شهدای نیاک

شهدای نیاک

مرجع خبری و طراح نرم افزارهای مذهبی وزندگینامه شهدا وبیانات رهبری و دفاع مقدس
شهدای نیاک

شهدای نیاک

مرجع خبری و طراح نرم افزارهای مذهبی وزندگینامه شهدا وبیانات رهبری و دفاع مقدس

حضوربچه های ستادبزرگداشت شهیدسیدمنصورمهدوی نیاکی درمنزل برادرشهید

حضوربچه های ستادبزرگداشت شهیدسیدمنصورمهدوی نیاکی درمنزل برادرشهید













دست خط بسیارزیبای شهید سیدمنصورمهدوی نیاکی
با تشکرازبچه های ستادبزرگداشت شهید سیدمنصورمهدوی نیاکی برای ارسال تصاویربه سایت شهدای نیاک

برادر غواص شهیدی که پیکرش مقابل دوربین رسانه‌ها رفت: سیدمنصورمهدوی نیاکی ، شهیدی از «شهید محله»آمل

برادر غواص شهیدی که پیکرش مقابل دوربین رسانه‌ها رفت: سیدمنصورمهدوی نیاکی ، شهیدی از «شهید محله»آمل

به‌گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، روز گذشته یازدهم مردادماه هویت پیکر شهید غواصی که برای نخستین‌بار در مقابل دوربین‌های خبری قرار گرفته بود شناسایی شد. «سیدمنصور مهدوی نیاکی» متولد سوم فروردین‌ماه سال 46 اعزامی از لشکر 25 کربلا بود که در جریان عملیات کربلای ‌4 در منطقه ام‌الرصاص، در چهارم دی‌ ماه 65 به شهادت رسید و پیکر او دست‌بسته با لباس غواصی به‌عنوان یکی از سالم‌ترین پیکرهای تفحص‌شده 175 غواص و خط‌شکن، برای نخستین‌بار در مقابل دوربین‌های خبری قرار گرفت.
سید رحمت‌الله مهدوی نیاکی، برادر شهید سیدمنصور مهدوی نیاکی غواص شهید تازه‌شناسایی شده در گفت‌وگو با خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم می‌گوید: ما شش برادر و دو خواهر بودیم. من فرزند اول و سیدمنصور فرزند چهارم خانواده بود. هفت سال اختلاف سنی داشتیم. یکی از برادرانم سال 62 در حالی که اول نظری بود به جبهه رفت، مجروح شد و بازگشت. بعد از او منصور هم به جبهه رفت.


نحوه اطلاع خانواده از شهادت سیدمنصور


او ادامه می‌دهد و می‌گوید: سیدمنصور از 16 سالگی رزمنده شد، سه سال در رفت و آمد بود تا عاقبت سال 65 در سن 19 سالگی در عملیات کربلای چهار به شهادت رسید. ما مدت‌ها از او خبری نداشتیم چون همر‌زمان نزدیکش دچار موج‌گرفتگی شده بودند و نمی‌توانستند اطلاعات دقیقی از منصور به ما بدهند. به همین دلیل اول فقط اعلام مفقودیت شد، بعد از چند سال پلاک منصور در منطقه عملیاتی پیدا شد، اما نمی‌توانستیم به استناد یک پلاک بگوییم او زنده است یا شهید شده؛ بعد از 13 سال طبق نقل برخی از همرزمان و اینکه کمتر کسی از آن عملیات زنده مانده بود؛ شهادت او را اعلام کردند. بعد از منصور یکی دیگر از برادرانم نیز به نام سیدناصر مهدوی نیاکی به جبهه رفت او دنشجوی سال سوم دانشگاه صنعتی اصفهان بود که در عملیات برون‌مرزی نصر4 در منطقه عملیاتی ماووت عراق به شهادت رسید.
می‌دانست شهید می‌شود و دوست داشت مثل مادرش گمنام باشد
برادر شهید مهدوی نیاکی در توصیف اخلاق و رفتار برادر تازه شناسایی شده‌اش توضیح می‌دهد: منصور با وجود آنکه سن زیادی نداشت، خصوصیات اخلاقی‌اش با یک جوان 19 ساله برابری نمی‌کرد. نمازهای یومیه‌اش همه اول وقت بود. نماز شب را مرتب می‌خواند و برایش مهم بود که حتی یک بار هم ترک نشود. می‌گفت: باید دخترهایمان را زینبی بار بیاوریم. منصور به قرآن اهتمام زیادی داشت، مرتب مطالعه می‌کرد، نکات مختلفی را از آیات قرآن می‌نوشت و آن را حفظ می‌کرد. پسر آرام و سر به زیری بود. صبور و با اخلاص، نمونه کامل یک مؤمن واقعی. رفتارش با مادر و پدرم بی‌نظیر بود. او به خاطر گمنامی حضرت زهرا(س) خودش هم به گمنامی‌ علاقه داشت همیشه به مادرم می‌گفت: "وقتی قبر مادرمان ناپیداست من چه باید بگویم؟" انگار می‌دانست که می‌رود و شهید می‌شود و تا مدت‌ها پیکرش بدون مزار مفقود می‌ماند.



