شهدای نیاک

شهدای نیاک

مرجع خبری و طراح نرم افزارهای مذهبی وزندگینامه شهدا وبیانات رهبری و دفاع مقدس
شهدای نیاک

شهدای نیاک

مرجع خبری و طراح نرم افزارهای مذهبی وزندگینامه شهدا وبیانات رهبری و دفاع مقدس

نگاهی به فرصتِ معنوی «روز عرفه» و بهره‌برداری از آن براساس بیانات رهبر انقلاب؛ ساعتهای بهشتی

سایت شهدای نیاک مرجع خبری وطراح نرم افزارهای مذهبی

نگاهی به فرصتِ معنوی «روز عرفه» و بهره‌برداری از آن براساس بیانات رهبر انقلاب؛ ساعتهای بهشتی

 ساعتهای بهشتی
بعدازظهرِ روز عرفه، یکى از آن ساعات بهشت است، اگر ما بتوانیم آن را درک بکنیم. بیخود نیست که یک شخصیّتى مثل حسین‌‌بن‌‌على با آن عظمت، آن نصفه‌‌روز را صرف میکند با آن دعا. ۷۲/۳/۵

* مثلِ اکسیر و کیمیا
روز عرفه را قدر بدانید؛ خود را برای ورود به درگاه خشوع در مقابل پروردگار آماده کنیم. روز بزرگی است روز عرفه. ما دچار غبارگرفتگی و زنگ‌زدگی در دلهایمان میشویم؛ تضرّع، خشوع، ذکر، توسّل، این زنگها را و این غبارها را میزداید و روزهای مشخّصی، فرصتهای برتری برای این زنگ‌زدایی و رنگ‌زدایی و غبارروبی هست که از جمله‌ی برترینِ آنها عرفه است. روز عرفه را قدر بدانید. از ظهر عرفه تا غروب عرفه ساعات مهمّی است؛ لحظه‌لحظه‌ی این ساعات مثل اکسیر، مثل کیمیا حائز اهمّیّت است؛ اینها را با غفلت نگذرانیم. ۹۴/۶/۲۵


* روزِ برکت و رحمت الهی
برکات عظیم روز عرفه، در حقیقت چنین روزی را به معنای روز عید، روز برکت و روز رحمت از طرف پروردگار به ما معرفی میکند... این فرصتها را برای توجّه به پروردگار مغتنم بشمارید... ملتی که راه دشواری را در پیش روی خود دارد و میخواهد کار بزرگی را انجام دهد، در کنار کار و تلاش و مجاهدت، لازم است که باب گشاده‌ای برای دعا و توجّه به پروردگار و استمداد از خداوند قرار دهد. ۷۳/۲/۲۸

* فرصتِ توبه
در روایتی دیدم که «عرفه و عرفات را بدین خاطر چنین اسمی داده‌اند که در این روز و آن مکان، موقعیّتی برای اعتراف به گناه در نزد پروردگار پیش می‌آید.» اسلام، اعتراف به گناه را در پیش بندگان، مجاز نمیداند. اما پیش خدا، چرا. بین خودتان و خدا، بین خودمان و خدا، خلوت کنیم و به قصورهایمان، به تقصیرهایمان، به خطاهایمان و به گناهانمان که مایه روسیاهی ما، مایه بسته شدن پروبال ما و مانع پرواز ماست، اعتراف نماییم و از آنها توبه کنیم. ۷۳/۲/۲۸

* روز دعا و ذکر و راز و نیاز
روز عرفه، روز دعا و ذکر و تضرع و ابتهال و راز و نیاز است؛ بخصوص شما جوان‌ها قدر این روزهای بزرگ و این ساعات باارزش را بدانید. همین رابطه‌ی با خداست که سینه‌ها و دل‌ها را منشرح میکند؛ راه را برای انسان باز میکند؛ عزم و اخلاص به انسان میدهد؛ به کارها برکت میبخشد؛ توفیق الهی را بر سر انسان سایه‌گستر میکند و نتیجه‌ی آن، پیشرفت در خط اصیل ارزش‌های اسلامی است. ۸۴/۱۰/۱۹

* این فرصتها را کوچک نشمارید
عرفه روز بزرگی است. تطهیر روح و صفا دادن به نفس، برای یکایک ما در هر جا که هستیم مسأله اساسی و مهمّی است. این فرصتها را کوچک نشمارید و این مسائل را ناچیز ندانید. در راه حرکتِ بزرگ ملت ایران و سازندگی و پیروزی بر دشمنان و ایستادگی در مقابل زورگویان و رسیدن به اهداف عالیه نظام اسلامی، ارتباط با خدا و توجّه و توسّل و تضرّع به پروردگار نقش دارد. ۷۳/۲/۲۸

* پیروان اهل‌بیت در روز عرفه باید اهل دعا باشند
روز عرفه، روز دعا و استغفار و توجه است. دعای سراسر عشق و شور و سوز در روز عرفه، که سیدالشهداء امام حسین (علیه‌السّلام) در مراسم عرفات انشاء فرموده است، نشان‌دهنده‌ی آن روحیه‌ی شیدائی و عشق و شوری است که پیروان اهل‌بیت در یک چنین ایامی باید داشته باشند. این ایام را قدر بدانید. ۹۰/۸/۱۱

* بدانید با مخاطبی سخن می‌گویید
حتماً سعى کنید به معانى دعای عرفه توجّه کنید؛ دقّت کنید ببینید چه میگوید. نه اینکه بنشینید رویش فکر کنید -اینها فکر کردن نمیخواهد- فقط وقتى حرف میزنید، بدانید دارید با مخاطبى سخن میگویید، و معناى آن کلمه را بفهمید که چیست. ۷۲/۳/۵

* دعای عرفه را باتوجه به معنای آن بخوانید
دعای عرفه‌ی امام حسین علیه‌السّلام پُر از معارف است. من به شما عزیزان واقعاً با قاطعیت عرض می‌کنم: بپذیرید که هر کس دعای عرفه را با توجه به معنایش بخواند، از وقتی که این دعا را شروع به خواندن می‌کند تا به آخرش برسد، با آن آدمی که قبل از خواندن دعا بود - ولو قبلاً ده بار این دعا را خوانده باشد - به‌کلّی تفاوت می‌کند. ۷۹/۱۰/۲۷


