پیام رهبر انقلاب به مناسبت فرارسیدن ایام حج
موسم حج که همواره موسم احساس عزّت و عظمت و شکفتگی جهان اسلام بود، امسال دستخوش اندوه و حسرت مؤمنان و مبتلا به احساس فراق و ناکامی مشتاقان است. دلها از غربت کعبه احساس غربت میکند و لبّیکِ جداماندگان با اشک و آه در هم میآمیزد. این محرومیّت، کوتهمدّت است و بحول و قوّهی الهی دیر نخواهد پایید، لکن درس آن، که قدردانستن نعمت بزرگ حج است، باید ماندگار شود و ما را از غفلت برهاند. رمز عظمت و قدرت امّت اسلام در جمع فراگیر و متنوّع مؤمنان در حریم کعبه و حرم پیامبر (صلّی الله علیه و آله) و ائمّهی بقیع (علیهمالسّلام) را امسال باید بیش از همیشه حس کنیم و در آن بیندیشیم.
حج، فریضهای بیمانند است؛ گل صد برگ در میان فرائض اسلامی است؛ گویی همهی جوانب مهمّ فردی و اجتماعی، و زمینی و آسمانی، و تاریخی و جهانیِ دین، قرار است در آن مرور شود. معنویّت در آن هست، ولی بدون انزوا و گوشهنشینی و خلوتگزینی. اجتماع در آن هست، ولی به دور از درگیری و بدگویی و بدخواهی. از سویی حظّ روحی از مناجات و ابتهال و ذکر الهی، و از سویِ دیگر پیوند اُنس و ارتباط مردمی. حاجی با یک چشم، پیوند دیرین خود با تاریخ ــ با ابراهیم و اسماعیل و هاجر، با رسول خدا در هنگام ورود پیروزمندانه به مسجدالحرام، و با خیل مؤمنان صدر اوّل ــ را مینگرد و با چشمی دیگر، انبوه مؤمنان همروزگار خود را که هر کدام میتوانند دستی برای همیاری و اعتصام جمعی به حبلالله باشند.
تدبّر و اندیشیدن در پدیدهی حج، حجگزار را به این باور قطعی میرساند که بسیاری از آرمانها و آرزوهای دین برای بشریّت، بدون همافزایی و همدلی و همکاری مجموعهی دینداران، به بار نمینشیند، و با پیدایش این همدلی و همکاری، کید معاندان و دشمنان، مشکل مهمّی بر سر این راه پدید نمیآورد.
حج، رزمایش قدرت در برابر مستکبرانی است که کانون فساد و ظلم و ضعیفکُشی و غارتگریاند و امروز جسم و جان امّت اسلامی از ستمگری و خباثت آنان آزرده و خونآلود است. حج، نمایش تواناییهای سخت و نرم امّت است. این، طبیعت حج و روح حج و بخشی از مهمترین هدفهای حج است؛ این همان است که امام راحل خمینی کبیر، آن را حجّ ابراهیمی نامید؛ و این همان است که اگر متولّیان امر حج که خود را خادم حرمین مینامند، صادقانه به آن گردن نهند و به جای خشنودی دولت آمریکا، رضای الهی را برگزینند، میتواند مشکلات بزرگی از جهان اسلام را حل کند.
امروز مانند همیشه و بیش از همیشه، مصلحتِ الزامی امّت اسلامی، در وحدت است؛ وحدتی که ید واحده در برابر تهدیدها و دشمنیها پدید آوَرَد و بر سر شیطان مجسّم، آمریکای متجاوز و غدّار و سگ زنجیریاش رژیم صهیونیستی، رعدآسا فریاد کشد و در برابر زورگوییها، شجاعانه سینه سپر کند. این معنی فرمان الهی است که فرمود: وَاعتَصِموا بِحَبلِ اللهِ جَمیعًا وَلا تَفَرَّقوا.(۱) قرآن حکیم، امّت اسلامی را در چهارچوب «اَشِدّاّْءُ عَلَی الکُفّارِ رُحَماّْءُ بَینَهُم»(۲) معرّفی میکند، و از او وظیفهی «وَلا تَرکَنوِّا اِلَی الَّذینَ ظَلَموا»،(۳) «وَلَن یَجعَلَ اللهُ لِلکافِرینَ عَلَی المُؤمِنینَ سَبیلًا»،(۴) «فَقاتِلوا اَئِمَّةَ الکُفر»(۵) و «لا تَتَّـخِذوا عَـدُوّی وَ عَدُوَّکُم اَولِیاّْء»(۶) را میطلبد، و برای اینکه دشمن را مشخّص کند، حکمِ «لا یَنهکُمُ اللهُ عَنِ الَّذینَ لَم یُقاتِلوکُم فِی الدّینِ وَلَم یُخرِجوکُم مِن دِیارِکُم»(۷) صادر میفرماید. این فرمانهای مهم و سرنوشتساز، هرگز نباید از منظومهی فکری و ارزشی ما مسلمانان جدامانده و بهدست فراموشی سپرده شود.
امروز بیش از همیشه زمینهی این تحوّل اساسی در دسترس امّت و نخبگان دلسوز و صلاحاندیش آن است. امروز بیداری اسلامی به معنی توجّه نخبگان و جوانان مسلمان به داراییهای معرفتی و معنوی خود، یک حقیقت انکار نشدنی است. امروز لیبرالیسم و کمونیسم که در صد سال پیش و پنجاه سال پیش برجستهترین ارمغانهای تمدّن غرب شمرده میشد، بکلّی از جلوه افتاده و عیوب درمانناپذیر آنها آشکار شده است؛ نظام مبتنی بر آن یک، فروپاشید، و نظام مبتنی بر این دیگری هم درگیر بحرانهای عمیق و در شُرُف فروپاشی است.
امروز نه فقط الگوی فرهنگی غرب -که از آغاز هم با وقاحت و رسوایی پا به میدان گذاشت- بلکه حتّی الگوی سیاسی و اقتصادی آن یعنی دموکراسی پولمحور و سرمایهداری طبقاتی و تبعیضآمیز هم ناکارآمدی و فسادانگیزی خود را نشان داده است.
امروز کم نیستند نخبگانی در جهان اسلام که با گردن برافراشته و باافتخار و سربلندی، همهی ادّعاهای معرفتی و تمدّنی غرب را به چالش میکشند و جایگزینهای اسلامی را با صراحت نشان میدهند. امروز حتّی برخی متفکّران غربی که پیش از این، لیبرالیسم را مغرورانه، پایان تاریخ معرفی میکردند، بناچار آن ادّعا را پس گرفته و به سرگردانی نظری و عملی خود اعتراف میکنند. نگاهی به خیابانهای آمریکا، به رفتار دولتمردان آمریکا با مردم خود، به درّهی عمیق فاصلهی طبقاتی در آن کشور، به حقارت و بلاهتِ کسانی که برای مدیریّت آن کشور انتخاب شدهاند، به تبعیضنژادی هولناک در آن، به قساوت مأمور موظّف آن که یک غیرمجرم را در خیابان با خونسردی و در برابر چشم رهگذران با شکنجه به قتل میرساند، عمق بحران اخلاقی و اجتماعی تمدّن غربی و اعوجاج و بطلان فلسفهی سیاسی و اقتصادی آن را آشکار میکند. رفتار آمریکا با ملّتهای ضعیف، نسخهی بزرگشدهی رفتار آن پلیس است که زانوی خود را بر گردن یک سیاهپوست بیدفاع گذاشت و آن قدر فشرد تا جان داد. دولتهای دیگر غربی هم هر یک به اندازهی وُسع و امکان خود نمونههای دیگر از این وضعیّت فاجعهبارند.
