شهدای نیاک

شهدای نیاک

مرجع خبری و طراح نرم افزارهای مذهبی وزندگینامه شهدا وبیانات رهبری و دفاع مقدس
شهدای نیاک

شهدای نیاک

مرجع خبری و طراح نرم افزارهای مذهبی وزندگینامه شهدا وبیانات رهبری و دفاع مقدس

مردانی از آسمان - ویژه نامه شهادت رجایی و باهنر و هفته ی دولت

مردانی از آسمان - ویژه نامه شهادت رجایی و باهنر و هفته ی دولت



منبع:سایت راسخون

نخست‌وزیری را سازمان سیا منفجر کرد

نخست‌وزیری را سازمان سیا منفجر کرد

تاریخ انقلاب - سیدرضا زواره‌ای پیش از انقلاب از حقوقدانان حامی حرکت انقلابی مردم و نهضت امام بود. با تشکیل جمعیت حقوقدانان او از جمله وکلایی بود که کار دفاع از مبارزان محبوس در زندان‌های رژیم پهلوی را به صورت رایگان برعهده می‌گرفتند. زواره‌ای پس از انقلاب ابتدا به سمت دادستان انقلاب اسلامی تهران منصوب شد. سپس مدتی به معاونت اداری مالی وزارت کشور نقل مکان کرد و از آنجا به شهرداری تهران رفت و مدیریت شهری را تجربه کرد. وی در نخستین دورۀ مجلس شورای اسلامی حائز آرای لازم شد و به نمایندگی از مردم تهران به مجلس راه یافت. مرحوم زواره ای پس از انفجار دفتر نخست وزیری در ۸ شهریور ماه سال ۱۳۶۰ از جمله افرادی بود که معتقد بود دستگاه قضایی به خوبی کار شناسایی عوامل انفجار را صورت نداده است. تا جایی که در ۲۶ مرداد ۱۳۶۱ وزیر دادگستری را به مجلس کشاند و در سوالی از سید محمد اصغری وزیر وقت دادگستری خواستار پیگیری پرونده انفجار دفتر نخست وزیری شد. آنچه در زیر می خوانید خاطرات وی از آن روزهاست که «تاریخ انقلاب» از کتاب خاطرات وی انتخاب کرده است.
******

چگونگی انتخاب شهیدان رجایی و باهنر

پس از انفجار حزب و شهادت مرحوم بهشتی و دیگران، مسئله‌ی ریاست‌جمهوری رجائی مطرح بود. وقتی بنی‌صدر عزل شد،مرحوم رجائی به ریاست‌جمهوری انتخاب گردید و آقای باهنر هم نخست‌وزیر شد.یک روز قبل از انفجار، بحث‌هایی در حزب مطرح شد. آیت‌الله خامنه‌ای (مقام رهبری) ترور شده و در بیمارستان به سر می‌برد. آن زمان، شورای حزب برای نخست‌وزیری تصمیم می‌گرفت. چهار نفر هم برای وزارت در نظر گرفته شدند. اما قبل از آنکه این چهار نفر را نام ببرم، می‌خواهم به مطلبی ‌اشاره کنم.



یک روز آقای‌ هاشمی‌ با من تماس گرفت و گفت کار واجبی با شما دارم. وقتی به حضورشان رسیدم، گفت: «آقای رجائی خیلی اصرار دارد من نخست‌وزیر بشوم، تو نظرت چیست؟» من گفتم: «این کار را نکنید. الان شما مجلس را اداره می‌کنید و هشتاد نفر آن طرفی هستند. معلوم نیست اگر آنها قدرت پیدا کنند، چند نفر دیگر به آنها اضافه شود. چون، به هر حال ما روی روحیه‌ی آنها تجاربی داریم. فردا که نخست‌وزیر شدید، اگر هر روز یک وزیرتان را به مجلس بکشند، چه خواهی کرد؟» بعد هم مثال زدم که ما در دهات اصطلاحی داریم برای کسی که کار اصلی خود را از دست بدهد. درباره‌ی چنین کسی می‌گویند فلانی دهکده‌ی خود را فروخت و کدخدا شد. شما هم اگر رفتی و نخست‌وزیر شدی، کدخدا شده‌ای. به هر حال تأکید کردم که این کار به صلاح مملکت نیست و زمان جنگ است و....

آقای‌ هاشمی ‌با چند نفر دیگر هم مشورت کرد. بعضی‌ها گفته بودند بد نیست و برخی هم مخالفت کردند. آنگاه آقای‌ هاشمی ‌اسامی‌ را به خدمت امام برد و با ایشان مطرح کرد. مرداد ۱۳۶۰ بود.جلسه‌ی فوق‌العاده‌ای گذاشته شد تا امام نظرشان را بگویند. در آن جلسه امام درباره‌ی افرادی که نام برده می‌شد، معمولاً می‌فرمود که بد نیستند. آن روز آقای ‌هاشمی ‌وقتی رسید که جلسه شروع شده بود. ایشان از اعضای شورا عذرخواهی کرده و گفت: «دو نفر به لیست چهار نفره اضافه کنند». چهار اسم قبلی عبارت بودند از: آقای پرورش، آقای عسکراولادی، مرحوم باهنر و آقای ولایتی، که درباره‌ی ایشان تردید دارم. دو نفری را هم که آقای‌ هاشمی ‌اضافه کرد، عبارت بود از: مهندس موسوی و زواره‌ای. بعد هم توضیح داد که آقای رجائی درباره‌ی خود ایشان نظر نخست‌وزیری داشته‌اند، اما آقای ‌هاشمی قضیه را با امام و برخی دوستان مطرح کرده است و همگی بر اهمیت مجلس تأکید نموده‌اند. سپس شروع کرد به صحبت درباره‌ی آقای موسوی. ولی امام با خنده گفت که او حالا وزارت خارجه را اداره کند.

نکته‌ی دیگری را هم مطرح کردند قریب به این مضمون که شما را به خدا، اگر ناچار شدید باهنر را نخست‌وزیر کنید، کس دیگری را در امور اجرایی نیاورید. چون می‌دانستند که نظر مرحوم رجائی، بیش از همه به روی باهنر است و با یکدیگر رفاقت قدیمی ‌دارند.به این ترتیب، مرحوم باهنر به نخست‌وزیری رسید.

پیگیری عاملان انفجار

روزی آقای مهدوی به من پیشنهاد کرد که: «شما بیا و اداره‌ی کمیته را به عهده بگیر». گفتم: «یعنی چه؟ من وزارت کشور را اداره می‌کنم، چرا باید به کمیته بروم». چند روز بعد گفت: «پس به نیروی انتظامی ‌و شهربانی بروید». گفتم: «نه حوصله‌اش را ندارم!»

وقتی ماجرا را با آقای ‌هاشمی‌ در میان گذاشتم، گفت: «قضیه بودار است. چون نظر ما به روی نخست‌وزیری است، نه کمیته». البته من می‌توانستم علت آن را حدس بزنم. ماجرا زیر سر کسانی بود که چپ و راست با مرحوم رجایی تماس می‌گرفتند و سفارش می‌کردند مرا از وزارت کشور بردارد. اینک، چون کمیته تازه تشکیل می‌شد، می‌خواستند اداره‌ی آن را به عهده‌ی من بگذارند. برای من تفاوتی نمی‌کرد. اما قضیه بیشتر در این وادی بود.

سرانجام برای تصمیم‌گیری نهایی جلسه‌ای در نخست‌وزیری گذاشتیم و استاندارها هم شرکت کردند. آقای‌ هاشمی ‌و مرحوم باهنر به روی قضیه نظر قطعی داشتند. مقام معظم رهبری هم که در آن زمان به علت جراحات ناشی از ترور بستری بودند. به هر حال در این تضادها به این نتیجه رسیدند که آقای مهدوی ابقا شود. فردای آن روز من از وزارت کشور استعفا کردم. به این ترتیب، در روز انفجار نخست‌‌وزیری، من در وزارت کشور نبودم.