* بهترین خواسته‌ها برای انسان
دعاهایی که از ائمه رسیده است، بهترین دعاهاست. اولا خواسته‌هایی در این دعاها گنجانده شده است که به ذهن امثال ماها اصلا خطور نمی‌کند و انسان از زبان ائمه (علیهم‌السلام) آنها را از خدا طلب می‌کند. در دعای ابوحمزه و دعای افتتاح و دعای عرفه بهترین مطالبات و خواسته‌ها برای انسان مطرح می‌شود؛ که اگر انسان اینها را از خدا بخواهد و بگیرد، می‌تواند برای او سرمایه باشد. ثانیا در این دعاها مایه‌های خشوع و تضرع وجود دارد. مطلب، با زبان و لحن و بیانی ادا شده است که دل را خاشع و نرم می‌کند. ۸۴/۷/۲۹

* روح دعای عرفه در ماجرای کربلا جاری شد...
قضیه عاشورا و کربلا با این‌که میدان حماسه و جنگ است، اما از لحظه اوّل تا لحظه آخر با ذکر و تضرع و یاد و توسّل همراه است. از وقت خروج از مکه که فرمود: «من کان فینا باذلاً مهجته موطناً علی لقاءاللَّه نفسه فلیرحل معنا»، با دعا و توسل و وعده لقای الهی و همان روحیه دعای عرفه شروع میشود، تا گودال قتلگاه و «رضاً بقضائکِ» لحظه آخر. یعنی خود ماجرای عاشورا هم یک ماجرای عرفانی است. جنگ است، کشتن و کشته شدن است، حماسه است اما وقتی شما به بافت اصلی این حادثه حماسی نگاه میکنید، میبینید که عرفان هست، معنویّت هست، تضرّع و روح دعای عرفه هست. ۷۶/۹/۱۳

* شرحی بر دعای امام حسین (علیه‌السلام)
دعاى امام سجّاد (سلام الله‌ علیه) در روز عرفه، مثل شرح دعاى امام حسین است؛ گویى این پسر یک ذیلى، تعلیقى، تبیین و شرحى براى کلمات پدر در ذیل دعا و با زبان دعا نوشته؛ هر کدام یک طعمى دارد. ۵/۳/۷۲ من یک وقت این دو دعا را با هم مقایسه میکردم؛ اوّل دعای امام حسین را میخواندم، بعد دعای صحیفه سجّادیه را. مکرّر به نظر من این طور رسیده است که دعای حضرت سجّاد، مثل شرح دعای عرفه است. آن، متن است؛ این، شرح است. آن، اصل است؛ این، فرع است. ۷۶/۹/۱۳

پیام رهبری انقلاب به حجاج بیت‌الله الحرام

سایت شهدای نیاک مرجع خبری وطراح نرم افزارهای مذهبی

پیام رهبری انقلاب به حجاج بیت‌الله الحرام

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در پیام به حجاج بیت الله الحرام، وحدت و معنویت را دو پایه اساسی حج و دو عامل عزت و سعادت امت اسلامی خواندند و با تأکید بر پیامدهای درخشان رشد بیداری و خودآگاهی اسلامی و بروز پدیده شگرف مقاومت‌، خاطرنشان کردند: غرب مستکبر در منطقه حساس ما و اخیراً در همه جهان روز‌به‌روز ضعیف‌تر شده است، البته از کید دشمن حتی یک لحظه نباید غفلت کرد و باید با تلاش و هشیاری، امید و اعتماد به نفس را که بزرگ‌ترین سرمایه برای ساختن آینده است، افزایش دهیم.

متن پیام رهبر انقلاب اسلامی که صبح امروز (جمعه) حجت‌الاسلام والمسلمین نواب (نماینده ولی‌فقیه در امور حج و زیارت و سرپرست حجاج ایرانی) آن را در صحرای عرفات قرائت کرد، به این شرح است:
بسم الله الرّحمن الرّحیم
والحمد لله ربّ العالمین و صلّی الله علی محمّد المصطفی و آله الطّاهرین و صحبه المنتجبین

خدای عزیز و حکیم را سپاس میگوییم که موسم مبارک حج را بار دیگر میعاد ملّتهای مسلمان قرار داد و این مسیر فضل و رحمت را به روی آنان گشود. امّت اسلامی اکنون بار دیگر میتواند وحدت و یکپارچگی خود را در این آئینه‌ی شفّاف و ابدی مشاهده کند و از انگیزه‌‌های تشتّت و تفرّق روی بگرداند.

وحدت مسلمانان یکی از دو پایه‌ی اساسی حج است که چون با ذکر و معنویّت ــ که پایه‌ی اساسی دیگر این فریضه‌ی پُر راز و رمز است ــ همراه شود، میتواند امّت اسلامی را به اوج عزّت و سعادت برساند و آن را مصداق «وَ لِلَّهِ العِزَّةُ وَ لِرَسولِهِ وَ لِلمُؤمِنین»(۱) قرار دهد. حج، ترکیبی از این دو عنصر سیاسی و معنوی است؛ و دین مقدّس اسلام آمیزه‌ی پُرشکوه و باعظمتی از سیاست و معنویّت است.

دشمنان ملّتهای مسلمان در تاریخ اخیر، کوشش انبوهی را برای سست کردن این دو اکسیر زندگیبخش، یعنی وحدت و معنویّت، در میان ملّتهای ما به کار گرفته‌اند. معنویّت را با ترویج سبک زندگی غربی که تهی از روح معنوی و برآمده از کوته‌بینی مادّی است، کمرنگ و بی‌رمق میکنند، و وحدت را با گسترش و شدّت بخشیدن به انگیزه‌های موهوم تفرقه مانند زبان و رنگ و نژاد و جغرافیا به چالش میکشند.

امّت اسلامی که اکنون نمونه‌ی کوچک آن در مراسم نمادین حج دیده میشود، باید با همه‌ی وجود، به مقابله برخیزد؛ یعنی از سویی یاد خدا، کار برای خدا، تدبّر در کلام خدا، اعتماد به وعده‌های خدا را در ذهنیّت همگانی خویش تقویت کند، و از سویی بر انگیزه‌‌های تفرّق و اختلاف فائق آید.

آنچه امروز با قاطعیّت میتوان گفت، آن است که شرایط کنونی جهان و جهان اسلام برای این تلاش ارزشمند از همیشه مساعدتر است.