حجّ ابراهیمی، پدیدهی شکوهمند اسلام در برابر این جاهلیّت مدرن است؛ دعوت به اسلام و نمایش نمادین زیست جامعهی اسلامی است. جامعهای که در آن همزیستی مؤمنان، در حرکتی پیوسته بر گرد محور توحید، برترین نشانه است؛ دوری از تنازع و تعارض، دوری از تبعیض و امتیازات اشرافی، دوری از فساد و آلودگی، شرط لازم است؛ رمی شیطان و برائت از مشرکان و آمیختگی با فرودستان و کمک به مستمندان و برافراشتن شعائر اهل ایمان، در شمار وظایف اصلی است؛ و دست یافتن به منافع و مصالح عمومی همراه با یاد خدا و شکر او و بندگی او، هدفهای میانی و نهایی است. این تصویر اجمالی از جامعهی اسلامی در آئینهی حجّ ابراهیمی است؛ و مقایسهی آن با واقعیّت جوامع غربی پر ادّعا، دل هر مسلمان با همّت را لبریز از شوق به تلاش و مبارزه برای رسیدن به چنین جامعهای میسازد.
ما مردم ایران به هدایت و رهبری امام خمینی کبیر، با چنین شوقی قدم در راه گذاشتیم و موفّق شدیم. ادعا نمیکنیم که توانستهایم آنچه را که میشناسیم و دوست میداریم یکسره تحقّق بخشیم، ولی ادّعا میکنیم که در این راه بسی پیش رفته و موانع بسیاری را از سرِ راه برداشتهایم. به برکت اعتماد به وعدههای قرآنی، گام ما استوار مانده است. بزرگترین شیطان راهزن و غدّار این زمان یعنی رژیم آمریکا، نتوانسته است ما را بترساند یا مغلوب مکر و فریب خود کند یا جلو پیشرفت مادّی و معنوی ما را بگیرد.
ما همهی ملّتهای مسلمان را برادران خود میدانیم، و با غیر مسلمانانی که در جبههی معارض وارد نشدهاند با نیکی و عدالت رفتار میکنیم. غم و گرفتاری جوامع مسلمان را گرفتاری خود به شمار میآوریم و برای علاج آن تلاش میکنیم. کمک به فلسطین مظلوم، دلسوزی برای پیکر مجروح یمن و دغدغهی مسلمانان زیر ستم در هر نقطهی جهان را اهتمام همیشگی خود قرار میدهیم. نصیحت به سران برخی کشورهای مسلمان را وظیفه میدانیم؛ دولتمردانی که به جای تکیه به برادر مسلمان خود، به آغوش دشمن پناه میبرند و برای سود شخصی چند روزه، تحقیر و زورگویی دشمن را تحمّل میکنند و چوب حراج به عزّت و استقلال ملّت خود میزنند ــ آنان که بقاء رژیم غاصب و ظالم صهیونیست را میپذیرند و پنهان و آشکار دست دوستی به آنان میدهند ــ اینان را نصیحت میکنیم و از پیامدهای تلخ این رفتار بر حذر میداریم. حضور آمریکا در منطقهی غرب آسیا را به زیان ملّتهای این منطقه و موجب ناامنی و ویرانی و عقبماندگی کشورها میدانیم. در قضایای کنونیِ آمریکا و حرکت ضدّ تبعیض نژادی در آن هم، موضع قاطع ما جانبداری از مردم و محکوم کردن رفتار قساوتآمیز دولت نژادپرست آن کشور است.
در پایان با سلام و صلوات به حضرت بقیّةالله (ارواحنا فداه)، یاد امام راحل را گرامی میدارم و به ارواح طیّبهی شهیدان درود میفرستم و حجّ ایمن و مقبول و مبارک را در آیندهی نزدیک برای امّت اسلامی از خداوند متعال مسئلت میکنم.
والسّلام علی عبادالله الصّالحین
سیّدعلی خامنهای
۷ مرداد ۱۳۹۹
۱) سورهی آلعمران، بخشی از آیهی ۱۰۳
۲) سورهی فتح، بخشی از آیهی ۲۹
3) سورهی هود، بخشی از آیهی ۱۱۳
4) سورهی نساء، بخشی از آیهی ۱۴۱
5) سورهی توبه، بخشی از آیهی ۱۲
6) سورهی ممتحنه، بخشی از آیهی ۱
7) سورهی ممتحنه، بخشی از آیهی ۸
ورود ویژه دستگاه قضا به حیاط خلوت کاخنشینان/ لواسان؛ نماد شکلگیری طبقه مسئولان نوکیسه
آیتالله رئیسی امروز با حضور در مجتمع قضایی لواسان و شرکت در جلسه شورای حفظ حقوق بیتالمال در این منطقه، اظهار داشت "ما موضوع لواسان را رها نمیکنیم". گزارش تسنیم درباره موضوع لواسان و حواشی آن را میخوانید.
گروه سیاسی خبرگزاری تسنیم- با گذشت 4 دهه از پیروزی انقلاب و بهرغم همه توفیقاتی که نظام جمهوری اسلامی در مبارزه با معضل نابرابری و ایجاد عدالت کسب کرده، هنوز کاستیهای بسیار و عقبماندگیهای شدیداً ملموسی وجود دارد.
بر کسی پوشیده نیست که امروز عدالت در کشور در یکی از بدترین وضعیتهای خود پس از انقلاب اسلامی قرار دارد؛ موضوعی که بسیاری از کارشناسان و دلسوزان نظام -ازجمله رهبر معظم انقلاب- نیز بر آن تاکید داشته و معتقدند باید راهی برای رفع این ناعدالتی ها و نابرابری ها اندیشیده شود.
ازجمله مصادیق این موضوع، احساس تبعیض و نابرابری اقتصادی در میان اقشار مختلف جامعه است. طبق آمار ضریب جینی (شاخص نابرابری) به 41 صدم رسیده که بالاترین رقم در 40 سال گذشته است درحالیکه براساس سیاستگذاریها این شاخص باید به زیر 34 صدم میرسید.
در کنار این، گسترش فاصله و تعمیق شکاف میان مردم عادی و مسئولان بیش از همه چیز بر میزان نارضایتی آحاد جامعه دامن می زند چراکه بر اساس شعارهای انقلاب اسلامی، سطح زندگی مسئولان کشور نباید بیش از طبقه متوسط جامعه باشد ولی امروز نه تنها این شعار محقق نشده، بلکه با نگاهی به وضع زندگی شمار قابل توجهی از مسئولان، شاهد افزایش اختلاف و شکاف اجتماعی عمیقی هستیم که تنها در دسترسی به مدیران کشور و ساختار بوروکراتیک نیز خلاصه نمیشود.
امروز اگر بسیاری از مسئولان نظام از وضعیت جامعه، تورم و سطح معیشت جامعه بی اطلاع هستندو یا امار اشتباه اعلام میکنند، دلیلش را باید در مناطق و سطح زندگی آنها جستجو کرد.
امروز شمار قابل توجهی از مسئولان در مناطق مرفه نشین سکونت دارند و به خوی کاخنشینی مبتلا شدند و این مسئله طبقهای از مدیران و وابستگان آنها را شکل داده که با استفاده از رانت و لابی با نهادهای قدرت و ثروت و اصطلاحاً زد و بندهای سیاسی، موقعیت های ویژهای را کسب کردند.
در حقیقت می توان اینطور گفت که مثلث زر-زور-تزویر در بین بخشی از صاحبمنصبان شکل گرفته که حاصل پیوند ثروت، قدرت و ریاکاری این قشر خاص است.
منطقه لواسان یک نماد مهم، چه درباره مسئله نابرابریهای اجتماعی و چه در موضوع کاخنشینی برخی مسئولان در تهران است که در سالهای اخیر نام آن بواسطه موضوعاتی نظیر پروندههای زمینخواری افراد شناخته شده و منتسبان آنها و نیز شکلگیری طبقه ای از افراد بسیار مرفه در آن زیاد به گوش میخورد.