پس از جریان استعفا، آن روزها کار خاصی نداشتم. گاهی به حزب می‌رفتم. اما از همان شب اول انفجار، برای همه‌ی ما جای سؤال بود. چون اعلام شد که دادگستری باید به قضیه رسیدگی کند. در حالی که همان‌طور که من در حزب هم مطرح کردم، یک جوان پانزده شانزده ساله‌ی فریب‌خورده که روزنامه‌ی منافقین را می‌فروشد، برای محاکمه باید به دادسرای انقلاب برود. اما وقتی نخست‌وزیری مملکت را منفجر می‌کنند، دادگستری باید رسیدگی کند؟ جریان چیست؟

به هرحال مدتی گذشت. انتخابات ریاست‌جمهوری بلافاصله برگزار شد. من هم کاندیدای مجلس شدم و هم کاندیدای ریاست‌جمهوری. البته، در این فاصله و حتی بعد از انتخابم به نمایندگی، مرتب آیت‌الله مهدوی افرادی را به‌عنوان واسطه می‌فرستاد تا من معاونت انتظامی ‌وزارت کشور را بپذیرم. اما قبول نکردم و مجلس را ترجیح دادم.

یک شب در حضور آقای جلال‌الدین فارسی بحث پیگیری عاملان انفجار پیش آمد. همه ناراحت بودند. آقای فارسی از من خواست بروم و ببینم قاضی پرونده چه می‌کند. من امتناع داشتم. چون قضیه خیلی مشکوک به نظر می‌رسید و در میان اجساد، یکی ساختگی بود. وقتی سه تابوت را به مجلس آوردند، دکتر زرگر از نمایندگان مجلس که پیشتر وزارت بهداری را داشت، اجازه داد روی آنها را باز کنند. اجساد سوخته‌شده و تنها از روی دندان‌ها قابل شناسایی بودند، اما یکی از آنها فقط کیسه‌ای بود محتوی کمی‌خاکستر. در صورتی که امکان نداشت کسی به واسطه‌ی انفجار یک بمب این طور از میان برود و حتی استخوان‌هایش هم پودر شود. جسد مزبور متعلق به کشمیری بود که در ادامه ذکر حالش را خواهم آورد. اما سؤال این بود که چه کسی آن جسد را ساخته و چرا ساخته است؟

خلاصه آنکه آن شب آقای فارسی از من خواست جریان را پیگیری کنم. روز بعد به نزد قاضی پرونده رفتم. عده‌ای از بچه ‌های اطلاعات نخست‌وزیری اطراف قاضی نشسته بودند. یک میز ناهارخوری بزرگ در وسط سالن قرار داشت. مشتی ورقه هم روی آن پراکنده شده بود. ساختمان به یکی از شاهزاده‌های رژیم پهلوی تعلق داشت.

عوامل آنها قبلاً اطلاع داده بودند که قرار است من به آنجا بروم. از قاضی پرسیدم: «پرونده کجاست؟» به همان اوراق پراکنده ‌اشاره کرد. گفتم: «تو قاضی هستی!؟ این چه جور پرونده‌ای است؟»

بعد در رابطه با قضیه از او اطلاعاتی خواستم. او هم گفت: «چند نفری را بازداشت کرده‌ایم». پس از بررسی فهمیدم بازداشت‌شده‌ ها کارمندان بیچاره‌ ی نخست‌وزیری هستند که هیچ ارتباطی با انفجار ندارند. دیدم این طور نمی‌ شود. فرستادم چندتایی پوشه خریدند و آوردند. گفتم: «پرونده‌ی هر کسی را جدا کنید». کمی‌نگذشت که متوجه شدم اینها به طور کلی مسیر عوضی را در پیش گرفته‌اند و به دنبال ریشه‌ی قضیه نیستند. به حضور مرحوم ربانی‌ املشی رفتم که دادستان کل کشور و عضو شورای مرکزی حزب بود. داستان را برایشان بازگو کردم. ایشان هم مرا در جریان اظهارات خواهر کشمیری قرار دادند و عکس‌ها و اسنادی در اختیارم گذاشتند که از خانه‌ی پدر کشمیری به دست آمده بود. خواهر کشمیری گفته بود که برادرش همه‌ی اسناد مربوط به نخست‌وزیری و کارهایش را برده است. اما از باقی اسناد روشن می‌شد که کشمیری در قبل از انقلاب، مدیرعامل یک شرکت انگلیسی واقع در خیابان وزرای سابق بوده و رفت و آمدهای زیادی هم با کشورهای حاشیه‌ی خلیج‌فارس داشته که ساواک را نسبت به عضویت او در سازمان سیا مشکوک کرده بود. البته ساواک خودش زیر نظر سیا بود و نمی‌توانست برخوردی با او داشته باشد.



در زمره‌ی عکس‌های به دست آمده تصاویری از سفرهای اروپایی پدر و مادر کشمیری وجود داشت که یکی از آنها خیلی زشت و زننده بود که نشان می‌داد اینها چه خانواده‌ ی کثیفی هستند و به هیچ چیز پایبندی ندارند.

وقتی سوابق بعد از انقلابش را بررسی کردم، متوجه شدم در سال ۱۳۵۸ که‌هادوی دادستان کل بود، او و مهندس رضوی از طرف سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ‌برای کمک به‌هادوی معرفی شده بودند. پس از مدتی هم به رکن دوم ارتش ملحق شدند؛ یعنی جایی که تمام اسناد سری مربوط به مستشارهای آمریکایی، کارهای انجام گرفته، دستورها و خلاصه تمامی‌اطلاعات و ضد اطلاعات ارتش در آنجا نگه‌داری می‌شد.

نقش سازمان سیا در انفجار

بررسی پرونده‌ی کشمیری نشان می‌داد که او پس از مدتی به ستاد نیروی هوایی ملحق شده است. ساختمان مرکزی سیا در ایران، در همان ستاد قرار داشت. ساختمان نه طبقه‌ی زنبوری که ابراهیم یزدی در ۱۲/۱۱/۵۷ درباره‌ی آن برایم تعریف کرده و گفته بود تمامی‌اسناد سیا درباره‌ی ایران و کل خاورمیانه در آنجا قرار دارد و باید حفظ شود. آن زمان من به‌عنوان دادستان انقلاب آنجا را لاک و مهر کرده بودم. اما همان‌طور که گفتم تنها تا یازدهم اردیبهشت ۱۳۵۸ این سمت را داشتم.

یک شب بچه‌های حفاظت اطلاعات در جلوی ستاد نیروی هوایی، کشمیری را با یک کیف سامسونت گرفته بودند که محتوی اسناد فوق‌سری سیا بود. باقری، فرمانده‌ نیروی هوایی او را بازداشت می‌کند. اما وی اذعان می ‌دارد که حزب این اسناد را خواسته است و از آنجایی هم که وزیر مشاور معرف ایشان بود، باقری صلاح نمی‌ داند که او را در بازداشت نگاه دارد. چند روز بعد هم کشمیری، معاون وزیر مشاور در امور اجرایی می‌شود. در حالی که تا آن تاریخ، تا آنجا که من اطلاع دارم سابقه نداشت وزیر مشاور، معاون داشته باشد و فقط یک رئیس دفتر در اختیار او بود. کمی ‌بعد هم پیش نماز رجایی می‌گردد.

براساس تحقیقات من، در روز حادثه، همه‌ی افراد حاضر در دفتر نخست‌وزیری، پشت میزی بزرگ و طویل نشسته بودند. یک سر میز مرحوم رجایی نشسته بود؛ سپس نخست‌وزیر، یعنی مرحوم باهنر، بعد از آن آقای مهدوی، وزیر کشور، که آن روز دیر رسیده بود. پس از آن رئیس شهربانی و دبیر شورای امنیت، خسرو تهرانی. بعد از آن هم دو طرف میز تا آخر نماینده‌ی نیروها نشسته بودند. مطلب مشترکی که همه‌ی آنها در بازجویی گفتند، این بود که در آن جلسه، کشمیری، منشی شورا بوده و در قسمت جلو، جای خسرو تهرانی نشسته بود. صندلی خسرو تهرانی هم در انتهای غربی میز نشسته قرار داشت. کشمیری کیفش را می‌ گذارد؛ بعد برمی‌خیزد، چای می ‌ریزد و جلوی مرحوم رجایی و باهنر می‌گذارد. سپس چند دقیقه ‌ای با تهرانی در گوشی نجوا می ‌کنند. آنگاه به انتهای سالن می‌ رود و درست زمانی که قصد داشته است از اتاق خارج شود، بمب منفجر می‌گردد.