مسئول پایگاه بسیج محل و یک خطاط ماهر بود/هیچکس در خانه با جبهه رفتن کسی مخالف نبود


او در ادامه خصوصیات اخلاقی برادر شهیدش اضافه می‌کند: اگر جایی اختلاف یا دعوایی پیش می‌آمد او در کمال آرامش همه چیز را حل و فصل می‌کرد. بسیجی فعالی بود. مسئول پایگاه 48 مسجد محله بود. هیچوقت فعالیت‌های این چنینی‌اش کمرنگ نشد. عاشق انقلاب و رهبرش بود. علاوه بر این خطاط ماهری بود. حتی از شهرستان‌های اطراف به نزد او می‌دادند تا برایشان خط بنویسد. خودش هم یک عکس دارد که در آن با دست خط خودش نوشته شهدا را فراموش نکنید.

برادر غواص شهید تازه‌شناسایی شده در پاسخ به اینکه آیا خانواده‌اش با رفتن برادر جوانش به جبهه مخالفتی داشتند یا خیر پاسخ می‌دهد: وقتی کسی برای اسلام می‌رود، برای دفاع از انقلاب و کشوری داوطلب می‌شود و خود را برای نبرد آماده کرده است چرا باید با او مخالفت شود؟ هیچوقت در خانه ما کسی با جبهه رفتن اعضای خانواده مخالف نبود چون همه می‌دانستیم برای اسلام باید رفت و جنگید.


زادگاه شهید نیاکی؛ «شهید محله» با 57 شهید دفاع مقدس است


او از محله‌ای که کودکی خود و دیگر برادرانش در آن سپری شده است می‌گوید و ادامه می‌دهد: محله ما در ابتدا بسیار کوچک بود و مثل حالا گسترش یافته و بزرگ نشده بود. خیلی کوچک‌تر از حد تصور بود. اما همان محله کوچک 57 شهید داشت. بعدها اسم محله به «شهید محله» تغییر یافت. همه خانواده‌های ساکن در آن محل چند شهید داده‌ بودند. فقط ما نبودیم. همه برای جبهه رفتن داوطلب بودند چون می‌دانستند درخت انقلاب خون می‌خواهد و باید برای دفاع از انقلاب و کشور  ایستاد. اعضای خانواده ما نیز مرتب برای کمک به نظام و انقلاب اسلامی به جبهه در رفت و آمد بودند.


پدر و مادر شهید همیشه شاکر بودند و هیچوقت بی‌تابی نمی‌کردند

سیدرحمت‌الله مهدوی نیاکی در ادامه سخنانش وقتی از دلتنگی پدر و مادرش از او سؤال می‌شود می‌گوید: پدر و مادرم هر دو در سال‌های 88 و 89 از دنیا رفته‌اند، ولی تا روزی هم که در قید حیات بودند فقط خدا را شکر می‌کردند، ذره‌ای بی‌تابی نداشتند، هیچ رفتاری که دشمن را شاد کند در زندگی‌شان نبود. مادرم وقتی پیکر برادر شهید دیگرم را آوردند، اول کمی اظهار ناراحتی و تألم کرد، اما بعدش فقط شاکر بود. می‌گفتند ما برای انقلاب فرزندانمان را داده‌ایم و تا آخر با یاد امام حسین(ع) زندگی می‌کنیم.


برادر شهید نیاکی ادامه می‌دهد: پنج شش روز زودتر از اعلام رسمی شناسایی شدن برادرم به من خبر دادند. به محل کارم آمدند و اجازه گرفتند تا خبر را به دیگر اعضای خانواده اعلام کنند. من همان اول که منابع خبری از تفحص تعداد زیادی از شهدای غواص و خط شکن عملیات کربلای چهار خبر دادند حدس می‌زدم که برادرم هم میان این شهدا باشد که شکر خدا بود و شناسایی هم شد. ما می‌دانستیم که او غواص خط شکن است.