اقامت عباس آخوندی وزیر راه و شهرسازی سابق -که اخیراً تقاضا برای محاکمه وی به دلیل نقش او در بالا رفتن قیمت مسکن شدت گرفته- در ویلایی چند صد میلیاردی، ویلای معروف شبنم نعمت زاده دختر وزیر سابق روحانی که به دلیل مفاسد اقتصادی هم اکنون در زندان به سر می برد (ویلای شبنم نعمتزاده در لواسان در 4طبقه و در هر طبقه 150 مترمربع، مجوز ساخت داشته اما عملا به جای 150 مترمربع، حدود 500 مترمربع ساخت انجام شده و به خیابان نیز تعرض داشته و حدود هزار و 12 مترمربع کرده است)، تخلفات اضافه بنای ویلای حسن میرمحمدعلی داماد علی شمخانی دبیر شورای عالی امنیت ملی و زمینخواری اکبر طبری مفسد اقتصادی معروف در زمین مشجر در قریهی نجارکلای لواسان که این روزها شاهد شکلگیری دادگاه وی هستیم تنها چند نمونه از این موارد است.
به طومار ساختوسازهای تخلف آمیز مسئولان در این منطقه، باید شهرک مرفه نشین «باستی هیلز» را هم اضافه کرد که یک منطقه کاملاً اشرافی در لواسان با ویلاهایی لاکچری است که شاید نظیرش در تمام کشور پیدا نشود و تا یک سال گذشته ورود به آن نیز برای سایرین ممنوع بود.
طی 2 سال اخیر، با ورود قوه قضائیه و پیگیریهایی که از سوی رسانهها و تشکلهای دانشجو و همچنین امامجمعه این منطقه صورت گرفت، شاهد دستگیری برخی مدیران شهرداری لواسان و تخریب بخشهای غیرقانونی ویلای شبنم نعمت زاده و داماد شمخانی و دیگران بودیم.
امروز (5 مرداد) نیز آیتالله رئیسی رئیس قوه قضائیه شخصاً به منطقه لواسانات رفت و ضمن شرکت در جلسه شورای حفظ حقوق بیتالمال بازدید سرزدهای هم از مجتمع قضائی شهرستان لواسان داشت و به گفتوگوی رودررو با مردم و کارکنان پرداخت.
وی از اولین روزهای مسئولیت خود در عدلیه، هیئتی قضائی را مسئول رسیدگی به وضعیت این محدوده خوشآبوهوای تهران کرد که به نمادی از تبعیض و نابرابریهای اجتماعی تبدیل شده است.
رئیسی با حضور در جلسه شورای حفظ حقوق بیتالمال چند حکمی که در منطقه لواسان در زمینه مقابله با تعدی به اراضی ملی و منابع طبیعی صادر شده را به معنای آغاز کار دانست و گفت: «ما موضوع لواسان را رها نمیکنیم و در پیگیری این موضوع، بنیانی را بنا مینهیم که مسئولین بعد از ما نیز موضوع تخلفات مرتبط با اراضی را در لواسان پیگیری کنند.»
پیگیریهای اخیر قوه قضائیه در موضوع لواسان و حضور رئیس دستگاه قضا در این منطقه بر رفع نابرابری ایجاد شده امیدوارکننده است، بااینوجود آنچه ممکن است مایه نگرانی باشد، سر برآوردن لواسانی دیگر در گوشهای دیگر از کشور است چراکه "لواسان"، در یک بخش، معلول ضعف سیستم در ایجاد شفافیت در اموال مسئولان و مدیران است و تا زمانی که با علل شکلگیری تبعیض و نابرابری برخورد ریشهای صورت نگیرد، مثلث زر-زور-تزویر با استفاده از موقعیت خود به تخلف و فساد رو میآورد لذا آنچه مهم است و رئیس قوه قضائیه نیز باید به حل آن بپردازد، طراحی سیستمی موفق از شفافیت است که بتوند تراکنش های مالی مسئولان، فعالیت های اقتصادی و همچنین زدوبندهای آن را پیگیری و رصد کند و خلأهای قانونی که اجازه فساد می دهد از بین ببرد.
طرح غربالگری سلامت وتب سنجی اهالی محترم نیاک جمعه ۳مرداد۹۹ ازسوی بسیجیان پایگاه امام سجاد علیه السلام
ابتکار شهید صیاد شیرازی در زمینگیر کردن منافقین
گروه حماسه و جهاد دفاعپرس: جمهوری اسلامی ایران در تاریخ ۲۷ تیر سال ۱۳۶۷ قطعنامه ۵۹۸ را پذیرفت تا جنگی که از سوی دشمن بعثی با حمایت بیش از ۸۰ کشور علیه ملت ایران آغاز شده بود، به اتمام برسد. اما چهار روز بعد از پذیرش قطعنامه از سوی دو طرف، رژیم بعثی صدام در تاریخ ۳۱ تیر با هدف تصرف دوباره خرمشهر و اهواز، حملهای جدید را به مرزهای ایران آغاز کرد و بعد از این حمله نیز، حملات دیگری در مناطق غربی کشور صورت گرفت، لذا رزمندگان اسلام نیز که از حیله صدام با خبر بودند، در منطقه ماندند و این توطئه صدام را خنثی کردند.
دشمن بعثی وقتی رشادت و مقاومت رزمندگان اسلام را دید، در نهایت، سوم مرداد سال ۱۳۶۷ بهصورت رسمی عقبنشینی خود را اعلام کرد اما این اقدام دشمن نیز برای انجام اقدامی جدید صورت گرفت، چراکه دشمن بعثی تمام تجهیزات و حتی نیروی انسانی باقی مانده از جنگ هشت ساله را در اختیار سازمان منافقین قرار داد تا آنها با اجرای عملیاتهای مختلف، ایران را تحت فشار قرار دهند. به این ترتیب بود که عملیاتی تحت عنوان «فروغ جاویدان» در منطقه غرب کشور در محور اسلامآباد - قصرشیرین برنامهریزی شد.
از طرفی، منافقین بهدلیل مبارزه انقلابیون با عناصر اصلی آنها در سال ۱۳۶۰ در تهران، از جمهوری اسلامی ایران کینه به دل داشتند، بهطوری که مسعود رجوی بارها در سخنرانیها اعلام میکرد که انتقام یارانش را از جمهوری اسلامی ایران خواهد گرفت.
همچنین قبول قطعنامه ۵۹۸ از سوی ایران و عراق در سال ۱۳۶۷ واکنش مسعود رجوی را نیز در پی داشت، بهطوری که رجوی سه روز قبل از شروع عملیات «فروغ جاویدان»، اعضای اصلی سازمان را به دور خود جمع کرد و به آنها اعلام کرد که بدون توجه به قطعنامه صادر شده، عملیات را اجرا خواهیم کرد. با همه این تفاسیر منافقین با حدود پنج هزار نفر که غالباً زنان و دختران بودند، از غرب کشور و مرز خسروی وارد خاک جمهوری اسلامی ایران شدند و بدون درگیری خیلی سریع قصرشیرین و اسلام آباد را به تصرف درآوردند. اعضای سازمان منافقین به دلیل کینهای که از نظام جمهوری اسلامی ایران داشتند، بار دیگر با جنایتهایی که در غرب کشور انجام دادند، همگان را یاد اتفاقات و ترورهای سال ۱۳۶۰ انداختند.
دشمن بعثی که در زیر پا گذاشتن قوانین بینالمللی در آن دوران زبانزد بود، بدون درنظر گرفتن مفاد قطعنامه، همزمان با آغاز عملیات فروغ جاویدان، با هماپیماهای خود مناطقی از جنوب کشور را بمباران کرد تا بخشی از رزمندگان از بیم حمله مجدد دشمن بعثی در جنوب کشور بمانند تا نیروهای سازمان منافقین بتوانند به راحتی به پیشروی خود در غرب کشور ادامه دهند.