برد ماده‌ی منفجره حداکثر دو یا سه متر بوده است. چند نفر از حاضرین از جمله معاون فرمانده‌ ژاندارمری و مرحوم دستجردی، رئیس شهربانی نیز که در زمان حادثه، نزدیک باهنر نشسته بودند، زخمی‌شدند، اما برای بقیه اتفاقی نیفتاد. متخصصین هم می‌گفتند بمب فقط در محدوده‌ای حداکثر تا سه متر قدرت تخریب داشته است. با این همه، برای کشمیری که در دورترین فاصله از آن قرار داشت، جسدی ساخته بودند که فقط یک کیسه خاکستر بود!

بی‌شک او با اتومبیلش که در بیرون قرار داشت از صحنه‌ی حادثه فرار کرده و با خانواده‌اش از کشور خارج شده بود. در صورتی که عده‌ای سعی می‌کردند او را جزء شهدای واقعه به شمار آورند.

مرحوم ربانی از من خواست درباره‌ی این قضیه تحقیق کنم. چون، من گفته بودم که قاضی اهل این حرف‌ها نیست. نه اینکه سوء‌نیت داشته باشد، در واقع اصلاً این کاره نیست. توان کار را ندارد. بعد هم گفتم اگر شما از من می‌خواهید چنین کاری انجام دهم، شرط‌هایی دارم. اول اینکه باید یکی از ساختمان‌های مصادره‌ای را در جای مناسب که از نظر امنیت و حفاظت تأمین باشد، در اختیارم قرار دهید. صدو پنجاه نفر نیروی سپاهی، پنج اتومبیل و دو میلیون تومان هم پول نقد نیاز دارم تا تحقیقات را شروع کنم. دادگستری و دادسرای انقلاب را هم قبول ندارم. به همین خاطر برای بازجویی افراد،  باید جای مطمئن در اختیارم باشد. در ۴۸ ساعت اول بازجویی هم نیاز به کمترین آزاری نیست. راحت می‌شود طرف را به راه آورد. در نهایت هم در کمتر از ۷۲ ساعت حقیقت را می‌گوید.

آقای ربانی هم پذیرفت و رفت، اما تا یک هفته خبری نشد. بعد هم محافظین من گفتند: آقای نبوی، که همه کاره‌ی نخست وزیری است یک پیکان فرستاده که هر کدام از لاستیک‌های آن به یک طرف می‌رود و فرمانش هم لق هست. من هم گفتم ماشین را پس بفرستند. چون من که آن را برای خودم نمی‌خواستم. مایل بودم روند کار تسریع شود. بعد هم اطلاع دادم که دیگر حاضر به ادامه‌ی کار نیستم. در شورای مرکزی حزب، در حضور آقای ‌هاشمی، مقام رهبری و مرحوم املشی هم گفتم که دیگر به تحقیقات ادامه نمی‌دهم.

اما مطلبی که می‌خواهم در اینجا بگویم این است که کشمیری عضو سیا بود. نخست‌وزیری را هم سیا منفجر کرد، اما به این راحتی حاضر نبود کشمیری را قربانی کشتن رجایی کند. رجائی در رفت و آمدهایش گاهی روی ترک موتور این و آن سوار می‌شد. می‌توانستند به راحتی او را بزنند. اینکه منافقین بمب‌گذاری را به خودشان نسبت دادند، پوششی برای کشمیری بود. حالا او رفته است اما شما بدانید امریکا در درون دولت، فردی به مراتب قوی‌تر از کشمیری دارد. در غیر این صورت کشمیری را قربانی این کار نمی‌نمود. بلکه، سعی می‌کرد او را در دستگاه نگاه دارد. پس آدمی‌به مراتب قوی‌تر دارد که ممکن است آقایان بیست سال دیگر متوجه شوند. زمانی این حرف را در حضور آقای مسیح مهاجرانی گفتم، ایشان ناراحت شد و گفت: «چرا به دیگران چنین نسبت‌هایی می‌دهی». گفتم: «من با کسی کاری ندارم. فقط نظر خودم را می‌گویم».

سال ۱۳۷۱ یازده سال بعد از انفجار، موجی رسانه‌های اروپایی و آمریکایی را برداشت. یکی از مقامات سیا اعلام کرده بود که نخست‌وزیری ایران و حزب جمهوری اسلامی ‌را عوامل خود ما منفجر کردند. آن وقت روزنامه‌ی جمهوری شروع به چاپ مقالاتی علیه آمریکا نمود. آن روز به آقای مهاجری گفتم: «یادت هست من در سال ۱۳۶۰ و یک ماه بعد از حادثه این حرف را زده بودم؟»

منبع:سایت تاریخ انقلاب

اینکه چه کسانی این فاجعه (انفجاردفترنخست وزیری)را به وجود آوردند، هنوز هم یک معما است

اینکه چه کسانی این فاجعه (انفجاردفترنخست وزیری)را به وجود آوردند، هنوز هم یک معما است

تاریخ انقلاب - عطیه محمدی: دکتر حسن غفوری فرد در هنگام انفجار دفتر نخست وزیری در شهریور ماه سال ۱۳۶۰ در کسوت نمایندگی اولین دوره مجلس شورای اسلامی بوده است. وی معتقد است که عده ای نگذاشتند پرونده شناسایی عوامل این انفجار پیگیری شود و «این‌که چه کسانی این فاجعه را به وجود آوردند، هنوز هم یک معما است. این‌که بالاخره چه کسانی غیر از کشمیری در انفجار دفتر نخست وزیری دست داشتند و چگونه او را فراری دادند؟ چه کسانی شایع کردند که کشمیری شهید شده است؟ چه کسانی گفتند که کشمیری آنقدر سوخته که حتی خاکسترش هم نمانده است؟» آنچه در ادامه می خوانید مصاحبه اختصاصی دکتر حسن غفوری فرد با «تاریخ انقلاب» است که از نظر خوانندگان می گذرد.
*******

شما در روز انفجار دفتر نخست وزیری کجا بودید؟ و چه وقت خبر انفجار را شنیدید؟

در زمان بنی صدر، چون او با نخست وزیری شهید رجایی مخالف بود، اختلاف زیادی بین شهید رجایی و  رئیس جمهور وجود داشت. به همین دلیل در جلساتی که رئیس جمهور شرکت می‌کرد، نخست وزیر شرکت نمی‌کرد و بالعکس. اما بعد از اینکه بنی صدر فرار کرد و  شهید رجایی رئیس جمهور و شهید باهنر نخست وزیر شدند، اعضای کابینه خدمت حضرت امام (ره) رفتند. امام فرمودند: حالا که دولت یک دست شده، نباید اختلافی بین رئیس جمهور و نخست وزیر وجود داشته باشد. در جلسات رئیس جمهور، نخست وزیر شرکت کنند و بالعکس و خلاصه همه با هم در یک راه باشید.

صبح روز انفجار، ما جلسه هیئت دولت داشتیم. اما بعد از ظهر، یک جلسه‌ای بود که معمولاً رئیس جمهور در آن شرکت نمی‌کرد و فقط نخست وزیر در این جلسه حضور داشت. اما بنا به فرمایش امام (ره)، رئیس جمهور هم شرکت کردند. ساعت ۳ بعداز ظهر بود. من داشتم از دفتر وزارت نیرو به سمت دفتر نخست وزیریری می رفتم. همین که خواستیم حرکت بکنیم به ما اطلاع دادند که آن‌جا یک انفجاری رخ داده است. من حدوداً نیم ساعت بعد از انفجار به دفتر رئیس جمهور رسیدم، هنوز عمق فاجعه مشخص نبود. معلوم نبود که چه کسانی شهید شده اند.

بعضی‌ها گفتند که آقای رجایی و باهنر مجروح شدند و در بیمارستان هستند. برخی دیگر می گفتند رئیس جمهور با یک ماشین رفتند و این‌جا نیستند. برخی ها هم می گفتند که کشمیری هم جزو کشته شده ها است.