خبری شدن تصویر پیکر شهید نیاکی؛ در جهت اهداف نظام اسلامی بود


او در پاسخ به این سؤال که نظر خانواده شهید نیاکی درمورد «خبری شدن تصویر پیکر شهید با دستان بسته» و «حضور آن در مقابل دوربین‌های خبری طی نشست خبری 175 شهید غواص و خط شکن» چیست، می‌گوید: مسئولان نظام مقدس جمهوری اسلامی خودشان می‌دانند باید چه کار مثبتی در جهت اهداف نظام انجام دهند و اقداماتشان در همین مسیر است. این کار هم در جهت نیل به همین اهداف بود. من از هر چیزی که رهبرم را خوشحال کند، خوشحال می‌شوم و در هر وضعیتی مطیع امر رهبرم هستم. وضعیت به شهادت رسیدن برادرم ناراحت کننده بود اما از بازگشت او همگی خوشحال هستیم.
سیدرحمت‌الله مهدوی نیاکی در پایان سخنانش می‌گوید: منصور وصیت‌نامه مکتوبی نداشت، اما گاهی توصیه‌هایی می‌کرد، ولی وقتی خانواده‌ای همه‌شان رزمنده باشند می‌دانند باید چه کنند و چه نکنند. یکی از چیزهایی که همیشه به آن تأکید داشت حجاب بود. می‌گفت حتی مردان ما باید حجاب را رعایت کنند حجاب فقط مختص خانم‌ها نیست. او وقتی برای خانواده نامه‌ای می‌نوشت آن را با سلام به حضرت ولیعصر(عج)، امام خمینی(ره) و سپس مادر و پدرش آغاز و مزیّن می‌کرد.
انتهای پیام/

زندگینامه شهیدروح الله مهربانی نیاکی

زندگینامه شهیدروح الله مهربانی نیاکی


نام پدر:    علی محمد
نام مادر:    بتول
تاریخ‌تولد: 1344/7/8 مشهدمقدس

وضعیت اشتغال:    نظامی
یگان خدمتی:   سپاه پاسداران
عضویت:   عضو رسمی سپاه (پاسدار وظیفه)
تاریخ شهادت:   1363/12/24
محل شهادت:    خاک عراق- جزیره مجنون
محل دفن:    آمل
سن:   19 سال

 
تازه پائیز از راه رسیده بود و باد خزان طبیعت را به خواب دعوت می‌کرد و هر چه رنگ و بوی بهاری و شادابی داشت را به زردی و سستی مبدل می‌ساخت. ناگهان صدای گریه نوزادی فضای سنگین و پر اضطراب  خانه‌ای را در مشهد مقدس شکست و با آمدن خود بهار همیشگی را که رو به سوی تعالی دارد، نوید داد. نام او را روح الله نهادند. پدر به جهت امرار معاش و تحصیل روزی حلال و انجام ماموریت در فعالیت‌های کشاورزی مجبور بود از این شهر به آن شهر، از این روستا به آن روستا رحل اقامت افکند. روح الله از همان طفولیت با غربت دست و پنجه نرم نمود و همین‌که می‌خواست با مکان و موقعیت جدید انس بیابد و با دوستانی همراه و همدم شود، ناگهان از شهر و دیار دیگری سر در می آورد.  این موضوع سبب گردید تا اندازه ای صبور و آرام باشد و از حالت جست و خیزی کودکانه و شور و نشاط نوجوانی فاصله بگیرد.
تحصیلات ابتدایی را در روستای گردکل نوشهر مازندران، گذراند و دوران راهنمایی را در مدارس آمل پشت سر گذاشت. با شروع نهضت اسلامی شهید همانند دیگر همسن و سال‌های خود در راهپیمایی‌ها ، مراسم سیاسی ، اجتماعی و انقلابی حضوری فعال داشت. با شروع جنگ تحمیلی با فراگیری آموزش کمک های اولیه به یاری رزمندگان شتافت و سرانجام در کسوت سربازی در عملیات بدر به شهادت رسید.
شهید از همان خردسالی به انجام فرائض دینی می پرداخت و نسبت به دعا و نیایش علاقمند بود و با عضویت در کتابخانه‌ی شهید مطهری حسینیه ارشاد(تکیه نیاکی)همواره تلاش به خودسازی و خودباوری و خدا خواهی داشت.
درود فرشتگان الهی به روحی که جانش را در طبق اخلاص نهاد و با عروج خود به ما گوشزد نمود که به حقارت تن ندهیم.