وضعیت ادامه داشت که سپاهیان اسلام و ارتشیهای دلاور، آخرین عملیات جمهوری اسلامی ایران را با عنوان عملیات مرصاد و به فرماندهی سپهبد شهید صیاد شیرازی با هدف پاکسازی مناطق غربی کشور از لوث وجود منافقین اجرا کردند.
شهید صیاد شیرازی، شب پیش از عملیات را اینگونه تشریح میکند: «شبانه خودم را با یک فروند هواپیمای فالکون، به کرمانشاه رساندم و صحنه پیشروی دشمن را از نزدیک مشاهده کردم و متوجه اوضاع شدم. چنان جو پریشانی و اضطراب در مردم ایجاد شده بود که سراسیمه از خانه بیرون آمده بودند. از طرفی جاده کرمانشاه به بیستون از خودروهایی که در انتظار جابه جایی بودند مملو بود و ترافیک سنگینی ایجاد شده بود. بر این اساس با یک فروند هلیکوپتر از فرودگاه به سمت یکی از قرارگاههای تاکتیکی سپاه پاسداران مستقر در طاق بستان حرکت کردیم، نیمه شب بود و تا ساعت یک و نیم نتوانستیم ماهیت دشمن را بدست آوریم که چه کسی است. همین طور در حال پیشروی بودند و ساعت پنج به پایگاه رفتم. همه را آماده و مهیا برای توجیه دیدم. پس از توجیه خلبانان تأکید کردم وضعیت خیلی اضطراری است. چارهای نداریم. هلیکوپترهای کبری باید آماده باشند. یک تیم ارتش آماده شد. ابتدا خودم با یک هلیکوپتر ۲۱۴ برای شناسایی دقیق و هماهنگی به سمت مواضع حرکت کردم و به این ترتیب اولین عملیات را علیه نیروهای مهاجم و منافق آغاز کردیم.»
هوانیروز جمهوری اسلامی ایران بمباران مواضع منافقان را آغاز کرد و از طرفی درگیری شدیدی بین رزمندگان با منافقین در تنگه مرصاد شکل گرفت. در این تنگه بیش از یک هزار و ۵۰۰ نفر از نیروهای دشمن کشته شدند و مابقی هم اقدام به فرار کردند. یکی از اقدامات آنها این بود که در مسیرها از افراد انتحاری استفاده میکردند تا فرماندهان به سمت خاک عراق فرار کنند. از سوی دیگر دشمن بعثی وقتی با این صحنه مواجه شد، اقدام به بمباران مواضع رزمندگان اسلام کرد، بهطوری که افراد بسیاری در این زمان به شهادت رسیدند.
درگیریها در منطقه چهارزبر شدید بود، اما سپاهیان اسلام که عزم خود را برای مقابله با منافقان جزم کرده بودند، بعد از آزادسازی اسلام آباد، به سمت کرند حرکت کردند.
یکی از فرماندهان سپاه پاسداران در تشریح عملیات میگوید: «۱۱ روز قبل از حمله منافقین به داخل کشور، با خبر شدیم که تغییرات جدیدی در آرایش ناوگانهای مستقر در خلیج فارس و دریای عمان به وجود آمده است. به طور مثال ناو هواپیمابر وینسنس به طرف دهانه تنگه هرمز آمده بود و ناوهای انگلیسی حرکات مشکوکی را انجام میدادند. در همین موقع ۵۳ نفر از نمایندگان کنگره آمریکا (به نقل از رادیو منافق) طی نامهای از وزارت امور خارجه خواسته بودند که دولت ریگان در جهت تقویت سازمان منافقین به عنوان آلترناتیو آینده حکومت ایران برنامهریزی کند.
دو روز بعد از این قضایا یعنی ۹ روز قبل از حمله آنها و درست بعد از قبول قطعنامه ۵۹۸ از طرف ایران اسلامی، عراق در دو جبهه غرب و جنوب دست به تحریکات وسیعی زد. در جنوب خود را تا جاده خرمشهر ـ اهواز رساند و به طرف جاده اهواز حرکت کرد و قصد داشت خرمشهر را دور بزند و در غرب از محور ازگله ـ قصر شیرین ـ سرپل ذهاب ـ گیلانغرب ـ سومار ـ نفتشهر و میمک به عمق ۳۰ کیلومتر به داخل کشور تعرض کرد. به لطف خداوند، در جنوب بچهها با آمادگی که داشتند و همچنین با حضور وسیع و به موقع مردم، ضربه مهلکی را به دشمن وارد آوردند و او را تا مرزهای بینالمللی عقب راندند اما در غرب دشمن تجاوزش را گسترش میداد.
در این مدت سعی کرد که از محور سومار خودش را به سه راهی استراتژیک اسلام آباد ـ ایلام ـ ایوان غرب و همچنین در منطقه گیلانغرب هم میخواست خودش را به سه راهی دیگری برساند اما خوشبختانه همان طور که از رادیو شنیدید مردم ایوان دلاورانه مقاومت کرده و تعدادی از تانکهایشان را منهدم کردند و سه دستگاه از آنها را هم به غنیمت گرفتند و تعدادی هم اسیر گرفتند؛ و دشمن بعثی ناچار شد که ۱۱ کیلومتر از آن سه راهی مهم عقبنشینی کند. رزمندگان یکی از تیپها نیز ۱۱ تانک دشمن را منهدم کردند و دشمن به ناچار عقبنشینی کرد. قرار بود وقتی منافقین به تهران رسیدند، با پخش یک اعلامیه شدیداللحن از کشورهای دیگر درخواست حمایت کنند و آنها نیز منافقین را حمایت نمایند.»
به هر حال عملیات فروغ جاویدان منافقین جز شکست و بیآبرویی چیزی برای دشمن نداشت و رژیم صدام نیز بار دیگر چهره منحوس خود را به جهانیان نشان داد. عملیات مرصاد بیش از یک هزار کشته و یک هزار و ۵۰۰ مجروح برای منافقین در پی داشت.
با اینکه عملیات مرصاد به پایان رسیده بود، اما برخی از منافقین که در مناطقی از اسلام آباد با هدف تجدید قوا مخفی شده بودند در صدد ضربه مجدد به رزمندگان بودند، اما رزمندگان در قالب گروههای مختلف با شناسایی مخفیگاههای این افراد، آنها را کشته و یا به اسارت درآوردند و اینگونه بود که عملیات به اصطلاح فروغ جاویدان مسعود رجوی با سد محکمی به نام اراده و رشادت رزمندگان اسلام مواجه شد. عملیات مرصاد بعد از سه روز با موفقیت به پایان رسید.
چرا به «فروغ جاویدان» امیدوار بودند؟
به گزارش گروه سایر رسانههای دفاعپرس، احمدرضا پوردستان متولد اردیبهشت ۱۳۳۵ در مسجدسلیمان و سرتیپ تکاور نیروی زمینی ارتش است، او پیش از انقلاب جزء انقلابیون بود و پس از انقلاب بهمحض آغاز جنگ در جبههها حضور یافت. وی از سال ۱۳۶۲ و پس از فارغالتحصیلی از دانشگاه افسری امامعلی (ع) وارد ارتش و بهطور مشخص لشکر ۹۲ زرهی اهواز شد. پوردستان که سابقه فرماندهی نیروی زمینی ارتش را در کارنامه دارد از سال ۱۳۹۶ بهعنوان رئیس مرکز مطالعات راهبردی ارتش، فعالیت میکند. روایت وی از عملکرد منافقین و عملیات مرصاد در ادامه از نظر میگذرد.