زیرا اوّلاً امروز نخبگان و بسیاری از توده‌های مردم در کشورهای اسلامی به ثروت عظیم معرفتی و معنوی خود توجّه یافته و به اهمّیّت و ارزش آن پی برده‌اند. امروز دیگر لیبرالیسم و کمونیسم به عنوان مهمترین ارمغان تمدّن غرب، جلوه‌گریِ صد سال پیش و پنجاه سال پیش را ندارد. آبروی دموکراسیِ پول‌محورِ غربی با علامت سؤالهای جدّی روبه‌رو است و متفکّران غربی اعتراف میکنند که به سرگردانی معرفتی و عملی دچارند. در دنیای اسلام، جوانان، اندیشمندان، مردان علم و دین با مشاهده‌ی این وضعیّت، به دیدگاهی نو درباره‌ی ثروت معرفتی خود و نیز به خطوط سیاسی رایج در کشورهای خود دست می‌یابند .. و این همان بیداری اسلامی است که همواره از آن یاد میکنیم.

ثانیاً این خودآگاهی اسلامی، پدیده‌ای شگرف و معجز‌آسا در قلب دنیای اسلام آفریده است که قدرتهای استکباری در برابر آن بشدّت دچار مشکلند. نام این پدیده «مقاومت» و حقیقت آن، بُروز قدرت ایمان و جهاد و توکّل است. این پدیده همان است که درباره‌ی نمونه‌ای از آن در صدر اسلام، این آیه‌ی شریفه نازل شد: اَلَّذینَ قالَ لَهُمُ النّاسُ اِنَّ النّاسَ قَد جَمَعوا لَکُم فَاخشَوهُم فَزادَهُم ایمانًا وَ قالوا حَسبُنَا اللهُ وَ نِعمَ الوَکیلُ* فَانقَلَبوا بِنِعمَةٍ مِنَ اللهِ وَ فَضلٍ لَم یَمسَسهُم سوءٌ وَ اتَّبَعوا رِضوانَ اللهِ وَ اللهُ ذو فَضلٍ عَظیم.(۲) صحنه‌ی فلسطین یکی از جلوه‌گاه‌های این پدیده‌ی شگفت‌انگیز است که توانسته رژیم طغیانگر صهیونیست را از حالت تهاجمی و عربده‌کشی به وضعیّت دفاع و انفعال بکشاند و مشکلات سیاسی و امنیّتی و اقتصادی آشکار کنونی را بر آن تحمیل کند. نمونه‌های درخشان دیگر مقاومت را میتوان در لبنان و عراق و یمن و برخی نقاط دیگر بوضوح مشاهده کرد.

ثالثاً در کنار این همه، امروز دنیا شاهد یک الگوی موفّق و یک نمونه‌ی سرافراز از قدرت و حاکمیّت سیاسی اسلام در ایران اسلامی است. ثبات و استقلال و پیشرفت و عزّت جمهوری اسلامی، حادثه‌ای بس عظیم و پُرمعنی و جذّاب است که میتواند اندیشه و احساس هر مسلمان بیدار را به خود جلب کند. ناتوانیها و عملکرد‌های بعضاً خطای ما کارگزاران این نظام که دستیابی کامل به همه‌ی برکات حکومت اسلامی را به تأخیر انداخته، هرگز نتوانسته است پایه‌های مستحکم و گامهای استواری را که نشئتگرفته از اصول اساسی این نظام است متزلزل سازد و پیشرفت مادّی و معنوی را متوقّف کند. در صدر فهرست این اصول اساسی، حاکمیّت اسلام در قانونگذاری و اجرا، تکیه بر آراء مردمی در مهمترین مسائل مدیریّتی کشور، استقلال سیاسی کامل، و عدم رکون(۳) به قدرتهای ستمگر قرار گرفته است؛ و همین اصول است که میتواند محلّ اجماع ملّتها و دولتهای مسلمان قرار گیرد و امّت اسلامی را در جهت‌گیریها و همکاریها یکپارچه و متّحد سازد.

اینها زمینه‌‌ها و عواملی است که اوضاع مساعد کنونی دنیای اسلام را برای حرکت یکپارچه و متّحد فراهم آورده است. دولتهای مسلمان، و نخبگان دینی و علمی، و روشنفکران مستقل، و جوانان حقیقت‌جو بیش از همه باید به بهره‌گیری از این زمینه‌های مساعد بیندیشند.

طبیعی است که قدرتهای استکباری و بیش از همه آمریکا، از چنین گرایشی در دنیای اسلام نگران باشند و همه‌ی امکانات خود را در رویارویی با آن به کار برند .. و اکنون چنین است. از امپراتوری رسانه‌ای و شیوه‌های جنگ نرم، تا جنگ‌افروزی و شعله‌ور ساختن جنگهای نیابتی، تا وسوسه‌گری و خبرچینی سیاسی، و تا تهدید و تطمیع و رشوه .. همه و همه از سوی آمریکا و دیگر مستکبران به کار گرفته میشود تا دنیای اسلام را از مسیر بیداری و سعادت خود جدا کنند. رژیم جنایتکار و سیه‌روی صهیونیست در این منطقه هم یکی از ابزارهای این تلاش همهجانبه است.
به فضل و اراده‌ی الهی این تلاشها در بیشتر موارد ناکام مانده و غرب مستکبر در منطقه‌ی حسّاس ما و اخیراً در همه‌ی جهان روزبهروز ضعیفتر شده است. پریشانی و ناکامی آمریکا و همدست جنایتکار او یعنی رژیم غاصب در منطقه را میتوان در صحنه‌ی حوادث فلسطین و لبنان و سوریه و عراق و یمن و افغانستان بوضوح تماشا کرد.

در نقطه‌ی مقابل، جهان اسلام مملوّ از جوانان پُرانگیزه و بانشاط است. بزرگترین سرمایه برای ساختن آینده، امید و اعتماد به نفْس است که امروز در جهان اسلام بویژه در کشورهای این منطقه موج میزند .. همه وظیفه داریم این سرمایه را حفظ کنیم و افزایش دهیم.

با اینهمه، از کید دشمن یک لحظه نباید غفلت ورزید؛ از غرور و غفلت بپرهیزیم و بر تلاش و هشیاری خود بیفزاییم .. و در همه حال، با توجّه و تضرّع از خدای قادر و حکیم کمک بخواهیم. حضور در مراسم و مناسک حج، فرصت بزرگی است برای توکّل و تضرّع، و نیز برای تفکّر و تصمیم.