آیت الله هاشمی رفسنجانی به ۵ نفر گفتند که شما بروید و بیمارستان‌ها را بگردید و ببینید که بالاخره آقای رجایی و باهنر را به کدام بیمارستان برده اند. سرانجام حدود ساعت ۱۱ شب، ما پیکر مطهر شهید باهنر را در یکی از بیمارستان‌ها پیدا کردیم. او به حدی سوخته بود که چهره‌اش سیاه و غیرقابل تشخیص بود. شهید باهنر قد بلندتر و شهید رجایی قد کوتاه‌تری داشتند. جنازه، آن‌قدر سوخته بود که از طریق قد هم نمی‌شد تشخیص داد. با گلاب صورت‌هایشان را که کاملاً سیاه و زغالی شده بود را شستیم. از روی دندان‌ طلای شهید باهنر، ایشان را تشخیص دادیم. ولی آن شب جنازه شهید رجایی را پیدا نکردیم. گروه دیگری ایشان را پیدا کردند. بالاخره ساعت ۹ شب بود که مشخص شد آقای باهنر و رجایی به شهادت رسیدند. خیلی‌ها فکر می‌کردند که کشمیری هم جزو شهداست و حتی روزی که در داخل مجلس، پیکرهای شهدا را تشییع کردند، ۳ جنازه آورده بودند، یکی به نام شهید باهنر، یکی به نام شهید رجایی و یکی هم به نام شهید کشمیری! و حالا شما اگر فیلم آن موقع را نگاه کنید، می‌بینید که آقای مرتضایی‌فر، داد می‌زد خداحافظ شهید رجایی، خداحافظ شهید با هنر، خداحافظ شهید کشمیری!

وقتی تابوت ها را داخل مجلس آوردند، ما خواستیم تابوت‌ها را باز کنیم و جنازه‌ها را ببینیم که آقای بشارتی که در آن زمان نماینده مجلس بودند، اجازه ندادند که ما درب تابوت را باز کنیم. بعداً معلوم شد که یک مشت خاک در یک کیسه‌ای ریخته بودند و داخل تابوت گذاشته بودند و گفتند این جنازه‌ی کشمیری است. اما بعد از یکی دو روز که گذشت، گفتیم این آتش، هر چقدر هم که جنازه را  بسوزاند، استخوان‌ها باقی می‌ماند. این طوری نیست که هرکسی یک کیسه‌ای از خاک بیاورد و بگوید این شهید است.

پس در مورد کشمیری جسد سازی کرده بودند؟

حتی جسد هم نساختند! همان‌طور که عرض کردم یک مشت خاک در یک پلاستیک ریختنه بودند و در تابوت گذاشته بودند و می گفتند این جنازه‌ی شهید کشمیری است! اگر در همان جلسه‌ی مجلس، درب تابوت‌ها باز شده بود، خیلی از مسائل برای همه روشن می ‌شد.

چه کسانی جسد سازی کرده بودند؟

واقعاً من نمی‌دانم. وقتی آن شب به دفتر نخست وزیری رسیدم، آنجا اصلاً کسی به کسی نبود. خیلی به هم ریخته بود. هیچ‌کس نمی‌دانست کشمیری از  چه راهی فرار کرده؟ چه کسی او را برده؟ وکجا برده است؟ آیا زنده رفته، یا مجروح شده، یا اصلاً شهید شده است.

شک ما از آن‌جا شروع شد و بعد تلفن‌ها را کنترل کردند و مشخص شد که کشمیری فرار کرده است؛ و بعد هم مشخص شد که بمبی را که داخل دفتر نخست وزیری برده، همان بمبی بوده که می خواسته به دفتر حضرت امام (ره) ببرد که خوشبختانه جلویش را گرفته بودند و نگذاشته بودند کیفی که بمب در آن بوده را با خودش به داخل دفتر امام (ره) ببرد.

چرا آقای بشارتی نگذاشت که درب تابوت‌ها را باز کنید؟

 متأسفانه به علت شرایط روحی‌ای که داشتند، نگذاشتند این کار انجام شود. اگر همان روز مشخص شده بود، شاید می توانستند قبل از این‌که کشمیری فرار بکند، او را بازداشت کنند. منتها بعد از یکی دو روز بود که این شک‌ها ایجاد شد. من یادم هست که با آقای دکتر جاسبی صحبت کردم و گفتم: «اصلاً نمی‌شود از یک جنازه، فقط خاکستر بماند. شدت آتش معمولی، اینطور نیست. بدن شهید رجایی و شهید باهنر خیلی سوخته بود و چهره‌های‌شان مشخص نبود، ولی به هر حال اصل جنازه به طور کامل وجود داشت، چطور از جنازه‌ی کشمیری، هیچ چیزی باقی نمانده است؟ بالاخره کشمیری پس از اینکه بمب را در داخل ساختمان نخست وزیری گذاشته، از درب دفتر خارج شده، از دیوار که بیرون نرفته است. پس اگر از درب دفتر خارج شده، چطور نگهبان، پاسدار و محافظ ساختمان اطلاع نداشته‌اند؟ چطور کسی متوجه نشده که او از ساختمان خارج شده است؟»

این‌ها مسائلی است که متأسفانه هنوز هم مبهم است و آن افرادی هم که داخل دفتر نخست وزیری کار می‌کردند یا نخواستند یا نتوانسته‌اند که این مسئله را کشف کنند.

کشمیری چطور توانسته بود به نخست وزیر نفوذ کند، تا جایی که دبیر شورای امنیت ملی شود؟

ببینید در آن زمان متأسفانه منافقین تا عمق دستگاه‌ها نفوذ کرده بودند و بسیاری از ترورها از طریق عوامل داخلی شکل می‌گرفت.  اوایل انقلاب شرایط طور بود که حتی مسعود رجوی، سرکرده‌ی مجاهدین خلق به طور مستقیم از رادیو صحبت می‌کرد و تحلیل سیاسی می‌ داد! و یا مثلاً وقتی که آیت ا... طالقانی از دنیا رفتند، مسعود رجوی در رادیو صحبت کرد و به شدت گریه کرد!

گفتم که نفوذ کشمیری بعنوان دبیرشورای امنیت ملی طوری بود که می‌خواست با کیف حامل بمب، خدمت حضرت امام (ره) برود. حتی شهید رجایی گفته بود که بگذارید کشمیری با کیف بیاید. اما محافظین  بیت امام (ره) اجازه ورود نداده بودند.

و یا مثلا محمدرضا کلاهی که عامل انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی بود، خودش عضو حزب بود. جالب است که بدانید در شب انفجار دفتر حزب، پیش از انفجار در حیاط حزب نماز مغرب و عشا برگزار شد. وقتی نماز تمام شد، یک عده داخل جلسه رفتند و یک عده هم نشسته بودند کنار شهید اسلامی و تعقیبات نماز را می‌خواندند که کلاهی آمده بود و داد زده بود که الان نماز تشکیلاتی نداریم، جلسه شروع شده است و سریع‌تر بروید که به جلسه برسید!

شهید محمد منتظری که از شورای مرکزی حزب اخراج شده بود، اصلا مدت ها بود که در جلسات شرکت نمی‌کرد، اما کلاهی به او گفته بود که امشب یک جلسه خیلی مهم داریم و باید حتماً در جلسه شرکت کنی. او سعی کرده بود همه را در این جلسه دعوت کند.

یا مثلاً اولین تروری که بعد از انقلاب انجام شد، ترور شهید قرنی بود. در آن زمان که ایشان ترور شد، هیچ کدام از مسئولین مملکتی محافظ نداشتند. بعد از ترور شهید قرنی، شهید مطهری ترور شد. بعد از ترور شهید مطهری، آیت ا... هاشمی رفسنجانی ترور شد که موفق نبود. تازه بعد از ترور ناموفق ایشان و آیت ا... خامنه ای، در شورای مرکزی حزب پیشنهاد کردند که برای شخصیت‌های اصلی حزب محافظ بگذاریم. قرار شد برای آیت ا... بهشتی، آیت ا... موسوی اردبیلی، آیت ا... هاشمی رفسنجانی، آیت ا... باهنر و خود مقام معظم رهبری محافظ بگذارند که این هم خیلی طول کشید تا عملی شد. من یادم هست دو نفری که به عنوان محافظ برای آقای بهشتی گذاشته بودند، نفری یک کیف دستی داشتند که داخل آن یک کلت بود. دو نفر جوان که هر دوی آن‌ها شاید قد یک دست شهید بهشتی نبودند. بقیه هم مثل ما که اعضای شورای مرکزی بودیم، تحت آموزش نظامی قرار گرفتیم و یک کُلت هم به ما دادند که آن کلت  را هم با چه قدر بدبختی دادند.