اسلحهخانهها را تخلیه میکردند
در روزهای درگیری با طاغوت، زمانی که مردم پادگانها یا کلانتریها را تصرف میکردند، اینها عمدتا زاغههای مهمات و اسلحهخانهها را تخلیه میکردند و در انبارهایی که داشتند ذخیره و نفرات خودشان را بهعنوان لیدر معرفی میکردند. همین بود که بعد از پیروزی انقلاب خیلی از این نفراتی که عمدتا لیدر بودند، آمدند در مسئولیتهای مهم امنیتی ارگانهای کشور قرار گرفتند. یکی رفت در دفتر حزب جمهوری اسلامی، یکی رفت در دفتر ریاستجمهوری و همینجوری جا باز کردند و خودشان را تثبیت کردند. بهظاهر رهبری حضرت امام را پذیرفتند و خیلی تلاش کردند خودشان را به حضرت امام نزدیک کنند، اما امام اینها را شناخته بودند و، چون موفق نشدند، در ۳۰ خرداد ۶۰ یک راهپیمایی مسلحانه کردند، صدها نفر را کشتند و زندگی مخفیشان را شروع کردند.
مسعود رجوی پس از عزل بنیصدر با او از کشور خارج شد و به فرانسه رفت. در فرانسه اعضای آشکار خود را دعوت و یکسری ارتباطات را با صدام و عوامل استخبارات برقرار کردند. در سال ۱۳۶۵ به عراق رفتند و در طول جنگ در کنار رژیم بعثی عراق، قدرت و استحکام گرفتند و خدماتی به رژیم بعثی عراق دادند که بعضی از آنها را عرض میکنم.
خدمات منافقین به ارتش بعث عراق
اولین کاری که اینها انجام میدادند شنود مکالمات بیسیمی بود. قبل از آن هم رژیم بعثی مکالمات ما را شنود میکرد؛ اما هیچوقت یک مترجم هر چقدر هم که مسلط به زبان بیگانه باشد نمیتواند آنطوری که باید ترجمه کند. در زبان فارسی هزاران لهجه وجود دارد. منافقین پشت دستگاههای بیسیم قرار گرفتند و تمام مکالمات ما را متاسفانه رصد میکردند. بچههای ما هم متاسفانه دستورکار مخابراتی و کد و رمز استفاده نمیکردند. یکسری اصطلاحات مربوط به خودشان بود ازقبیل نخود، لوبیا، پدربزرگ و. تمام اطلاعات ما را اینها شنود میکردند و به رژیم بعثی عراق میدادند. یکسری اطلاعات ماهوارهای از آمریکا میگرفتند؛ ولی پازل را از طریق تخلیه تلفنی تکمیل میکردند.
یکی دیگر از کارهایی که منافقین در طول جنگ برای یگانهای رژیم بعثی انجام میدادند نقش بلدچی و راهنما در عملیاتها بود. اینها از ابتدا از سال ۶۵ که آمدند بهصورت انفرادی در نفربرهای خود مینشستند و قبل از عملیات استراقسمع میکردند یا بهصورت دسته و گروهان میآمدند و همکاری میکردند.
بازجویان اسرا
یکی دیگر از کارهای عمده منافقین که ضربات خیلی سنگینی هم به ما زد، بازجویی اسرا بود. یعنی وقتی اسرا را میگرفتند منافقین از اینها بازجویی میکردند و تحت شکنجه قرار میدادند. تعدادی از بچههای ما سرباز یا کمسنوسال بودند و نمیتوانستند زیر شکنجه دوام بیاورند که آنها را با وعده جذب سازمان میکردند. خاطرم هست در سالهای بعد از جنگ، چون توفیق داشتم با منافقین درگیر بودیم، تیمهایی را بعضا میگرفتیم و میدیدیم که این سرباز خود ما بود که زمان جنگ اسیر و جذب منافقین شده بود یا مثلا بسیجی بوده و جذب منافقین شده. اینها هم بازجویی میکردند و هم حین بازجویی نفرات را جذب میکردند.
ارتش «آزادیبخش» چگونه تشکیل شد؟
حضور منافقین در کنار رژیم بعثی عراق سبب شد کمکم به فکر تشکیل ارتش «آزادیبخش» بیفتند. در ۳۰ خرداد ۶۶ آنها ارتش آزادیبخش تشکیل دادند. صدام خیلی به آنها کمک کرد. کشورهای غربی خیلی به آنها کمک کردند. از برزیل برای آنها نفربر خریدند. از ژاپن برایشان تویوتا خریدند. انواع و اقسام سلاحها و تجهیزات را در اختیارشان گذاشتند و یک ارتش تا بندندان مسلح را آماده کردند و در این مقطع اینها تصمیم گرفتند که خودشان بهصورت مستقل و نه همراه با یگانهای رژیم بعثی ورود پیدا کنند.
چرا به «فروغ جاویدان» امیدوار بودند؟
ارتش آزادیبخش منافقین دو عملیات موفق داشت. یکی عملیات آفتاب بود که در منطقه فکه انجام شد در هشتم فروردین ۶۷ و یک عملیات موفق دیگر هم عملیات چلچراغ بود که در منطقه مهران انجام شد در ۳۰ خرداد ۶۷. موفقیت این دو عملیات، آنها را به یک خودباوری رساند که شعار «امروز مهران، فردا تهران» سر بدهند. این زمینهای شد که عملیات فروغ جاویدان یا همان عملیاتی که ما از آن بهعنوان مرصاد اسم میبریم، شکل بگیرد. منافقین تعدادی آدم دستوپابسته و نازکنارنجی نبودند که مثلا زود از کوره در بروند. نفراتی بودند که حقیقتا در کفرشان بسیار محکم بودند. آدمهای محکمی در انجام وظیفهشان بودند. بلد بودند از اسلحه و زمین استفاده کنند. تاکتیک و تکنیک را بلد بودند.
من در طول خدمتم هم در جنگ و هم آن موقعی که بهعنوان فرمانده تیپ ۲۵ بودم و هم زمانی که فرمانده لشکر ۸۴ بودم، افتخار ایستادن بهعنوان سرباز این نظام در مقابل منافقین را داشته و درگیریهای زیادی هم با این نفرات خبیث داشتم. در سال ۷۹ تا ۸۱ در لشکر ۸۴ بودم. منافقین نام آن سال را سال سرنگونی رژیم گذاشته بودند. منطقه مسئولیت ما از چذابه در استان خوزستان تا چنگوله در استان ایلام بود. ۳۰۰ کیلومتر نوار مرز دست ما بود. یک روز آنجا خواب نداشتیم. در این مدتی که در مرز بودیم انصافا لشکر خرمآباد کاری کردند کارستان و ضربات خیلی سنگینی ما با همت این عزیزان توانستیم به منافقین بزنیم. اینها وقتی میآمدند ما محاصرهشان میکردیم و تا آخرین گلوله میجنگیدند. وقتی مهماتشان تمام میشد، سیانور گوشه لثهشان را میشکستند و خودکشی میکردند یا اگر این کار را نمیکردند یک نارنجک درمیآوردند و جلوی صورتشان میگرفتند و خودکشی میکردند که دست ما نیفتند. چنین آدمهای خبیثی بودند. این را هم عرض کنم که اینها وقتی دستگیر میشدند، سه ساعت بعد از دستگیری اصلا میشکستند. یعنی از حرکت و رفتار خودشان پشیمان میشدند. آنقدر در ذهنشان کرده بودند که اگر دستگیر شوید، شما را شکنجه میکنند. دماغ شما را میبرند. بینی شما را میبرند. تحت شدیدترین شکنجهها قرار میگیرید، بهتر است خودکشی کنید که این مصیبتها سرتان نیاید. وقتی رفتار بچههای مارا میدیدند خیلی زود شکسته میشدند و اطلاعات میدادند. اما کم اتفاق افتاد که این مساله پیش بیاید، چون سریع یا سیانور میخوردند یا نارنجک جلوی صورتشان میگرفتند. یکی از منافقین تواب را به من معرفی کردند و گفتند شما ببین میتوانی اطلاعاتی از او بگیری. در جریان صحبت با او بحث تجهیزات شد، تازه آنموقع جیپیاس گارمین به ما داده بودند. خیلی هم خوشحال بودیم که چه نوعی به ما دادهاند. این منافق رو به من کرد. یک مقدار هم خودمانی شده بود و گفت این جیپیاس که از رده خارج است. گفتم این را تازه به ما دادهاند چطور از رده خارج است. گفت ۵۰ متر اختلاف نشان میدهد. گفت جیپیاسهایی که ما داریم سانتیمتری نشان میدهد. به او گفتم با همین جیپیاسها تا حالا کار شما را ساختهایم، بقیهاش را هم میسازیم.