برادران و خواهران مسلمان خود در سراسر جهان را دعا کنید و توفیق و پیروزی آنان را از خدا بخواهید. هدایت و کمک الهی به این برادرتان را هم در ادعیه‌ی زاکیه‌ی خود بگنجانید.
 
والسّلام علیکم و رحمةالله
سیّدعلی خامنه‌ای    
۵ ذیالحجّة ۱۴۴۳    
۱۴ تیر ۱۴۰۱       

 سوره‌ی منافقون، بخشی از آیه‌ی ۸؛ «... و[لی] عزّت از آنِ خدا و از آنِ پیامبر او و از آنِ مؤمنان است ...»
 سوره‌ی آل‌عمران، آیات ۱۷۳ و ۱۷۴؛ «همان کسانى که [برخى از] مردم به ایشان گفتند: "مردمان براى [جنگ با] شما گرد آمده‌اند پس، از آنان بترسید." و[لى این سخن] بر ایمانشان افزود و گفتند: "خدا ما را بس است و نیکو حمایتگرى است." پس با نعمت و بخششى از جانب خدا، [از میدان نبرد] بازگشتند، در حالى که هیچ آسیبى به آنان نرسیده بود، و همچنان خشنودى خدا را پیروى کردند، و خداوند داراى بخششى عظیم است.»
 تمایل
The following is the full text of Imam Khamenei's message to the 2022 Hajj Pilgrimage

In the Name of God, the Beneficent, the Merciful

Praise be to God, Lord of the Worlds, and peace and blessings be upon our Master, Prophet Muhammad, upon his Pure Progeny, and upon his chosen Companions.

Hajj: A symbol of the unity of the Islamic nation

Praise God, the Almighty and Wise, for once again having made the blessed month of Dhu al-Hijjah a meeting place for the Muslim nations and for having made this path of His grace and mercy available to them. The Islamic nation can once again observe its unity and harmony in this clear, timeless mirror, and [take this opportunity to] turn away from factors that lead to disunity and division.

Unity and spirituality: Basic foundations of Hajj

The unity of the Muslim nation is one of the two basic foundations of the Hajj Pilgrimage. When this foundation is combined with spirituality and remembering God (dhikr) – which together comprise the other basic foundation of this religious duty, which is full of secrets – they can take the Islamic nation to attain the heights of honor and felicity. They can enable it to become an example of [the verse], “All might belongs to Allah and His Messenger and the believers.” [Qur’an 63:8] Hajj is a combination of these two political and spiritual elements. And the sacred religion of Islam is a glorious, majestic fusion of the political and spiritual spheres.

The enemies’ efforts to undermine the foundations of the Islamic nation's honor, and the Islamic nation's duty to counteract such efforts

In recent history, the enemies of Muslim nations have undertaken an extensive drive to weaken the two bolstering elixirs of Islamic unity and spirituality among our nations. The enemies of Islam strive to weaken spirituality by promoting a western lifestyle that is devoid of spirituality and which is rooted in a short-sighted, materialistic vision of the world. They strive to undermine Islamic unity by promoting and promulgating baseless factors that foster division, such as [differences in] language, color, race, and geography.

The Islamic nation, a small portion of which can now be seen in the symbolic ritual of Hajj, must rise up against this with every ounce of its being. This means on the one hand, we must increase remembrance of God, work for God, contemplation on God's words, and our trust in His promises in all of our minds. And on the other hand, everyone must work to overcome the factors that foster division and disunity.

The Islamic world is ready for unity and the prerequisites for it

What can be said with certainty today is that the current situation of the world and of the Islamic world is readier for this valuable effort than ever.

1. Islamic Awakening

The first reason is that the elites and much of the general population in Islamic countries are now aware of the great wealth of their religious understanding and spiritual heritage, and of its significance and value. Today, liberalism and communism, the most significant contributions of Western civilization, no longer have the same appeal they did 100 years or 50 years ago. The credibility of capital-driven Western democracy is being seriously questioned, and Western thinkers admit they are at a theoretical and practical loss. By observing this situation, young people, intellectuals, scientists, and religious scholars within the world of Islam are able to gain new perspectives on the wealth and value of their own knowledge, as well as on the mainstream political currents in their own countries. This is the "Islamic Awakening" that we continually refer to.

2. The phenomenon of Resistance

Secondly, this Islamic self-awareness has created a wondrous, miraculous phenomenon in the very heart of the Islamic world, and this poses serious problems for the Arrogant Powers. The name of this phenomenon is "Resistance," and its reality is manifested in the power of faith, struggling on the path of God, and relying on Him. This is the same phenomenon about which the following noble verses were revealed in the formative period of Islam:

Those to whom the people said, “All the people have gathered against you, so fear them.” That only increased them in faith, and they said, “Allah is sufficient for us, and He is an excellent trustee.” So they returned with Allah’s blessing and grace, untouched by any harm. They pursued the pleasure of Allah, and Allah is the dispenser of a great grace. [Qur’an 3:173-174]

The situation in Palestine is one of the manifestations of this amazing phenomenon that has been able to bring down the rebellious Zionist regime from its state of aggression and howling to a defensive, passive stance and impose on it the current, obvious array of political, security, and economic problems that it faces. Other brilliant examples of Islamic Resistance can be clearly seen in Lebanon, Iraq, Yemen and some other places.

3) Political governance in the Islamic Republic of Iran

Thirdly, in addition to these other factors, the world is currently witness to a successful model and proud example of power and political Islamic governance in Islamic Iran. The stability, independence, progress, and honor of the Islamic Republic is a great, significant, striking phenomenon that can attract the thoughts and feelings of every conscious Muslim. The inabilities and at times mistaken actions of the officials of this system – mistakes which have postponed the attainment of all the blessings of Islamic governance – have never been able to shake the solid foundations or to stop the firm steps that have been taken in the path of the material and spiritual progress [of the Islamic Republic], as these are inspired by the basic principles of this system.

The following factors are to be found at the top of the list of these basic principles: the sovereignty of Islam in the legislative and executive branches of governance, reliance on the vote of the people in the country's most important administrative matters, complete political independence and refusing to rely on any oppressive powers. These principles can be the basis for a consensus between Muslim nations and governments, and they have the potential to bring unity and harmony to the Islamic nation in its direction and cooperation.