در آن زمان ما نسبت به شرایط، خوش بینی بیش از حد داشتیم. یعنی حتی شهید بهشتی که رئیس قوه قضاییه هم بود و آیت ا... هاشمی رفسنجانی، یک ماشین ساده‌ داشتند که از آن هم هیچ محافظتی نمی‌شد.

شهید بهشتی هم به شدت معتقد بود که باید از کمترین و ساده ترین امکانات استفاده کند. ایشان زندگی بسیار ساده‌ای داشت. گاهی کار شهید بهشتی تا ساعت ۱۲ شب طول می‌کشید و فقط ایشان یک مقدار نان سنگک می‌خورد که زخم معده نگیرد.

ما در آن مقطع به مسائل امنیتی با دید ساده انگارانه و ساده لوحانه نگاه می‌کردیم. من یک مثال دیگر بزنم. جالب است بدانید که بعد از این که کلاهی حزب را به آتش کشید، وقتی می روند تا فرم عضویت کلاهی در حزب جمهوری را بررسی کنند، می بینند در فرم عضویتش هیچ عکسی از او وجود ندارد تا بتوانند او را دستگیر  کنند!

این ساده‌ترین کاری است که اگر کسی بخواهد عضو یک حزب یا سازمانی بشود، مدارک و یک عکسی از او می‌گیرند که بعداً بتوانند او را شناسایی کنند. یا مثلاً در فرم عضویت کلاهی سؤال کرده بودند که از چه کسی تقلید می‌کنی؟ جواب داده بود: از کسی تقلید نمی‌کنم. اگر به همین نکته توجه می کردند و به او شک می‌کردند این فاجعه اتفاق نمی افتاد. حتی فرم عضویت این‌ها را هم با دقت نخوانده بودند. در حالیکه فردی که می‌خواهد در شورای مرکزی وارد شود و داخل جلساتی شرکت کند که شهید بهشتی رئیس قوه قضاییه، حدود ۱۰- ۱۵ نفر از وزرا و حدود ۴۰ نفر از نماینده‌های مجلس هستند، باید تا هفت پشتش را بررسی کنند و بعد اجازه‌ی ورود بدهند. ولی کوچک‌ترین اطلاعات و آدرسی از کلاهی نداشتند و ما به این راحتی شهید بهشتی، این شخصیت بزرگ را از دست دادیم. ما یه مقدار اوایل انقلاب دچار ساده نگری شده بودیم و بیش اندازه به افراد مختلف اعتماد می‌کردیم.

ما اصلا در آن زمان مسائل امنیتی را رعایت نمی­کردیم. یا مثلاً شهید مطهری ساعت ۱۱ شب از یک خانه بیرون می‌آید. درکوچه پس کوچه‌ها یک نفراو را صدا می زند. بعد که او رویش را بر می‌گرداند، با یک کلت به او شلیک می‌کند. در حالی که اگر یک نفر همراه ایشان بود، حداقل ماشین را جلوی درب خانه می‌بردکه ایشان پیاده  نرود.

حتی در زمان نخست وزیری شهید رجایی هم که سفرهای استانی انجام می‌شد، ایشان کل هیئت دولت و استاندارها را با یک هواپیما جابجا می‌کرد. یک سفر که ما از سیستان بلوچستان برمی‌گشتیم، کل استان دارها و کل وزرا در هواپیما بودند. شهید دکتر آیت به من گفت که شما برای مدیریت کشور چه کردید؟ گفتم چرا این سؤال رو می‌پرسی؟ ایشان گفت اگر این هواپیما الان سقوط کند، چه اتفاقی می‌افتد؟ من نگاه کردم دیدم کل وزرا داخل این هواپیما هستند. در صورتی که در قانون بین المللی نوشته شده که نباید بیشتر از تعداد مشخصی از مسئولین کشوری و لشگری در یک هواپیما حضور داشته باشند. خب سفرکل هیئت دولت با یک هواپییما را با هر فرمولی که حساب کنید، غلط است.

حتی در هفتم مهر سال ۱۳۶۰، وقتی هواپیمای سی-۱۳۰ ارتش سقوط کرد، و شهیدان فکوری، جهان آرا، کلاهدوز و نامجو به شهادت رسیدند، تمام دنیا به ما خندید و گفتند شما چطور این همه فرمانده‌ی نظامی را با یک هواپیما جابجا می‌کنید؟ این خلاف اولین دستورات امنیتی است اما در زمان جنگ همه فرماندهان اصلی کشور ما،  با یک هواپیما سفر می‌کردند.

جالب این‌جاست که بعد از این اتفاقات، ما از آن طرف افتادیم. یعنی مثلاً آقای مهدوی کنی برای ورود به جلسات،  بازرسی بدنی می‌شد یا خود ما هم برای ورود به جلسه وزرا، بازرسی بدنی می‌کردند!

شما فرمودید ازکلاهی یک عکس هم پیدا نکرده بودند. خب کلاهی فکر می‌کنم مسئول تبلیغات حزب یا در همین حد بیشتر نبود. شاید بشود این غفلت را در مورد کلاهی قبول کرد، اما در مورد کشمیری، ایشان دبیر شورای امنیت ملی بود، نمی‌شود بگوییم که او به همین راحتی نفوذ کرده باشد.

ببینید! شما بری تحلیل مسایل بایستی در جوّ آن زمان قرار بگیرید.من یک مثال دیگری خدمت شما بزنم. من حدوداً ۱۰ ماه بعد از انقلاب استاندار خراسان شدم یعنی در دی ماه ۵۸. بعد از ۴ - ۵ ماه در وزارت کشور، یک جلسه استانداری بود. یک سری کارت‌ها هست که روی  اتاق هر فرد می‌چسبانند و اسم فرد را روی آن می‌نویسند. کارتی که روی درب اتاق من بود، یک برگه‌ی کاغذ روی اصل کارت چسبانده بودند و نوشته بودند حسن غفوری فرد، استاندار خراسان. کاغذ را که کنار زدم، دیدم نوشته جناب آقای والیان استاندار محترم خراسان. حالا والیان چه کسی بود؟ استان‌دار رژیم شاه بود.

یعنی هنوز بعد از گذشت یک سال از انقلاب، افرادی بودند که منتظر بودند رژیم شاه برگردد. یادم هست که به آقای هاشمی گفتم در این وزارت کشور هنوز کسانی هستند که منتظر برگشتن والیان هستند. مقصودم از گفتن این خاطره این بود که شما شرایط آن موقع را به طور کامل درک کنید.

فقط کشمیری این‌گونه نفوذ نکرده بود، فرمانده نیروی دریایی ایران، عضو  حزب توده وابسته به شوروی بود که البته اعدام شد. فرمانده نیروی دریایی معمولاً در جلسات شورای امنیت ملی حضور داشت و دخالت می‌کرد.

یا مثلا در اوایل انقلاب مسعود رجوی خیلی راحت با یک گروهی و با یک کاپشن به مجلس می‌آمد و با وجود این‌که سخنران، سخنرانی می‌کرد، می نشست با یک سری از وزرا در گوشی صحبت می‌کرد! خلاصه شرایط برای این‌ها بسیار آزاد بود. ولی خب در این پرونده‌ی انفجار دفتر نخست وزیری ابهاماتی بود که هیچ وقت حل نشد.

منظورتان از  این ابهامات چیست؟

این‌که چه کسانی این فاجعه را به وجود آورده‌اند، هنوز هم یک معما است. این‌که بالاخره چه کسانی غیر از کشمیری در انفجار دفتر نخست وزیری دست داشتند و چگونه او را فراری دادند؟ چه کسانی شایع کردند که کشمیری شهید شده است؟ چه کسانی گفتند که کشمیری آنقدر سوخته که حتی خاکسترش هم نمانده است؟ این‌ها متأسفانه معماهایی است که هنوز حل نشده است.

یک سری افراد معتقدند که این مسئله، قابل بررسی است. اما آن زمان حضرت امام (ره) دستور دادند که این پرونده مختومه شود. بعضی‌ها هم معتقد هستند که ترور شهید لاجوردی دادستان وقت انقلاب هم در این رابطه است.