از منافقین دستگیرشده بارها پرسیدم که آموزشهای آنها چگونه است؟ اینها از صبح علیالطلوع که بلند میشدند کارشان ورزش بود. بدنهای بسیار ورزید های داشتند. آموزش، آموزش، آموزش، توجیه، آموزش، مطالعه، توجیه. یعنی تا موقعی که میخواستند بخوابند روی ذهن اینها کار میکردند و انسانهای چندمهارته بودند. یعنی همین نفری که آورده بودند تکتیرانداز بود، خدمه تانک بود، خدمه توپ بود، نقشهخوانی بلد بود، کار با لپتاپ را بلد بود. یعنی یک آدم چندمهارته و خداراشکر میکنیم که عملیات مرصاد پیش آمد که این ظرفیتی که در کشور همسایه ما بود توسط رزمندگان ما از بین رفت و به تاریخ پیوست.
روزهای پایان جنگ در سال ۶۷ ما شرایط خوبی نداشتیم. تحریم اقتصادی حقیقتا فشارهای زیادی به ما آورده بود. من آنموقع فرمانده گروهان بودم. البته در سال ۶۷ زخمی شده بودم و دست راستم هم از کار افتاده بود و درگیر درمان در بیمارستانهای استانهای تهران و اینطرف و آنطرف و درگیر پیوند عصب بودم. حقیقتا نمیتوانستیم شکم سرباز را سیر کنیم. یادم میآید در عملیات والفجر ۸ که در پاسگاه زید عمل میکردیم برادران سپاه در اروندرود بودند و ما اینطرف عمل میکردیم. از امالرصاص و پاسگاه زید و کوشک و شلمچه نیروی زمینی آنطرف پنج محور و عملیات انجام داد تا بالاخره دشمن نگاهش به اینطرف آمد که غواصها بتوانند از اروند عبور کنند. ما در محور پاسگاه زید در شرایط بسیار سختی عمل میکردیم. در ابتدای جنگ عراق ۲۵ لشکر داشت. این ۲۵ لشکر تا سال ۶۷ به ۵۰ لشکر تبدیل شده بود. کل بودجه ما پنج میلیارد دلار بود که سه میلیارد آن هزینه جنگ میشد. صدام فقط در یک قلم ۱۲ میلیارد دلار از فرانسه و شوروی هواپیماهای سوپراستاندارد و میراژ و میگ خریداری کرده بود که موشکهایش به تهران میرسید. در پایان جنگ شرایط خوبی نداشتیم. درمقابل دشمنی که حقیقتا وقتی یک تانک از آنها را میزدی ۱۰ تا جای آن سبز میشد. در سال ۶۷ منافقین عملیاتهایی انجام دادند. در هشتم فروردین عملیات آفتاب در منطقه فکه و در ۲۸فروردین عملیات کردند و فاو را از دست ما گرفتند که من آنجا بودم و چند ترکش در سینهام بود. با مسئول بیمارستان فاو هماهنگ کردیم ترکشها را از سینهام دربیاورند. آن روز من نتوانستم بروم که آمدند و فاو را هم گرفتند. در خرداد عملیات چلچراغ انجام شد. در تیرماه جزایر مجنون را گرفتند و دهلران عملیات شد. لشکر ۲۱ ما آسیبهای بسیار جدی دید. در ۳۱تیر که خود ما در منطقه کوشک و طلاییه بودیم عملیات انجام دادند.
در آخر جنگ میخواستند بیشتر اسیر بگیرند
در عملیاتهای آخر در سال ۶۷ هدف دشمن کشتن نبود؛ نمیکشتند. اگر کسی فرار میکرد میکشتند، اما عمدتا میخواستند اسیر بگیرند. یعنی من به چشم دیدم، بالگرد مینشست؛ پر میکردند و میبردند. قصدشان گرفتن اسیر بود که خود من هم نزدیک بود اینجا اسیر شوم. این خاطره را هم بگویم. دو، سه روز بود ازدواج کرده بودم. سال ۶۷ رفته بودیم ماه عسل. زنگ زدند گفتند کجایی برگرد که عراق عملیات کرده. ما سریع خودمان را به پادگان رساندیم. من لشکر ۹۲ بودم. سوار ماشین شدم، گفتم برویم منطقه پاسگاه زید. حرکت کردیم دیدیم اصلا هیچکسی در جاده نیست. تعجب کردیم. گفتیم این جاده همیشه شلوغ بود. چرا امروز هیچکسی در آن نیست. همینطور با احتیاط رفتیم تا به پادگان حمید رسیدیم. چند تانک را من دیدم، خوشحال شدم، گفتم اینها بچههای ما هستند. گفتم شاید گردان ۲۲۵ ما باشد. من بودم و سرباز و راننده بود. جلوتر رفتیم که تانک به پاسگاه ژاندارمری ما شلیک کرد و دیوارش ریخت. فهمیدم این تانکهای رژیم بعثی عراق هستند. به راننده گفتم برگرد. اگر فقط ۵۰۰ متر جلوتر میرفتیم در دل تانکها بودیم و اسیر میشدیم که بعد برگشتیم و من از طریق پل مارد خودم را به آنجا رساندم. یعنی در روزهای پایانی جنگ، رژیم بعثی عراق تا نزدیکی اهواز و خرمشهر آمده بود. توپخانه آنها به شهر اهواز مسلط بود.
چنین شرایطی را در سال ۶۷ داشتیم. این شرایط سبب شد که منافقین به خودشان جرات بدهند و عملیات فروغ جاویدان یا همان مرصاد را اجرایی کنند. احساس میکردند شرایط داخلی کشور به هم ریخته. البته تحلیلشان اشتباه بود. شاید آلارمهایی از داخل به آنها رسیده بود که شما بیایید ما همکاری میکنیم. این بود که اینها ترغیب شدند و آمدند. پشتیبانی هوایی هم بود. ارتش عراق مسیر را تا سرپل ذهاب هموار میکند و منافقین به کرند و از کرند به اسلامآباد میآیند. در اسلامآباد هم آن جنایتها را مرتکب میشوند و میخواهند بهسمت کرمانشاه بروند که اولین مانعی که درمقابل اینها قرار میگیرد خود مردم هستند. یعنی ازدحامی که مردم ایجاد کردند سبب شد منافقین نتوانند مسیرشان را ادامه دهند و همین رخنه و رخوت سبب شد که فرماندهان ما بتوانند برنامهریزیهای لازم را داشته باشند.
شهید صیاد از تهران بیاید، رشید بیاید، شمخانی بیاید. بقیه بیایند و در کرمانشاه جلسه بگیرند و گردنه چهارزبر را بهعنوان خط پدافندی مشخص کنند. البته قبل از اینکه ارتش و سپاه بیایند، جوانهای غیرتمند کرمانشاهی و مردم بهصورت خودجوش میآیند و پشت خاکریزها قرار میگیرند. بعدا نیروهای مسلح میآیند و آن حماسه را خلق میکنند. لازم است یادی کنم از شهید بزرگوار صیاد شیرازی اعلیالله مقامه. یکی از برکات حضور شهید صیاد در ابتدای جنگ این بود که عامل وحدت ارتش و سپاه بود. آمد قرارگاه مشترک ارتش و سپاه را ایجاد کرد و در پایان جنگ هم همین شهید عزیز سبب شد نیروهایی که دچار تفرقه و جدا شده بودند به هم وصل شوند.