زندگینامه شهیدسیدمحمدرضاخاتم نژادنیاکی

زندگینامه شهیدسیدمحمدرضاخاتم نژادنیاکی
نام پدر:    سید ابوالحسن
نام مادر:    فاطمه
تاریخ تولد:    1341/10/7

تحصیلات:    دیپلم
یگان خدمتی :    ارتش
نوع عضویت:    سرباز
تاریخ شهادت:    1364/12/29
محل شهادت:    پنجوین عراق
نحوه‌ی شهادت:    ترکش خمپاره
محل دفن:    آمل
سن :    23 سال


 شهید سیّد محمّدرضا خاتم‌نژاد انسانی وارسته، خالص و بسیار دوست‌داشتنی که میان خاصّ و عام محل زندگی اش زبانزد بود. در خردسالی پدرش را از دست داد و در سختی و مشقّت و با دسترنج مادرش از کودکی به نوجوانی و جوانی رسید. در تابستان کارگری و در زمستان تحصیل می‌کرد و از این دسترنج مقداری برای خرج تحصیل برمی‌داشت و بیشتر آن را به دیگران کمک مالی می‌نمود با اینکه خود محتاج بود.
بسیار ساده‌زیست با صفا و خنده‌رو و دلنشین بود و در بین همسایگان، فامیلان و دوستان بسیار محبوب و مورد توجه بود. با ایمان، نماز خواندن و اهل دل بود و به قرآن انس سرشار داشت و  در مراسم دعا و نیایش در مساجد شرکت می‌نمود و دلی‌ شکسته و روحی بلند داشت و بیشتر از سن خود می‌فهمید و عمل می‌کرد و فردی بسیار با خشوع، خضوع وبی‌نهایت مردمی و اهل سخاوت و مومنی غیرتمند بود.
او در بین فرزندان خانه، از همه بیشتر به مادرش ارادت و در کارهای منزل و بیرون کمکش می‌کرد و همیشه به دیگران سفارش مادر را می‌نمود و مادرش نیز علاقه‌ای خاص به او داشت و تقریباً تمام وجودشان در او غرق بود.
صدای گرمی داشت و در بین دوستان و فامیلان گاه‌گاهی امیری‌خوانی می‌کرد، سوز صدایش حکایت از درون سوخته‌اش بود. در آخرین باری که   به  مرخصِّی  آمده  بود مدام  به  خانواده اش می گفت دیگر  برنمی گردم  و این دفعة آخری است که پیش شما هستم.
نگاهش پرمعنی شده بود و چهره‌اش به زیبایی گرائید و هاله‌ای از نورانیّت همراه با رنگ غربت و سحرکننده صورتش را احاطه کرده بود.
بعد از حضور مجدد در جبهه‌های نبرد و گذشت مدتی چند ، برای دیدار خانواده‌اش در تاریخ 29/12/1364 درخواست مرخصی می‌کند تا ایام عید در کنار مادر و برادرانش باشد. قبل از حرکت بطرف آمل، بطرف دوستان و همسنگران خود می‌رود تا خداحافظی کرده باشد که در اثر حمله هوایی هواپیماهای دشمن، ترکش بمب به قلب نورانی و پر از مهرش اصابت کرد و جان به جان آفرین تسلیم نمود و به خیل شهدا پیوست.

یاد و خاطره‌اش گرامی و راهش پر رهرو باد.

زندگینامه شهیدسیداحمداحمدزاده نیاکی

 زندگینامه شهیدسیداحمداحمدزاده نیاکی

نام پدر:    سید عبدالله
نام مادر:   سیده سکینه
تاریخ تولد:  1351

وضعیت اشتغال:   دانش آموز
تحصیلات:   ابتدایی
یگان خدمتی:    بسیج سپاه پاسداران
عضویت:   بسیجی
تاریخ شهادت:   1362/12/12
محل شهادت:    روستای نیاک
نحوه‌ی شهادت:    اصابت گلوله در آموزش نظامی
محل دفن:    نیاک
سن:   11 سال

