم با مادر عزیزم سخن میگویم ای مادر عزیز کسی که با زحمتی که غیر از خدا کسی دیگر نمی تواند اگر تورا دهد مرا به این سن رساندی تا به جبهه بروم و برای خدا بجنگم و توفیق شهادت نصیبم نشود این را بدان که خدا مرا به امانت نزد تو سپرد تا از آن به نحو احسن مراقبت نمایید و آخر این عمارت را به او برگردانیم و تو هم مرا پرورش دادی تا مسلمان باشم و در راه خدا جهاد نماید و به مقام شهادت نائل آییم و تو هم به امانت خود وفا نمودی و این را بدان به خاطر این عمل از این در آخرت به تو میدهد و تو نباید هیچ گونه جذب و بی تابی کنیم چون مرگ حق است و بالاخره نصیب انسان می شود چه بهتر که این مرگ در راه خدا باشد و ناراحتی تو برای کسی باشد که جنازه اش به مادرش نرسیده است و یا مادرانی که هیچ اطلاعی از فرزندان خود ندارد و تو ای پدر عزیز که با کار و کوشش طاقت طاقت فرسا زحمت کشیدی و با قدرتی که خدا داد و با روزی که خدا داد و با زندگی که خدا داد توانستیم را به این سن برسانید و اگر حساب کنیم همه چیزمان از خداست چرا رفتنمان برای خدا نباشد و تو باید این مرگ را نعمت بدانیم چون خدا چنین توفیقی را به تو داده است که پدر شهید باشید و تو ای خواهر عزیزم تو نیز باید خوشحال باشی که خواهرشو ای شهید ای چون چون مدتی با او بودی و از اخلاقیات و روحیات او خبر داری پس باید تورا او را ادا ی راهی که آخرش منتهی به خدا می شود که تنها راه و آخرین راه و آخرین مقصد است و تو هم باید این راه و مقصد را بپیماید چه بهتر که با تلاش و کوشش برادرش را در آن دنیا ملاقات نماید و در آخر از تمام کسانی که گناهی و یا آزاری ازم دیدهاند مرا ببخشند و اگر طلبی از من دارن از خانوادهام دریافت نماید تنها وصیت به دوستان بهترین دوست شهیدان است که زودتر او را ملاقات کند و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته
۳/۸/۱۳۶۱_ دوشنبه _ کنار رود دویرج _ حسن قدیری
مداحی حاج مهدی سلحشور:جشنواره اشک ولبخند شهدای نیاک1395
زندگینامه شهیدامیرسرلشگرسیدمسعودمنفردنیاکی/مستند
زندگینامه شهید سید منصور مهدوی نیاکی
نام پدر: سید احمد
نام مادر: رقیه
تاریخ تولد: 1346/1/2 آمل
وضعیت اشتغال: دانشآموز
تحصیلات: متوسطه
یگان خدمتی: لشگر25 کربلا گردان یا رسولالله
عضویت: بسیجی
تاریخ شهادت: 1365/10/5
محل شهادت: جزیرة ام الرصاص
نحوه شهادت: عملیات کربلای4
محل دفن: آمل
سن: 19 سال
در فروردین ماه سال هزار و سیصد و چهل و شش که طبیعت میرفت جلوهی باطراوتی به هستی بدهد، در خانوادهی متدین و پاکدامن که دل و چشم به آسمان داشتند و غیر از رضایت خداوند به چیزی راضی نبودند،کودکی به دنیا آمد که انگار هدیه نوروزی و عیدی جاودانگی از خالق هستی به پدر و مادر عاشق اهلبیت بود. نام زیبای «منصور» را بر او نهادند. دیباچهی زندگی منصور بیانگر آینده درخشانش بود. از کودکی مودب و آرام بود که توجه داشت روابط و تعامل حسنهای با دیگران داشته باشد. دوران ابتدایی را در دبستان پستا (تقوا) و راهنمایی را در مدرسه شهید سقا علیزاده، پشت سر گذاشت و متوسطه را در دبیرستان امام خمینی (ره)آغاز نمود.
منصور فرد مستعد و خوش فکر بود و در کنار فعالیتهای درسی و آموزشی به کار هنر خوشنویسی و نقاشی و همچنین به تلاشهای ورزشی میپرداخت. در زمینه هنرهای رزمی و غواصی دوره تخصصی را گذرانده بود. منصور در همان اوایل دوران نوجوانی به امور واجبات اهمیت ویژهای میداد و اهتمام داشت که نماز شب را اقامه نماید و در فراگیری قرآن و علوم قرآنی گوی سبقت را برباید. او با اعتماد راسخ مبنی بر انجام کار برای رضای خدا و دعوت دیگران به مسیر متعالی اسلامی همواره با حضوری فعال در انجمن اسلامی دانشآموزان آمل و همچنین انجمن اسلامی محل و فرماندهی پایگاه شهید محلّه و همینطور همکاری در مسایل تربیتی مدرسه، تلاش چشمگیری از خود بر جای گذاشت.
با شروع جنگ تحمیلی با وجود داشتن16 سال سن، راهی جبهههای نور علیه ظلمت شد و در طی چهار مرحله اعزام به مناطق جنگی، به دفاع از کیان کشور و ارزشهای اسلامی برآمد و جان شیرینش را بر سر پیمان گذاشت.
شهید در مکاتبات خود اطرافیان را به ترس از خدا سفارش میکرد و از روی آوری به ضد ارزشها بخصوص مظاهر مبتذل فرهنگ غرب بر حذر میداشت و به پیروی از ارزشهای انقلاب و حفظ دستاوردهای جمهوری اسلامی تاکید نمود. منصور در عملیات«والفجر6» و «هورالعظیم» و «کربلای4» شرکت داشت تا اینکه در عملیات کربلای4 به فیض شهادت رسید. بعد از9 سال آثاری از پیکر مطهرش به گلزار شهدای آمل انتقال یافت.