These are the principles and factors that have fostered favorable conditions in the Islamic world for a harmonious, unified movement. More than anyone else, Muslim governments, religious and scientific elites, independently-minded intellectuals, and the truth-seeking youth should think about taking full advantage of these favorable conditions.

The Arrogant Powers’ tools for confronting the Muslim’s unity

It is natural for the Arrogant Powers, and the United States more than anyone else, to be worried about such a trend in the Islamic world and for them to employ all their resources in order to confront it. And this is what we are seeing. The tactics they employ range from dominating the media and soft warfare, to warmongering and starting proxy wars, political espionage and acts of inducement, and threatening, bribing and other forms of enticement. Each and every one of these tactics is employed by the United States and other Arrogant Powers to separate the Islamic world from its rightful path of awakening and felicity. The criminal, disgraceful Zionist regime in this region is yet another tool they use for this all-out effort.

These efforts have failed in most cases, thanks to God's grace and His will. And the Arrogant West has become weaker by the day in our sensitive region and, more recently, throughout the whole world. The distress and failure of the United States and its criminal accomplice, the usurper [Zionist] regime in the region, can clearly be seen in the recent events of Palestine, Lebanon, Syria, Iraq, Yemen and Afghanistan.

Assets for building the future of the Islamic world and its undermining factors

On the other hand, the Islamic world is brimming with motivated, energetic young people. The greatest assets for building the future are hope and self-confidence. Today, these assets are abundant in the Islamic world, especially in this region. We all have a duty to protect and increase these precious assets.

However, we should not neglect the enemy's stratagems for a single moment. Let us avoid pride and negligence, and let us increase our alertness and efforts. And at all times, let us attentively beseech the Almighty, Wise God for His help. Participating in Hajj and its rituals provides a great opportunity for relying on God and beseeching Him, as well as for deliberation and decision-making.

Pray for your Muslim brothers and sisters around the world, and ask for their success and victory. Please ask for divine guidance and help for this brother of yours in your pure prayers.

 

May God's peace and mercy be upon you

Sayyid Ali Khamenei

Dhu al-Hijjah 5, 1443

July 5, 2022

سخن‌نگاشت | برترین مراتب بهشت برای مؤمنانی با چهار خصوصیت

سایت شهدای نیاک مرجع خبری وطراح نرم افزارهای مذهبی

سخن‌نگاشت | برترین مراتب بهشت برای مؤمنانی با چهار خصوصیت

بخش فقه و معارف رسانه KHAMENEI.IR به مناسبت فرا رسیدن سالگرد شهادت امام باقر (علیه‌السّلام)  شرح حدیثی از این امام همام در ابتدای درس خارج فقه حضرت آیت‌الله خامنه‌ای ۱۳۹۷/۰۲/۰۲ را مرور میکند.

لوح ویژه بخش ریحانه KHAMENEI.IR آبروی جمهوری اسلامی از فداکاری جوانان شهید شماست

سایت شهدای نیاک مرجع خبری وطراح نرم افزارهای مذهبی

لوح ویژه بخش ریحانه KHAMENEI.IR آبروی جمهوری اسلامی از فداکاری جوانان شهید شماست

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در جریان دیدار با خانواده شهید محمد بابایی در تاریخ ۱۳۶۵/۶/۲۷: من همیشه به پدرها و مادرهای شهدا میگویم این پیشرفتهای ما، پیروزی‌های ما در جبهه‌ی سیاسی، در سطح بین‌المللی، در جبهه‌های نظامی، این آبروی جمهوری اسلامی معلول شهامت و فداکاری همین جوانهای شماهاست.

خانم سبا بابایی (کونیکو یامامورا) تنها «مادر شهید» ژاپنی دفاع مقدس در هفته اخیر به فرزند شهیدش پیوست. رهبر انقلاب اسلامی اخیراً کتاب زندگی‌نامه‌ی این مادرشهید ژاپنی با عنوان «مهاجر سرزمین آفتاب» را مطالعه و آن را تحسین کرده بودند.

رهبر انقلاب همچنین سال گذشته در جریان دیدار قهرمانان المپیک و پارالمپیک توکیو (١۴٠٠/۶/٢٧)، ضمن تحسین ادای احترام قهرمانان کشورمان به این مادر شهید به عنوان سرپرست معنوی کاروان ایران فرمودند: من سالها پیش  به منزل خانواده شهید بابایی رفتم و به این خانواده‌ی محترم ابراز احترام و ارادت کردم؛ مرحوم بابایی و این خانم [مادرشان] را می‌شناسم.

مبارزه فکری وسیاسی دوخط اساسی زندگی امام محمدباقر(ع)

سایت شهدای نیاک مرجع خبری وطراح نرم افزارهای مذهبی

مبارزه فکری وسیاسی دوخط اساسی زندگی امام محمدباقر(ع)

بسم الله الرّحمن الرّحیم
به مناسبت وفات امام بزرگوار حضرت ابی‌جعفر محمّدبن‌علیٍّ الباقر (صلوات الله و سلامه علیه)، دوستان گفتند که یک شرح کوتاهی به قدر گنجایش وقت راجع به این بزرگوار عرض کنیم.

امام باقر از سال ۹۴ یا ۹۵ [امامتشان را] شروع کردند، تا سال ۱۱۴ که سال شهادت ایشان است؛ یعنی نوزده یا بیست سال. در دوران این بیست سال، مبارزه‌ی فکری و عقیدتی را، که شامل بیان قرآن و بیان حدیث و بیان احکام و بیان معارف و بیان تکالیف شرعی و اخلاقیّات و مانند اینها است، و خطّ سیاسی را که مبارزه‌ی با دستگاه خلافت و جمع کردن مردم و سرجمع کردن شیعیان و شیعه کردن [مردم است] -یعنی وابسته به دستگاه امامت کردنِ هر چه ممکنِ بقیّه‌ی مسلمانها- ادامه دادند؛ امام باقر این دو خط را، این دو محور اساسی را، ادامه دادند.

هشام‌بن‌عبدالملک که خلیفه‌ای است که عمده‌ی دوران زندگی این بزرگوار در زمان هشام گذشته، ناگهان احساس کرد که امام باقر برایش یک خطری است. ظاهراً در مسجدالحرام یا یکی از گذرگاه‌های مکّه و مدینه بود که هشام داشت میرفت، و سالم غلام مخصوصش هم همراهش بود، دید یک شخصیّت عظیمی دارد حرکت میکند؛ پرسید این کیست، سالم گفت: هذا محمّد بن علیّ بن الحسین؛ معرّفی کرد حضرت را، تا شناخت حضرت را گفت عجب! المفتون به اهل العراق؟(۱) این همان کسی است که اهل عراق مفتونش هستند، فریفته‌اش هستند؟ احساس میکرد که وجود این بزرگوار یک خطری است و [لذا] تصمیم گرفت بر ایذاء و آزار حضرت.