سید احمد احمدزاده، سال یکهزار و سیصدو پنجاه و یک، از خانواده‌ای مذهبی و کشاورز در روستای نیاک به دنیا آمد و پا به پای خانواده و همگام با اندیشه دینی همراه با صداقت و خلوص پاک همانند هوای لطیف و روح نواز کوهستان بال و پر گرفت.
دوره ابتدایی را در دبستان شهید حسنی(فردوسی)زادگاهش، پشت سر می‌نهاد که شاهد جنگ تحمیلی علیه نظام مقدس جمهوری اسلامی شد.علی‌رغم سن و سال کم، دوشادوش دیگر عزیزان بسیجی به دفاع از اعتقادات و کمک به دوستداران نظام و انقلاب پرداخت و در کنار افراد بزرگتر از خود در انجمن اسلامی و بسیج محل تلاش بی وقفه‌ای داشت. در آن روزهای گرما گرم جنگ و دفاع، سید احمد، همانند دیگر جوانان و نوجوانان روستای نیاک، چشم به وظیفه‌ای داشت که بتواند به نحو احسن انجام دهد.
لازمه‌ی دفاع از دستاوردهای انقلاب و آمادگی برای میادین نبرد، آموزش نظامی بود، که سید احمد، با شور و شوق وصف‌ناپذیر و با آگاهی کامل قدم در امر آموزش و یادگیری گذاشت تا اینکه نوجوان باصفا و صداقت ما در حین آموزش و تمرین نظامی در کوههای اطراف نیاک در اثر اصابت گلوله در دوازدهم اسفند ماه یکهزار و سیصد و شصت و دو، به شهادت رسید.

زندگینامه شهیدسیدعزت الله فاضلی نیاکی

زندگینامه شهیدسیدعزت الله فاضلی



نام پدر:    سید اصغر
نام مادر:    سیده زهرا
تاریخ تولد:   1345/6/31

محل تولد :    کنارانجام
وضعیت اشتغال:    دانش آموز
تحصیلات:    دوره متوسطه
یگان خدمتی:    لشکر 25 کربلا
عضویت:    بسیج سپاه پاسداران
تاریخ شهادت:  1362/12/5
محل شهادت:    دهلران
نحوه‌ی شهادت:    عملیات والفجر 6
محل دفن:    آمل در 1371/9/20
سن:   17 سال

 
در خانواده‌ای مذهبی و معتقد و عاشق اهل‌بیت علیهم‌السلام پا به جهان نهاد. در دوران کودکی بسیار صبور بود و اوقات را با سکوت معنی‌دار سپری می کرد.
تحصیلات دوران ابتدایی را در دبستان آیت الله طالقانی آمل (کورش کبیر) و دوره راهنمایی را در مدرسه تقوا(پستا)با موفقیت سپری نمود. دوران متوسطه را با تیزهوشی چشمگیری در دبیرستان حضرت امام خمینی(ره) در رشته علوم تجربی پی گرفت تا اینکه با شروع جنگ تحمیلی، تحصیل را نیمه تمام گذاشته و راهی عرصه جهاد مقدس شد. شهید سید عزت الله در میان اعضای خانواده و بستگان دارای شخصیتی منحصر به فرد بود و با متانت و عزت نفس همراه با شوخ طبعی و مهربانی با دوستان و اطرافیان مراوده داشت. از همان کودکی به مسایل اخلاقی و دینی پایبند بود. از تجملات و اسراف بیزاری می‌جست. هرگز حاضر نبود لباس نو بپوشد. معتقد بود بسا کسانی هستند که به لباس نو محتاج هستند و باید با آنها همدردی داشت و درد نداری‌شان را درک کرد.
در دوران متوسطه، علاوه بر تحصیل به فعالیت‌های مذهبی و سیاسی روی آورد و با عضویت در انجمن‌های اسلامی، بسیج و کانون‌های مذهبی سعی می کرد خدمتی صادقانه داشته باشد و خودش را از لحاظ روحی ، فکری و معنوی به تعالی بکشاند.

عبادت‌های خالصانه و دایمی او زبانزد همگان بود تا جایی که او را«شیخ»لقب داده بودند. او معتقد بود با اخلاق و رفتار حسنه می‌توان، افرادی را که وجهه‌ی مذهبی ندارند، هدایت نمود.
با شروع جنگ تحمیلی شهید دوبار به جبهه‌ها عزیمت نمود؛ هجرت اول را در جنگ با دشمنان داخلی و خارجی در کردستان گذراند و در مرحله دوم عازم منطقه عملیاتی دهلران گردید که در عملیات والفجر 6 در مصاف با دشمنان به درجه رفیع شهادت نایل آمد.
به مدت 9 سال پیکر مطهر شهید مفقود بود تا اینکه در تاریخ 30/9/71  قسمت‌هایی از بدن ایشان پیدا شد و با احترامی خاص در گلزار شهدای آمل دفن گردید.
سلام و صلوات و رحمت واسعه‌ی الهی به روح شهید سید عزت الله فاضلی که ره صد ساله را یک شبه طی نمودو با متانت، اخلاق،سعه صدر ، درک و شور و شعور،حماسه ای از خود به یادگار گذاشت که همیشه در قاب ذهن حقیقت‌جویان، درخشندگی دارد.