منبع: فرهیختگان
عملیات «مرصاد» آغازی بر پایان مفتضح سازمان منافقین
به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاعپرس، دوران دفاع مقدس کتابی زرین و سرشار از افتخارات و حماسهآفرینی ملتی بزرگ و قهرمان است که در دفاع از اعتقادات و استقلال خود بپاخاست و تا اخراج متجاوزان خیرهسر لحظهای از پای ننشست.
هر صفحه از این کتاب سترگ، حدیث ایثار و ازخودگذشتگی قهرمانان مقاومی است که حتی به بهای شهادت در مقابل دشمنان متجاوز و کینهتوزی که با طمع به خاک پاک میهن عزیزمان، سرحدات آن را جولانگاه خود ساخته بودند صفآرایی کرده و با طراحی و اجرای عملیاتهای مهم سرنوشتساز، خصم زبون را از کرده نکوهیده و احمقانه خویش پشیمان ساخته و با شکست و هزیمت آشنا کردند.
یکی از عملیاتهای مهمی که در اواخر هشت سال دفاع مقدس توسط رزمندگان اسلام در زمانی کوتاه طرحریزی و انجام شد عملیات مرصاد است که اجرای آن به مثابه تیر خلاصی بر رویاهای سردار معدوم قادسیه و آغازی بر پایان حیات ننگین و سرشار از خیانت سازمان مجاهدین (منافقین) خلق بود. این نوشتار در تلاش است تا در چهلمین سالگرد دفاع مقدس به معرفی مختصر این عملیات بپردازد.
مهاجرت منافقین به عراق و تأثیر آن بر تحرکات آخر جنگ
سال ۱۳۶۵ سالی مهم برای سازمان منافقین و نقطه بارزی در فعالیتهای منحرف و خائنانه آن بشمار میرود که در تصمیمات و سرنوشت آینده کادر رهبری آن تأثیر بسزایی ایفا کرد. در این سال مسعود رجوی که پس از شکست تحرکات مذبوحانه اعضای فرقه انحرافی خود در خردادماه ۱۳۶۰ با رها و قربانی کردن همسر قانونی (اشرف ربیعی) و صمیمیترین دوست و البته رقیب حزبی خود (موسی خیابانی) در مردادماه همان سال به فرانسه متواری و فرسنگها دورتر از مرزهای جمهوری اسلامی فعالیت و یا بعبارتی خوشگذرانی میکرد پس از ارتکاب جنایتهای تروریستی بسیار و شهادت تعداد کثیری از مردم بیدفاع در شهرهای مختلف کشور، با بهبود نسبی روابط سیاسی میان دو دولت ایران و فرانسه، ناچار به ترک این کشور و عزیمت به عراق شد.
در این مهاجرت بزرگ، اعضای این فرقه نیز که از ابتدای سال ۱۳۶۱ به سایر کشورهای اروپایی متواری شده بودند سرکرده خود را همراهی کردند. از آن تاریخ صدام با پذیرش و در اختیار نهادن امکانات و تجهیزات پیشرفته نظامی و مخابراتی، از منافقین جهت تحقق اهداف اطلاعاتی مانند جاسوسی از طریق نفوذ به سازمانهای اطلاعاتی و نظامی، تلاش جهت تخلیه اطلاعاتی اسرای ایرانی، انجام عملیات نظامی مانند طراحی و اجرای عملیات موسوم به فروغ جاویدان و یا سرکوب قیام مردمی و کشتار شیعیان و کردهای عراق پس از شکست صدام در عملیات طوفان صحرا و اخراج نیروهای بعثی از کویت در سال ۱۹۹۱ استفاده کرد.
شرح عملیات مرصاد
عملیات مرصاد نام پاتکی است که توسط رزمندگان اسلام در پاسخ به عملیات مزدوران منافق موسوم به «فروغ جاویدان» در ابتدای مردادماه سال ۶۷ انجام گرفت و طی آن خسارات سنگین و غیرقابل جبرانی به تشکیلات و سازمان جنگی منافقین وارد آمد. امیر دریابان علی شمخانی دبیر فعلی شورای امنیت ملی کشور و از فرماندهان دوران دفاع مقدس، استعداد نیروهای منافق در عملیات مرصاد را ۲۵ تیپ و در مجموع چهار یا پنج هزار نفر ذکر کرده است. نیروهای بعثی عراق قبل از تجاوز منافقین، عملیات خود را در صبح سی و یکم تیرماه ۱۳۶۷ در جبهه جنوب با استفاده از شش لشکر آغاز و در جبهه غرب نیز منافقین را که از سه محور کرند - پاتاق- سرپل ذهاب، قلاجه - سگان - سرپل ذهاب و گردنه قلاجه - گیلانغرب - قصرشیرین قصد نفوذ به مرزهای کشورمان را داشتند، از زمین و آسمان پشتیبانی کردند که نتیجه اولیه آن، تصرف دو شهر مهم سرپل ذهاب و قصرشیرین بود، اما تلاش منافقین جهت اشغال کرند و اسلامآباد غرب بعلت مقاومت جانانه رزمندگان نیروی زمینی ارتش از لشکر ۸۱ زرهی کرمانشاه، سپاه پاسداران، نیروهای ژاندارمری و گروههای مدافع کرد بومی و مردمی منطقه تا سه روز ناکام ماند.
سرانجام نیروهای متجاوز عراقی و منافقین در روز سوم بعد از درگیری و مقاومت جانانه رزمندگان اسلام توانستند از طریق سرپل ذهاب به سمت گردنه پاتاق پیشروی و دو روز بعد آن را اشغال کنند. امیر سرتیپ دوم بازنشسته مهدی رادفر فرمانده وقت لشکر ۸۱ زرهی کرمانشاه در خاطرات خود می نویسد: «در روز پنجم عملیات، نیروهای عراقی در محور پاتاق با استفاده از آتش هوایی و توپخانه، منافقین را پشتیبانی کردند و منافقین توانستند گردان ژاندارمری ما را روی گردنه پاتاق شکست داده و به طرف کرند پیشروی کنند.» نیروهای بعثی همزمان با هجوم مزدوران منافق، روستاهای اطراف شهرهای گیلانغرب، ثلاث باباجانی، پاوه و دالاهو را در استان کرمانشاه بمباران شیمیایی میکنند. منافقین پس از تصرف شهر کرند غرب در تاریخ سوم مردادماه ۱۳۶۷ عازم شهرستان اسلامآباد غرب شده و در عصر همان روز توانستند علیرغم مقاومت نیروهای نظامی و مردمی وارد شهر شوند و روز بعد با تصرف پادگان تیپ ۲ زرهی لشکر ۸۱ زرهی، شهر مظلوم اسلامآباد غرب بدست منافقین افتاد.
پس از این حادثه تلخ و خطر سقوط شهر کرمانشاه، مقامات کشوری و لشکری عازم جبهه غرب شدند. حضرت آیتالله خامنهای (رئیس جمهور وقت) و مرحوم آیتالله رفسنجانی به شهر کرمانشاه عزیمت کردند و امیر سرتیپ حسنی سعدی فرمانده وقت نیروی زمینی ارتش به همراه گروهی از فرماندهان عالیرتبه این نیرو از جمله امیر شهید سرتیپ دوم یعقوب علییاری (فرمانده قرارگاه عملیاتی غرب) و امیر سرتیپ دوم منوچهر کهتری نیز عازم مناطق عملیاتی شده و در گردنه قلاجه مستقر شدند. امیر شهید سپهبد علی صیاد شیرازی نیز با یک فروند فالکون ضمن ورود به کرمانشاه و حضور در پادگان هوانیروز این شهر، طراحی عملیات انهدام نیروهای مهاجم را آغاز کرد و امیر شمخانی و سردار رشید نیز به همراه ایشان وارد کرمانشاه شدند.