چرا؟

به دلیل این‌که ایشان خواسته پرونده انفجار دفتر نخست وزیری را دومرتبه باز کند. بعضی ها هم معقتدند که حتی قتل ناجوانمردانه‌ی آقای ربانی املشی دادستان وقت انقلاب که ایشان را به سرطان مبتلا کردند، در همین رابطه بوده است. بنده آن زمان  با آقای ربانی درباره این پرونده صحبت کردم، ایشان به من گفتند به ما کمک کنید تا این پرونده را کشف  کنیم. اما  ایشان را هم به طرز بسیار ناجوانمردانه‌ای به شهادت رساندند.

نقطه‌ای که در هاله‌ای از ابهام قرار دارد، این است که عده‌ای اجازه ندادند این پرونده رسیدگی بشود. پرونده‌های بسیاری بود که به آن‌ها رسیدگی شد. مثلاً پرونده‌ی بهرام افضلی فرمانده نیروی دریایی که عرض کردم اعدام شد یا احمد مدنی از اعضای کابینه‌ی مهندس بازرگان که بعد از ماجرای کشف اسناد لانه‌ی جاسوسی از ایران فرارکرد، مورد بررسی قرار گرفت. ولی متأسفانه این پرونده را نگذاشتند پیگیری بشود. این‌قدر خدمت امام رفتند تا در نهایت یک دستور از امام گرفتند که این پرونده مختومه شود. اما معمایی که عرض کردم، متأسفانه هنوز وجود دارد و چه بسا هنوز هم افرادی که در این انفجار دست داشتند را بتوانیم در داخل نظام پیدا کنیم.

چه کسانی خدمت حضرت امام (ره) رفتند و دستور مختومه شدن این پرونده را از وی گرفتند؟

بحثش مفصل است. ولی بیشتر خسرو تهرانی معاون اطلاعات نخست وزیری و بهزاد نبوی برای مختومه شدن این پرونده خدمت امام (ره) رفتند و نگذاشتند این پرونده رسیدگی بشود.

شما مدتی در کابینه دولت آقای موسوی حضور داشتید. آیا در این مدت با بهزاد نبوی ارتباطی داشتید؟

تا حدودی. از همان اول یکی از اختلافاتی که بنده با شهید رجایی داشتم بر سر همین بهزاد نبوی بود. شهید رجایی به شدت تمایل داشت که بهزاد نبوی وزیر کشور شود و ما مخالف بودیم. پیشنهاد ما در آن زمان آقای زواره‌ای معاون وزیرکشور وقت، جناب آقای هاشمی رفسنجانی بود. البته در نهایت نه نبوی شد و نه زواره‌ای، بلکه آیت الله مهدوی کنی به این سمت رسید. من الان نمی‌خواهم ایشان را متهم کنم. ولی در هر حال، جا برای تحقیق و پژوهش در این پرونده هست. باید همه‌ی نقاط تاریک مسائل روشن شود. حتی الان هم که بیست سال از این پرونده گذشته است، دوباره می‌شود به پرونده‌  نگاه کرد و آن را مورد بررسی قرار داد.

دلیل مخالفت شما با بهزاد نبوی چه چیزی بود؟

من در آن زمان خیلی از لحاظ سیاسی با ایشان مخالف نبودم، اما فکر می‌کردم کسی که وزیر کشور می شود باید فردی باشد که از لحاظ مسائل اسلامی و مذهبی و اعتقاد به ولایت فقیه، بیشتر از این‌ها قوی باشد. من در هر دوی آن‌ها یعنی آقای زوراه‌ای و نبوی شک داشتم. ولی فکر می‌کردم که آقای زواره‌ای قوی‌تر است و بهتر می‌تواند عمل کند. چون زواره‌ای معاون وزیر کشور بود و قوی هم عمل کرد و برخوردش با گروهک‌ها به خصوص در داخل وزارت کشور خیلی قوی بود.

در آن زمان ما دیدیم که آقای زواره‌ای برخوردهای شدیدی با بعضی از کسانی که از رژیم گذشته در وزارت کشور حضور داشتند، انجام داده بود. ما به شهید رجایی گفتیم که عملکرد آقای زواره‌ای نشان می‌دهد که ایشان عزم قاطع دارد که با ضد انقلاب و پس‌مانده‌های رژیم شاه و گروهک‌ها برخورد کند. البته آقای زواره‌ای خیلی هم با من خوب نبود. ما اختلافاتی با هم داشتیم. ایشان معاون وزیرکشور بود و من استان‌دار بودم. بعضی از فرمان‌دارها و بخش‌دارهایی که من تعیین می‌کردم، ایشان قبول نمی‌کردند. ولی من مسائل شخصی را در نظر نمی‌گرفتم.

من نقطه‌ی منفی از بهزاد نبوی ندیده بودم اما آن برخورد قوی‌ای که زواره‌ای داشت را بهزاد نبوی نداشت. بنده از همان روز اول انقلاب اعتقاد داشتم باید یک برخورد خیلی قاطع با تمام گروهک‌ها بشود، چه منافقین، چه چریک‌های خلق و چه پس‌مانده‌ های رژیم شاه. اعتقاد داشتم که اگر از روز اول مماشات مهندس بازرگان در دولت موقت نبود، و برخورد قوی با این افراد می‌شد، بسیاری از مسائل از قبیل جنگ تحمیلی، کودتای نوژه و ترورهایی که صورت گرفت، پیش نمی‌آمد.

در داخل حزب هم آقای مهندس موسوی می‌گفت که ما صلاح نمی‌دانیم الان با مجاهدین خلق برخورد کنیم. این‌ها همه دست به دست هم داد تا امثال کشمیری به مراتب بالای کشور برسند. من دوباره عرض کنم که غیر از کشمیری خیلی افراد دیگر هم بودند. مثلاً بنی صدر را شما در نظر بگیرید. یکی از مسئولین درجه یک که الان نمی‌توانم اسمش را ببرم به من گفت مدت‌ها قبل از جریان انفجار دفتر حزب از بنی صدر شنیده که او گفته بود: من هاشمی رفسنجانی و خامنه‌ای  را ترور خواهم کرد. کسی که من به گفته‌اش صد در صد ایمان دارم، ولی خوب او نرفته بود پیگیری کند.

 شما نامه‌ی ۹۰ نفری را که به منظور مختومه کردن پرونده‌ی انفجار به حضرت امام (ره) نوشته شده بود را امضا کردید؟

نه، من صد در صد مخالف مختومه کردن پرونده بودم. ولی وقتی امام فرمودند، چیزی نگفتیم. اما معتقدم این پرونده باید رسیدگی جدی شود و مردم باید همه چیز را بدانند. بنده مخالف هستم مسئله‌ای که این‌قدر در تاریخ ما موثر بود، یعنی شهادت رئیس جمهور و نخست وزیر، مسکوت باقی بماند. در زمان جنگ، کشور ما اشغال شده بود و در این شرایط، رئیس جمهور و نخست وزیر ما را به شهادت رساندند. این کم حادثه‌ای نیست، حتماً باید بررسی شود. ولی به هر حال خود حضرت امام (ره) صلاح دیدند و ما هم مطیع هستیم. ولی هنوز هم اگر مقام معظم رهبری صلاح بدانند، می‌توانند دستور بدهند که این پرونده دوباره به جریان بیفتد و حتی یک عده‌ای هم که الان متهم هستند، مشخص شود و انشاءالله که هیچ کدام از اتهامات درست نباشد.