قدر مسلّم، او، امام باقر را یک بار از مدینه به شام جلب کرده؛ من احتمال میدهم بیش از یک بار اتّفاق افتاده باشد. روایاتی که در باب احضار امام باقر هست، روایاتی است که وقایع و حوادثی را نقل میکند که با هم خیلی فاصله دارند؛ به این روایات کاملاً می‌آید که هشام امام باقر را دو بار یا حتّی سه بار از مدینه به شام جلب کرده و برده باشد؛ امّا حالا در یکی از دفعات که امام را جلب کرده، نحوه‌ی جلب کردن امام به شام چیزی است که اگر نقل کنم، علاقه و ارادت ما به امام باقر بیشتر میشود و علاوه‌ی بر این، جهت‌گیری‌های سیاسی امام هم مشخّص میشود. دستور داد به حاکم مدینه که محمّدبن‌علی و پسرش جعفربن‌محمّد را بگیر و بفرست؛ معلوم میشود که امام صادق (علیه السّلام) هم که جوانی بودند در آن وقت -در زمان پدرشان- از نظر دستگاه خلافت مورد بیم و هراس بوده‌اند؛ یعنی به خود امام باقر اکتفا نمیکند، میگوید هر دو را بفرست. امام باقر و امام صادق (علیهما السّلام) را سوار میکنند، با مأمور میفرستند به شام.

ضمناً هشام‌بن‌عبدالملک در مواجهه‌ی با اینها دلش آرام هم نیست، چون با آدمهای عادّی نمیخواهد روبه‌رو بشود، اینها انسانهایی هستند برجسته و فوق‌العاده؛ اوّلاً فرزندان پیغمبرند، که خود این [واقعیّت] را خلفای بنی‌امیّه خیلی بزرگ میشمردند؛ ثانیاً زبان‌آور و سخنور و حاضرجواب هستند که افرادی از قبیل هشام را در مقابل اطرافیان، بور میکنند،(۲) سبک میکنند؛ ثالثاً شخصیّت علمی‌اند و با یک شخصیّت علمی و انسانِ بزرگِ صاحب‌معرفتِ فقیهِ آن جوری، خیلی آسان نمیشود برخورد کرد. خلاصه، هشام در دل واهمه داشت و میترسید که چگونه با اینها روبه‌رو بشود؛ برای اینکه نبادا اینها وقتی که وارد کاخ و دربار شدند مثلاً جرئت کنند حرفهایی بزنند که او و اطرافیانش خفیف بشوند و دربمانند در جواب، و او را به یک عکس‌العمل تند وادار کنند -که البتّه نمیخواست این کار هم انجام بگیرد- [لذا] یک توطئه‌ای چید به این صورت: عدّه‌ای را آورد از این درباری‌ها و دُوروبَری‌ها، اینها را نشاند دُور آن سالن مخصوصی که امام را وارد میکردند، خودش هم در صدر نشست و گفت وقتی که محمّدبن‌علی وارد شد، شماها اوّلاً هیچ کدام بلند نشوید برای او، جا هم به او ندهید، تا او مجبور بشود سرِ پا بماند؛ و بعد همه سکوت کنید، من شروع میکنم او را عتاب و توبیخ و بدگویی و ملامت [کردن]؛ بعد که من حرفهایم را تمام کردم شماها هم دانه‌دانه او را عتاب کنید، توبیخ کنید و خلاصه از اطراف او را محاصره کنید که دیگر حال و جان حرف زدن برای او نمانَد.

خب اگر موفّق میشد این کار را انجام بدهد، هشام واقعاً بُرد کرده بود؛ چون حضرت را نمیکشت، زندانی هم نمیکرد، امّا می‌آورد اینجا سبُک و کوچک و خفیف میکرد، بعد میفرستاد؛ بعد هم همه میفهمیدند، [زیرا] شاعر در مجلس بود، شعر میگفت. یک وقتی من گفته‌ام که شعرا آن روز مثل روزنامه‌نگارهای امروز بودند؛ فوری یک چیزی را شعر میکردند پخش میکردند که بله، تو همان کسی هستی که در مجلس هشام، خلیفه به تو این جور گفت، آن جور گفت، تو حرفی نداشتی در جواب بزنی؛ این را میگفتند و پخش میکردند، همه‌ی مردم دنیا میفهمیدند، به عراق خبر را میبردند و مقصودشان حاصل میشد.

حضرت وارد این سالن شد؛ اینها [هم] خودشان را از پیش آماده کرده‌اند. اوّلین کاری که حضرت کرد این بود که به هشام سلام نکرد. [البتّه] سلام کرد -چون سلام مستحب است- امّا نه به هشام [بلکه] به همه؛ گفت السّلام علیکم، در حالی که معمول چیست؟ خب وقتی خلیفه، آن هم خلیفه‌ی به آن گردن‌کلفتی آنجا نشسته، وارد که میشوند باید به او سلام بکنند؛ مثلاً سلامٌ علیکم یا امیرالمؤمنین -آنها خودشان را امیرالمؤمنین خطاب میکردند و نام گذاشته بودند- یا یک تعظیمی، یک احترامی؛ ابداً! حضرت وارد شد، دید جمعی نشسته‌اند، خلیفه کیست [که به او توجّه کند] -حالا نمیخواهم به آن تعبیر بدش بگویم- بقیّه هم همه مثل او هستند؛ سلام را به خلیفه نکرد، گفت السّلام علیکم. بعد هم یک جایی پیدا کردند رفتند نشستند؛ هم خود حضرت، هم امام صادق. منتظر اینکه آنها مثلاً بگویند آقا بفرمایید اینجا، یا جای بالایی یا جای پایینی بدهند نشدند. ظاهراً نزدیکهای خود هشام یک جایی باز بود و حضرت رفتند نشستند آنجا و امام صادق هم پهلوی دستشان.