از آن سوی نیروهای منافق پس از اشغال شهر اسلامآباد غرب و تخریب و ارتکاب جنایات جنگی در این شهر (از جمله اعدام فجیع سرهنگ سلیمی فرمانده مدافعان پادگان اسلامآباد غرب و قتلعام و سوزاندن پیکر پاک مجروحان و کارکنان شجاع بیمارستان این شهر که بنا بر وظیفه و تعهد اخلاقی در بیمارستان مانده بودند) از طریق گردنه حسنآباد و به صورت ستونی راهی شهر کرمانشاه میگردند البته در این مرحله از سرعت نیروهای مهاجم بعلت تخلیه مناطق مسکونی و حرکت و ازدحام گروههای انسانی کاسته شده بود.
سرانجام ستون موتوری مزدوران رجوی، صبح روز چهارم مردادماه به سمت گردنه حسنآباد حرکت و پس از عبور از آن راهی گردنه چهارزبر شدند. پادگان ارتش در اسلامآباد غرب در عصر چهارم مردادماه با یورش رزمندگان اسلام مجدداً به کنترل نیروهای ایرانی درآمد.
گردنه چهارزبر
این گردنه جنگلی، در ۴۴ کیلومتری جنوب غرب شهرستان کرمانشاه (ما بین ماهیدشت و اسلامآباد غرب) و در مجاورت روستایی به همین نام واقع است. در گویش محلی، این گردنه به نام «مله چوار زهوهر» معروف و عبور جاده مهم و ترانزیتی کرمانشاه – خسروی، یکی از دلایل اهمیت آن است. بررسی متون مختلف تاریخی و نظامی، نشانه آن است که گردنه چهارزبر از دیرباز یکی از مواضع اصلی دفاعی غرب ایران بهشمار میرود. به طورمثال به روایت احمد نوروزی فرسنگی و در خلال جنگ دوم جهانی، سپاه غرب ارتش مرکب از لشکرهای کردستان و کرمانشاهان به فرماندهی سرلشکر حسن مقدم (ظفرالدوله) از روز چهارم شهریورماه تا زمان ابلاغ «ترک مخاصمه» از مرکز در ساعت ۱۰:۴۰ دقیقه روز ششم شهریورماه ۱۳۲۰ به مدت دو روز، در مقابل چهار حمله نیروهای مشترک و مهاجم انگلیسی و هندی مقاومت و ضربات و تلفات سنگینی را به نیروی متفقین وارد ساخت.
این گردنه پس از پایان دفاع مقدس به گردنه مرصاد تغییرنام یافت. منافقین پس از رسیدن به تنگه چهارزبر در ۳۵ کیلومتری کرمانشاه با رزمندگان شجاع تیپ مستقل ۱۲ حضرت قائم (عج) استان سمنان به سرپرستی برادر مهدی مهدوی و برادر علیاصغر خانیان (تحتامر قرارگاه نجف سپاه پاسداران به فرماندهی شهید سردار نورعلی شوشتری) که ساعاتی قبل بنا بر شرایطی خاص و بدون برنامهریزی و سازماندهی قبلی در این محل مستقر شده بودند مواجه شدند. «در آستانه عملیات مرصاد، تیپ ۱۲ قائم (عج)، در خط پدافندی مرزی ملخخور مریوان استقرار داشته است به واسطه داشتن اردوگاه صادقین در سه راهی کوزران کرمانشاه و نیروهای گردان قمر بنی هاشم (ع) که آماده رفتن به مرخصی بودند، بنابر مشیت الهی شب را در آن جا میمانند. به علاوه بعد از پذیرش قطعنامه ۵۹۸ و تحرکات جدید عراق در جبهههای غرب و جنوب کشور و فرمان امام خمینی (ره)، نیروهای گردان سیدالشهدا (ع) و امام حسین (ع) یک روز قبل و گردانهای امام رضا (ع) و روح الله (ره) نیز در روز هجوم منافقین به منطقه مرصاد میرسند.»
بنابراین در هنگام درگیری نیروهای منافق با مدافعان ایرانی در تنگه چهارزبر (تنگه یادشده بعد از این عملیات بعلت رشادت و جانفشانی نیروهای ایرانی به تنگه مرصاد تغییرنام یافت)، پنج گردان از تیپ ۱۲ قائم (عج) در مقر این تیپ حاضر بودهاند. در شب پنجم مرداد، نیروهای این تیپ تا سپیده صبح در مقابل نیروهای مهاجم مقاومت کردند و با احداث خاکریز بر روی جاده موفق شدند تا پیشروی منافقین را متوقف کنند. در عملیات غرورآفرین مرصاد تعداد ۵۷ نفر از کارکنان غیور این تیپ به شهادت رسیدند و ۲۲۸ نفر نیز مجروح شدند. فرمانده معظم کل قوا (مد ظله العالی) در جریان سفر به استان سمنان در آبانماه سال ۱۳۸۵ و در جمع ایثارگران آن دیار درباره تلاش و عملکرد تیپ مستقل ۱۲ قائم (عج) فرمودند: «تیپ قائم (عج) در عملیات مرصاد نقش مهمی ایفا کرد. شنیدم نقش تیپ قائم (عج) در عملیات مرصاد آن چنان بود که اگر نبود؛ دشمن ممکن بود تا کرمانشاه پیش بیاید. آن که ایستاد، تیپ قائم (عج) بود. اینها در تاریخ میماند.»
..........................
۱. این دو نفر در بهمن ۱۳۶۰ در یکی از خانههای تیمی واقع در شهر تهران به دام افتاده و به هلاکت رسیدند.
۲. روزنامه کیهان- مورخ ۱۳۹۷/۰۵/۱۲
۳. احمدی. علی حسین. از سایگون تا مرصاد. ۱۳۹۶. انتشارات آتشبار. تهران
۴. از افسران رشید ارتش اسلام و مستشار سابق نظامی در ویتنام، دارنده دو نشان فتح که در ۱۳ آذر ۸۵ بعلت عوارض ناشی از جراحات شیمیایی به شهادت رسید.
۵. از افسران شجاع و لایق نیروی زمینی ارتش که در دفاع از آبادان و شکست محاصره این شهر در سالهای اولیه جنگ نقشی جشمگیر و فراموش ناشدنی ایفا کرد
۶. بهمنی محمد مسعود. منافقین در کمیگاه صیاد. ۱۳۹۲. انتشارات ایران سبز. تهران. ص ۷۴
۷. نوروزفرسنگی. احمد. ارتش در تاریخ و انقلاب اسلامی. ۱۳۸۵. موسسه فرهنگی و انتشاراتی زهد. تهران. ۱۴۹-۱۴۷
۸. سردار شوشتری (شهید وحدت) در بیست و ششم مهرماه ۸۸ در سمت جانشین نیروی زمینی سپاه پاسداران به دست گروهک تروریستی ریگی به شهادت رسید.
۹. وطنی رضا. طلایه داران مرصاد. ۱۳۸۹ انتشارات زمزم حیات. قم. ص ۷۸
۱۰. همان منبع - ص ۲۲۵-۲۳۲
۱۱. وطنی رضا. طلایه داران مرصاد. ۱۳۸۹ انتشارات زمزم حیات. قم. ص ۱
نشان | ویژهنامه ازدواج آسان
نشان | ویژهنامه ازدواج آسان
با توجه به پهنای باند اینترنت خود ، می توانید این فیلم را با کیفیت های مختلف زیر دریافت نمایید :