منبع:سایت تاریخ انقلاب

مصاحبه منتشر نشده آیت الله خامنه ای درباره کشمیری عامل انفجار نخست وزیری

مصاحبه منتشر نشده آیت الله خامنه ای درباره کشمیری عامل انفجار نخست وزیری

تاریخ انقلاب - آیت الله خامنه ای در هنگام انفجار دفتر نخست وزیری در شهریور سال ۱۳۶۰در حال سپری کردن دوران نقاهت ناشی از انفجار بمب در ششم تیرماه همان سال بود. ایشان در سالگرد شهادت رجایی و باهنر در مصاحبه ای با ذکر جزییات به نحوه اظلاع از این حادثه می پردازد و برای نخستین بار از ابعاد پیچیده و نقاط تاریک این انفجار سخن می گویند. این مصاحبه بعدها در جلد دوم کتابی باعنوان «شهید دکتر باهنر؛ الگوی هنر مقاومت» منتشر می شود که «تاریخ انقلاب» بخش هایی از آن را منتشر می کند.
******

شما چگونه از انفجار ساختمان نخست‌وزیری و شهادت شهید باهنر مطلع شدید و در آن هنگام چه احساسی داشتید؟

من در آن زمان بیمار بودم، تازه از بیمارستان خارج شده بودم و  در منزلی در حدود نیاوران استراحت می‌کردم و در جریان اوضاع و احوال مملکت نیز قرار می‌گرفتم. یعنی مرحوم «شهید رجایی» و مرحوم «شهید باهنر» و برادران دیگر مسایل را با من در میان می‌گذاشتند. ولیکن خود من شرکت فعالی در جریانات نمی‌توانستم داشته باشم. ولی این اواخر تدریجا حالم بهتر شده بود و در جلسات شرکت می‌کردم. کما این که در شب قبل از حادثه من در جلسه‌ای در اطاق «مرحوم رجایی» شرکت کردم و در آن جلسه راجع به مسایل مهم مملکتی صحبت می‌کردیم. بنابراین از محل حادثه دور بودم. لحظه حادثه بعدازظهر و من خواب بودم و از خواب که بیدار شدم و از برادران پاسدار که دور و بر من بودند زمزمه‌هایی شنیدم، سوال کردم چه اتفاقی افتاده، گفتند بمبی در نخست‌وزیری منفجر شده است.



من فوق‌العاده نگران شدم گفتم چه کسانی آنجا بودند، گفتند «شهید رجایی» و «شهید باهنر» نیز بودند. من بلافاصله با حال ضعیف و ناتوانی که داشتم خودم را به تلفن رساندم. بنا کردم به جاهای مختلف تلفن کردن اما خبرها همه متناقض و نگران‌کننده بود. یکی می‌گفت حال‌شان خوب است و یکی می‌گفت زنده بیرون آمدند و دیگری می‌گفت جسدشان پیدا نشده و یکی دیگر می‌گفت در بیمارستان هستند و تا اوایل شب که خبر درستی به من نرسیده بود در حالت فوق‌العاده بد و نگران به سر می‌بردم.

تا بالاخره مطلب برای من روشن شد. فکر می‌کنم با آقای «هاشمی رفسنجانی» و با «احمداقا» که صحبت کردم، آنها به من گفتند که «رجایی و «باهنر» شهید شدند. احساسات من در موقع طبیعی است که چه احساسی بود. دو دوست عزیز و قدیمی، دو انقلابی، دو عنصر طراز اول جمهوری اسلامی را از دست داده بودم و من شدیدا احساس خسارت، ضایعه و غم می کردم و از طرفی احساس خشم نسبت به کسانی که عاملین این حادثه بودند، می کردم. و فردای حادثه، صبح زود با این که خیلی بی‌حال بودم. رفتم برای تشییع جنازه به مجلس و با وجود این که اطبا منع می‌کردند که شرکت نکنم، اما طاقت نمی‌آوردم که شرکت در مراسم نکنم. بالاخره آمدم و یک سخنرانی کوتاهی هم با کمال هیجان در ایوان مجلس کردم و دور و بر بنده را دوستان گرفته بودند که از شدت هیجان نیفتم.

به هر حال برای من حادثه بسیار تلخی بود. یعنی شاید می‌توانم بگویم که تلخ ترین حادثه‌ای بود که تا آن روز من دیده بودم. زیرا حادثه ۷ تیر که می‌توانست از این تلخ‌تر باشد در هنگامی اتفاق افتاد که من در آن موقع بیهوش بودم و تدریجا از آن فاجعه آگاه شدم.


همان‌طور که می‌دانید یکی از اهداف ضدانقلاب، نفوذ دادن اعمال خود به داخل نهادهای رسمی جمهوری اسلامی است تا از این طریق ضربه خود را بر پیکر انقلاب وارد آوردند و همان‌طور که مطلع هستید در اجرای این هدف نیز دوبار موفق بودند که یکی از آنها فاجعه ۷ تیر و دیگری فاجعه نخست‌وزیر بود. لطف کنید نظر خود را در مورد مبارزه با این عوامل نفوذی و طرح‌هایی که در آینده برای پاسازی ادارات از این عناصر دارید، بفرمایید؟

متاسفانه باید بگویم که ضد‌انقلاب بیش از دو بار موفق شده است. حادثه دادستانی و حوادث دیگری که از این قبیل بوده مثل حادثه شهدای محراب، حادثه «شهید هاشمی نژاد» همه از حوادثی بودند که نوعی نفوذ را نشان دادند و ضد‌انقلاب از شیوه‌های بسیار موفقی که داشته، شیوه تفاق بوده، یعنی چهره‌ای نشان داده‌اند که حاکی از واقعیت ضمیر آدمی نیست. چهره مومن، چهره علاقمند، چهره مخلص. همین «کشمیری» که صحبتش هست و در جریان این حادثه، عامل اصلی بود، مدت‌ها در نخست‌وزیری کار می‌کرد و مدت‌ها مورد اطمینان این و آن بود و حتی مورد اطمینان شخص «مرحوم رجایی» نیز بود. ظاهرا حالت آرامی داشت بسیار محجوب و بسیار کم‌حرف و مقدس بود و حتی گاهی آن‌قدر کم‌حرف و محجوب بود که پخمه و خپل به نظر می‌رسید که آدم فکر می‌کرد از یک چنین شخصی چه کاری ساخته است. ولی خوب دیدیم که خیلی کارها انجام داد. این چهره منافقانه گرفتن یکی از شیوه‌های موفق ضد‌انقلاب بوده و ضد‌انقلاب به خاطر این که به هیج اصلی از اصول اخلاقی پایدار نیست، یک چنین کارهایی را خیلی راحت می‌تواند انجام دهد. جناب‌عالی که مسلمان هستید می‌توانید چهره منافقانه به خودتان بگیرید و مثلا فرض کنید در جایی در بین کفار وارد شوید و بخواهبد واقعیت مسلمانی خودتان را نشان ندهید. طبیعی است که خیلی مشکل است. خیلی جریان‌ها در آنجا پیش می‌آید که شما اگر مسلمان نباشید باید حتما انجام دهید ولی چون در واقع مسلمان هستید، دست‌تان می‌لرزد. اما ضد‌انقلاب که پایبند به ارزش‌های انسانی نیست همه کاری حاضر است بکنند. به هر حال این شیوه موفقی برای ضد‌انقلاب بوده و کار مهمی هم نیست. خنجر از پشت‌زدن از کارهای رایجی است که اول آفرینش انسان تا به مرز وجود داشته و همواره نیر موفق است. اما این‌که ، چه تدبیری را اندیشیده‌ایم؟ بنده مصمم و قاطع هستم که باید یک دستگاه اطلاعاتی دقیقی به وجود بیاید تا بتواند این مهم و دیگر مهم‌ها از این قبیل را به عهده بگیرد. به مجلس، به دولت و دست‌اندکاران و همه کسانی که در این زمینه می‌توانند نقشی داشته باشند سفارشات لازم را کردم و اخیرا نیز در این دو سه روزه مجددا به مجلس تاکید کردم که هرچه زودتر لایحه دستگاه اطلاعاتی را به جای خوبی و نقطه ثابت و روشنی برسانند و تصویب کنند.

شما و آقای «باهنر» مسوول نوشتن اساسنامه و مرامنامه حزب بوید. از خاطرات آن روزها و همچنین تشکیل هسته‌های اولیه حزب مختصری بیان بفرمایید.