هشام شروع کرد؛ بنا کرد به بدگویی کردن: شما چنین میکنید، چنان میکنید، بین مردم اختلاف ایجاد میکنید. از جمله‌ی کلماتش که یادم می‌آید، [این بود که] به حضرت عرض میکرد شما خانوادتاً همیشه شقّ عصای مسلمین میکنید و به خودتان دعوت میکنید، میخواهید خودتان خلیفه بشوید، میخواهید خودتان را در رأس قرار بدهید، نمیتوانید ما را ببینید؛ بنا کرد از این حرفها به امام باقر زدن. حرفهایش را که تمام کرد، یکی از آن طرف درآمد مثلاً گفت بله اعلیحضرت درست گفتند -امیرالمؤمنینِ آن وقت همان اعلیحضرت است؛ فرقی نمیکند- و شما این جور هستید، آن جور هستید؛ یکی این گفت، یکی آن گفت. خب وقتی که او حرفش را زد، بقیّه هم که دیگر حرف درست و حسابی ندارند، اینها هم هر کدام یک چیزی گفتند. امام با وقار و متانت تمام، بدون اینکه اندکی آثار تأثّر در چهره‌ی ایشان ظاهر بشود، همه‌ی این حرفها را گوش کردند.

حرفها که تمام شد، حضرت از جا بلند شد ایستاد -دید نشسته فایده‌ای ندارد؛ باید برای جواب اینها پا شود بِایستد و جواب اینها را خوب کف دستشان بگذارد- بنا کرد خطبه خواندن. اصلاً انگاری که مخاطب او هشام و این چهار تا آدم بی‌ارزشی که اینجا نشسته‌اند نیستند؛ گویا دارد با تاریخ حرف میزند، گویا دارد با امّت اسلامی حرف میزند، گویا دارد سندی برای آینده‌ها آنجا ثبت میکند و به جا میگذارد. و می‌بینید که این سند ثبت شده و به جا مانده و امروز به دست ما رسیده و در طول دوران تاریخ اسلام همواره این حرفها نقل شده. شروع کرد: بسم الله الرّحمن الرّحیم؛ حمد و ثنای الهی را به جا آورد، با یک بیان خیلی جالبی از اینجا شروع کرد: اَیُّهَا النّاس؛ نمیگوید ای حاضران، ای برادران، ای مؤمنان؛ [میگوید] ای مردم! اصلاً خطاب گویا که به این جمع معدودی که اینجا نشسته‌اند نیست. اَینَ تَذهَبون؛ کجا میروید؟ و اَینَ یُرادُ بِکُم؛ شما را کجا میبرند؟ مقصد شما چیست، کجا است؟ اصلاً این حرکت شما به سوی کدام مقصد است؟ چه میکنید؟ سردرگمیِ اینها را مشخّص میکند؛ بی‌اختیاریِ اینها را مشخّص میکند؛ آلت فعل بودن و سردرگم بودنِ آن عدّه‌ای را که تحت تأثیر این دستگاه خلافت و خود خلیفه هستند، به رُخشان میکشد. بِنا هَدَی اللهُ اَوَّلَکُم؛ خدا به وسیله‌ی ما بود که گذشتگان شما را هدایت کرد. وَ بِنا یَختِمُ آخِرَکُم؛ مُهر خاتمه‌ی شماها را به وسیله‌ی ما خدا خواهد زد؛ یعنی بالاخره ما خواهیم ماند و شما خواهید رفت. فَاِن یَکُن لَکُم مُلکٌ مُعَجَّلٌ فَاِنَّ لَنا مُلکاً مُؤَجَّلا؛ اگر شما چهار روز یک حکومت زودگذری را غصب کردید و دارا شدید، بدانید که یک دولت دائمی و مستدامی را خدای متعال برای ما مقدّر کرده.

ببینید! این یک محکوم سیاسی است؛ یک محکوم سیاسی که در مقابل حاکم سیاسی زمان، این جور دارد با او مجادله میکند؛ میگوید که شما چهار صباح اینجا نشسته‌اید، در این مقام قدرت پادشاهی قرار گرفته‌اید، خیال میکنید که همه‌کاره‌اید؟ شما خواهید رفت؛ آن که خواهد ماند، آن که تاریخ مال او است، آینده مال او است، ما هستیم. لِاَنّا اَهلُ العاقِبَة؛ زیرا که ما صاحبان عاقبت و پایانیم. یَقولُ ‌اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ العاقِبَةُ لِلمُتَّقین؛(۳) پایان و عاقبت و فرجام متعلّق است به مردم باتقوا؛ یعنی ما باتقوا هستیم، شماها بی‌تقوا و فاجر و بی‌دین هستید؛ بی‌دین‌ها و فاجرها نمیمانند در تاریخ، زایل میشوند، امّا باتقواها میمانند.

خب؛ حالا البتّه تفسیر این بیانات [بماند، زیرا] که بیانات مفصّلی است و من چند جمله‌‌اش را فقط اینجا یادداشت کرده‌ام. به هر حال، امام یک چنین خطابه‌ای را شروع میکند. بعد که حرفها را میزند، اینها همچنان که توقّع و انتظار هم میرفت، در مقابل این بیانات، منطق خودشان را از دست میدهند، آن جرئت و قدرت خودشان را از دست میدهند و خودشان را میبازند. هشام رو میکند به امام باقر میگوید که ای پسرعمو، ناراحت نشو، ما قصد بدی نسبت به تو نداشتیم؛ کوتاه می‌آید.

البتّه عرض کردم در باب این ملاقات چندین روایت هست که در یکی از روایاتش -حالا شاید همین روایت باشد یا یک روایت دیگر باشد- میگوید که بعد برای اینکه از طریق دیگری شاید بتواند حضرت را خفیف کند، به امام باقر میگوید شنیده‌ام تو خوب تیراندازی میکنی و دلم میخواهد یک قدری تیراندازی کنیم و ببینیم تیراندازی تو را. امام باقر میفرمایند که من پیر شده‌ام؛ تیراندازی مال دوران جوانی من است. نمیگویند من دنبال این چیزها نبوده‌ام؛ میگویند بله در دوران جوانی تیراندازی یاد گرفتم و بلدم، لکن حالا پیر شده‌ام. هشام اصرار میکند، امام میگویند بسیار خب، کمان بیاورید؛ تیر و کمان می‌آورند و آنجا در مجلس یک هدفی را مشخّص میکنند، امام باقر تیر را میگذارند به کمان، میخورد به هدف، تیر دوّم را میزنند میخورد به آن تیر اوّلی آن را میشکافد، تیر سوّم را میزنند میخورد به آن میشکافد! هفت تا تیر میزنند، هر کدام از این تیرها آن قبلیِ خودش را میشکافد و میخورد به هدف، میگوید این هم تیراندازی.