زندگینامه شهید سید محسن خاتمی نیاکی

زندگینامه شهید سید محسن خاتمی نیاکی



نام پدر:  سید  ابراهیم
نام مادر:   ایران
تاریخ تولد:   1333

وضعیت اشتغال:    سرباز
تحصیلات:   دیپلم
یگان خدمتی:    ارتش
تاریخ شهادت:   1357/11/22
محل شهادت:   تهران
نحوه‌ی شهادت:    تیر مستقیم در راهپیمایی 22 بهمن
محل دفن:   تهران
سن:   24 سال

 بقیه زندگینامه درادامه مطلب
شهید سید محسن خاتمی، سال 1333 در شهر آمل چشم به جهان گشود. همانند دوستان هم‌سن‌وسال خود بزودی سال‌های کودکی را پشت‌سر گذاشت و وارد دبستان جلالی در نیاکی‌محله شد  . بعد از آن دوران متوسطه را در دبیرستان محمدطبری در رشته ریاضی ادامه تحصیل داد. سال 1355 بود که موفق به دریافت دیپلم شد.  سال 1356 به خدمت سربازی اعزام گردید که پس از فرمان حضرت امام خمینی (ره) مبنی بر خروج سربازان از پادگان‌ها ، به همراه تعدادی از همفکران و دوستداران انقلاب و رهبری از پادگان بیرون آمد و در صف انقلابیون مخالف نظام ستم شاهی جای گرفت و در تظاهرات  مردمی قبل از پیروزی انقلاب حضوری فعال پیدا نمود. به فرمان حضرت آیت‌الله جوادی آملی در روز بیست‌و دوم بهمن‌ سال 1357 جهت شرکت در راهپیمایی به همراه چند تن از دوستانش عازم تهران شد و در بیست‌ودوم بهمن سال 1357 در درگیری با مأموران رژیم ستم‌شاهی در اثر اصابت تیر مستقیم به شهادت رسید.
بعد از پیروزی انقلاب خانواده شهید در مراجعه به دفتر آیت‌الله طالقانی در تهران و در نگاه به آلبوم عکس شهدای 22 بهمن و نیز بررسی دفاتر آدرس شهدایی که شناسایی نشده بودند، متوجه عکس شهید سید محسن خاتمی شده بودند که در اثر اصابت تیرمستقیم و نیز ضربات سرنیزه بر پیکرش به شهادت رسیده بود . خانواده شهید توفیق پیدا کردند تا محل دفن شهید را در قطعه شهدای 22بهمن در بهشت‌زهرای تهران پیدا کنند.
برادر شهید نقل می‌کند: «شهید در اوایل انقلاب به خاطر روحیه‌ی انقلابی و ضدستم‌شاهی که داشت در تلاش بود تا اسلحه‌ای پیدا کند و بدین خاطر به مدت سه‌شب در مقابل نگهبانی پاسگاه ژاندارمری آغوزبن آمل کمین می‌کند تا اینکه در شب سوم موفق به خلع سلاح نگهبان می‌شود و اسلجه ژ3 وی را به غنیمت می‌برد. روز بعد در مقابل پل دوازده چشمه در بالاپشت بام ساختمان عدل سنگر می‌گیرد و به سوی نیروهای گارد شاهنشاهی تیراندازی می‌کند که باعث وحشت و هراس مزدوران رژیم می‌شود. خداوند روحش را قرین رحمت گرداند.

گوشه هایی از وصیت نامه شهید:
سلام من به تو ای مادر بهتر از جانم،درود من به تو ای مادر که خود مبلّغ مذهب اسلام عزیز هستی و من به وجود مادری چون تو افتخار   می کنم و می دانم که با شهادتم از صمیم قلب راضی هستی و صبوری را پیشه راه خود  می کنی و تو می‌دانی شهیدان،مجاهدانی هستند که در راه حق و حقیقت به خالق مطلق پیوسته‌اندو می‌دانی که شهادت مرگ نیست بلکه زندگی ابدی است با ریختن خون ما زمین رنگین می‌گردد و آزادی را برای ایران اسلامی به ارمغان می آورد.