باز در یک روایت دارد که امام را در شام زندانی میکنند، در یک روایت دیگر دارد که نه، [ولی] مجبور میکنند که حضرت برگردند، بعد که حضرت به طرف مدینه برمیگردند، خباثت دیگری میکند؛ میبیند که خب اینها آمدند و [حالا] فاتحانه دارند برمیگردند، لابد سرِ هر شهری که برسند سخنرانی خواهند کرد، خواهند گفت بله، ما رفتیم هشام را مثلاً محکوم کردیم، مغلوب کردیم، برگشتیم، و این بد میشود؛ [لذا] قبلاً پیکهایی را میفرستند که در این شهرهای سرِ راه بگویند که اینها را راه ندهند و بگویند اینها یهودی‌اند: دو نفر یهودی دارند از اینجا عبور میکنند؛ مردم شهر! مواظب باشید اینها را راه ندهید. و شما ببینید این مردم بی‌عقل آن روزگار تا آن وقت تحت تأثیر چه تبلیغاتی بودند که قبول میکنند که محمّدبن‌علی و جعفربن‌محمّد یهودی هستند! از جمله میروند در شهر مَدیَن -که یکی از شهرهای بین راه بوده- و میگویند به اینها غذا ندهید. وقتی که اینها میرسند، مردم نگاه میکنند می‌بینند بله، آن دو نفر با آن مشخّصاتی که جاسوسهای خلیفه آمدند گفتند که اینها یهودی هستند، آمدند؛ فوراً دروازه‌های شهر را روی حضرت میبندند و غذا به حضرت نمیدهند. خب آن وقت هم که قهوه‌خانه و ماشین و هواپیما و مانند اینها نبود؛ چندین روز در راه بودند، غذا لازم داشتند، آذوقه لازم داشتند و غذا برایشان مهم بود؛ وقتی غذا نفروشند، آدم باید در بیابان از گرسنگی بمیرد. بالاخره حضرت هر کار میکند که اینها غذا بفروشند، میبیند نخیر، اینها هیچ چیز به خرجشان نمیرود. [لذا] امام باقر با امام صادق میروند روی یک بلندی‌ای که نزدیک شهر بوده، خطاب میکنند به اهل مَدیَن، میگویند «یا اَهلَ مَدیَن! بَقیَّةُ اللهِ خَیرٌ لَکُم اِن کُنتُم مُؤمِنین»؛ بعد میگویند «اَنَا بَقیَّةُ الله».(۴) یک پیرمردی در آنجا بوده، وقتی که میبیند این وضع حضرت را، میگوید من از گذشتگانم راجع به ماجراهای شعیب چیزهایی شنیده‌ام و شنیده‌ام که شعیبِ پیغمبر روی همین کوه و همین بلندی رفت و مردم را با همین خطاب، خطاب کرد که در قرآن آمده و من این مرد را در چهره‌ی شعیب میبینم؛ بروید در را باز کنید که عذاب خدا نازل خواهد شد. مردم می‌آیند درها را باز میکنند، بعد حضرت میگوید که من پسر پیغمبر هستم، حضرت را می‌شناسند و نسبت به دستگاه خلیفه بسیار بدبین میشوند و بنا میکنند به هشام فحش دادن و سَب کردن و شاید مثلاً تظاهرات کردن علیه هشام. بعد که به هشام خبر میرسد، میگوید بروید آن پیرمرد را که موجب این همه فتنه و فساد شده از بین ببرید؛ می‌آیند این پیرمرد را میگیرند و میبرند و راوی میگوید دیگر از آن پیرمرد خبری نشد؛ سربه‌نیستش میکنند.

این زندگی سیاسی امام باقر است. به طور خلاصه، این بزرگوار در دوران بیست سال امامت پُربار خود دانشِ دین را گسترش داد، حکمت و درس قرآن و احکام را به همه جا رساند، داعیه‌ی تشیّع را که داعیه‌ی حکومت اسلامی و تشکیل ولایت علوی است به همه جا فرستاد و نفوذ داد، مردم زیادی را به خود متوجّه کرد، دشمنان خودش را سرشکسته و منکوب کرد، دوستان خودش را متشکّل کرد و سنگ بنایی در اسلام نهاد که مبنای بسیاری از کارهای بعدی و تلاشها و فعّالیّتها و خدمات عظیم و گران‌بهای بعدی بر همان سنگ زاویه قرار گرفت و زمینه را آماده کرد برای دوران امامت امام صادق (علیه السّلام). بالاخره هم هشام طاقت نیاورد و این بزرگوار را با زهر به شهادت رساند. خداوند متعال ما را از یاران و از پیروان این بزرگوار و خاندان مطهّر اهل‌بیت قرار بدهد.

والسّلام علیکم و رحمة‌الله
 
۱) الارشاد فی معرفة حجج الله على العباد، ج ‌۲، ص ۱۶۳»
۲) شرمنده یا ناراحت و دلخور شدن به سبب رسوایی یا برآورده نشدن خواسته‌ای
۳) کافی، ج ۱، ص ۴۷۱
۴) دلائل‌الامامة، ص ۲۴۱ (با اندکی تفاوت)


«زینه کرم»در جنگ با اسرائیل بی‌طرفی معنا ندارد و دعوت به سکوت و بی‌طرفی خیانت است

سایت شهدای نیاک مرجع خبری وطراح نرم افزارهای مذهبی

«زینه کرم»در جنگ با اسرائیل بی‌طرفی معنا ندارد و دعوت به سکوت و بی‌طرفی خیانت است



به گزارش فضای مجازی دفاع‌پرس، فیلمی از بغض و گریه دختر مسیحی هنگام بردن نام سردار شهید حاج قاسم سلیمانی در پخش زنده منتشر شد.


وی گفت: با حاج قاسم سلیمانی سید شهدای مقاومت عهد می‌بندیم که قدس را آزاد کنیم!

«زینه کرم»، فعال مدنی مسیحی در لبنان: «در جنگ با اسرائیل بی‌طرفی معنا ندارد و دعوت به سکوت و بی‌طرفی خیانت است؛ من افتخار می‌کنم که پیرو عالم دینی همچون سید حسن نصرالله هستم!»