راجع به آن روزها من خاطرات شیرین و بسیار دارم. بله اساسنامه و مرامنامه همه ما سهیم بودیم مخصوصا مرحوم «شهید بهشتی» سهم زیادی داشت. بعد از آن که مواد مورد نظر آماده شد من و «شهید باهنر» آن را تنظیم و تدوین کردیم. یعنی آخرین کارها در این زمینه روزهایی انجام گرفت که «امام» تازه از خارج وارد ایران شده بودند. همه ما گرفتاری‌های زیادی داشتیم و من در مدرسه رفاه که مرکز کارها بود در طول روز نیم ساعت حالت قرار و آرام داشتم. مرتب دنبال کارهای گوناگون، گرفتاری های فراوانی که وجود داشت و بهتر است که بگویم مشاغل زیادی که وجود داشت، بودیم. مرتب پادگانی بود که سقوط می‌کرد، اداره‌ای بود که در اختیار مردم قرار می‌گرفت، اداره‌هایی بودند که به‌عنوان همبستگی به مدرسه رفاه می‌آمدند، درگیری‌هایی بود که در گوشه و کنار شهر رخ می‌داد، افرادی بودند که شهید می‌شدند، دستگیری‌هایی بود که در گوشه و کنار شهر رخ می‌داد، افرادی بودند که شهید می‌شدند، دستگیری‌های ضد‌انقلاب بود که پی‌در‌پی رخ می‌داد. رجال گردن کلفت و معروف رژیم گذشته یکی‌یکی به وسیله جوانان حزب‌الله دستگیر می‌شدند و مثل گرگی که به دام افتاده حالت بره به خودشان می‌گرفتند و به طرف طبقه سوم مدرسه رفاه حمل می‌شدند تا تکلیف‌شان روشن شود. خلاصه خبرهایی بود که از هجوم ضد انقلاب به تهران از سوی کرج و قزوین می‌رسید. و خیلی مطالب وجود داشت که ما به همه اینها می‌رسیدیم. در خلال این یکدیگر را می‌پسندیدم و قبول می‌کردیم. قبلا هم کارهای مشترک با هم داشتیم و در همین مواضع ما بخش تاریخ و انسان را من و «آقای باهنر» مسوولیت تنظیمش را داشتیم و تدوین کردیم و قبل از انقلاب سال های ۴۸ ـ ۴۹ یک جمع بزرگی در تهران تشکیل شد که مسوول ایده جهان‌بینی اسلام بود. و بعد از گذشت یک سال از شروع کار آن جمع، باز یک بخش مهمی از انجام آن کار جهان بینی به من و آقای «باهنر» محول شد که فکر می‌کنم باز نوشته‌هایش در منزل و در اختیار خانوادهای‌شان باشد و یک مقدار هم در اختیار من هست به هر حال کار مشترک نوشتنی من و آقای «باهنر» زیاد کرده بودیم. اینجا نشستیم و اساسنامه حزب را تنظیم کردیم و برای آخریم مراحا تصویب به خانه توحید بردیم که پایگاه اولیه حزب آنجا بود و با برادران دیگرمان مرحوم «شهید بهشتی» و آقایان «هاشمی رفسنجانی» و «موسوی اردبیلی» ۵ نفری نشستیم و تمام کردیم و بنده به خدمت «امام» بردم و به «امام» ارایه دادم.

عامل انفجار که شخص «کشمیری» بود، چگونه به نخست‌وزیری راه یافت، ضمنا جسدی که در روز تشییع جنازه به‌عنوان جنازه «کشمیری» حمل می‌شد، مطعلق به چه کسی بود و مقامات کشوری چه زمانی پس از انفجار، عامل انفجار را شناخته و به ماهیت منافقانه وی پی‌بردند؟

«کشمیری» قبلا در ارگان دیگری کار می‌کرد که البته خصوصیات و سوابق امرش برای ما روشن است. و به وسیله یکی از افرادی که هم پرورده «کشمیری» است که الان هم متهم به همکاری با اوست، البته اتهام هنوز ثابت نشده است و او در زندان است، به نخست‌وزیری راه پیدا کرده بود و در یک بخشی از نخست‌وزیری مشغول به کار بود و چون بسیار منافق زیرکی بود خیلی راحت و به سرعت توانست عنوان دبیری یا منشی‌گری به شورای امنیت کشور راه پیدا بکند و در کنار «شهید رجایی» که رییس آنجا بود، بنشیند.



نفوذ او در نخست‌وزیری به این ترتیب بود و بودنش در نخست‌وزیری فکر می‌کنم بیشتر از دو سه ماه نبود. اما جسدی که در روز تشییع به‌عنوان جنازه «کشمیری» حمل می‌شد. باید بگویم جسدی نبود. مساله این صورت بود که بعد از آن که توانستند آتش اطاق را خاموش کنند و جسدها را بیرون بکشند. و مجروحین را به بیمارستان منتقل کنند سه نفر جزو زنده ها نبودند. یکی «مرحوم رجایی» بود، یکی «مرحوم باهنر» بود که جسدهای آنها بود و یکی هم «کشمیری» بود که نه زنده و نه مرده آن آنجا دیده نمی‌شد. هیچ کس خبر نداشت که او از نخست‌وزیری خارج شده است، یا اگر بخواهیم به صورت دقیق‌تری برای آن کسانی که دست‌اندر‌کار این مساله بودند و دنبال جسدها می‌گشتند، بگوییم اگر یقین هم نشده بود که خاکستر نشده به هر حال یک چیز مبهمی بود. اما در هر صورت حقیقت این بود که «کشمیری» وجود ندارد و گمان زیاد بر این بود که «کشمیری» کشته شده است. از خاکسترهایی که در آنجا بود مقداری جمع کردند و در پلاستیک ریختند و به‌‌عنوان جسد «کشمیری» به مسئولین معرفی کردند. البته بعضی از آن کسانی که این کارها را می‌کردند. الان در زندان هستند و به‌عنوان همین مسئله مورد سوال هستند که چگونه یک مشت خاکستر را به‌عنوان جسد «کشمیری» معرفی کردند. این سوالی بود که چه‌طور جسد «شهید رجایی» و «شهید باهنر» این‌طور خاکستر نشده اما جسد «کشمیری» آن‌قدر خاکستر شده که در یک کیسه پلاستیکی جا می‌گیرد؟ این سوال بی‌پاسخ بود.

به هر حال مردم منتظر بودند و چون اعلام شده بود که «کشمیری» کشته شده، تابوتی حامل همان کیسه پلاستیک به میان مردم آمد و به‌عنوان «کشمیری» معرفی شد. لیکن به فاصله شاید یک روز، اطلاع پیدا کردیم که «کشمیری» کشته نشده بلکه گریخته است. از قرائنی این مساله به دست آمد. و بلافاصله تحقیق شروع شد معلوم شد که «کشمیری» بعد از آن که بمب را در میان چمدان در اطاق می‌گذارد از آنجا خارج می‌شود و به نقطه نامعلومی می‌گریزد برای این‌که این به مردم اعلام شود، بایستی محقق می‌شد و شکل مسلم‌تری پیدا می‌کرد که بشود ارایه داد.

چند روزی که بین این حادثه و اعلام دادستان کل، آقای «ربانی املشی» فاصله شد به خاطر این بود که مساله را مسلم‌تر بکنند و معلوم شود که در حقیقت چگونه بوده است. البته باید بگویم در همان روزهای اول مساله روشن شده بود برای این‌که جوانب قضیه بیشتر روشن شود که بتوانند یک حرف روشنی به مردم بزنند چند روزی فاصله افتاد. متاسفانه آن متنی که اعلام شد حرف روشنی هم به مردم زده نشد یعنی حرف مشخص و روشنی وجود نداشت و قضیه در ابهام ماند. متهمی در این رابطه دستگیر شدند که بعضی از آنها آزاد شدند و بعضی دیگر هنوز در زندان هستند و پرونده همچنان تحت پیگیری است.

منبع:سایت تاریخ انقلاب

از شورای نگهبان می خواهیم در مساله انتخابات که سرنوشت کشور است محکم بایستد.

از شورای نگهبان می خواهیم در مساله انتخابات که سرنوشت کشور است محکم بایستد.

خبرنامه دانشجویان ایران:  رئیس قوه قضائیه گفت: چرا برخی آقایان درخصوص شورای نگهبان فضاسازی می کنند و حرف های حاشیه ای می‌زنند و جدال به راه می اندازند؟ از شورای نگهبان می خواهیم در مساله انتخابات که سرنوشت کشور است محکم بایستد.

به گزارش «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ آیت الله صادق آملی لاریجانی درجلسه مسئولان قضایی افزود: به ایام انتخابات نزدیک می شویم و متاسفانه برخی رسانه ها برای اینکه فضاسازی حاشیه ای کنند حرف هایی را مطرح می کنند.

وی گفت: در این کشور هر یکی دو سال انتخابات داشته ایم و انتخابات علی الاصول سالم بوده غیر از اشتباهاتی که در هر گوشه و کنار ممکن است رخ دهد اما روند کل انتخابات سالم و مسیر آن برحسب قانون، روشن است.

آیت الله آملی لاریجانی افزود: ناظران انتخابات هم روشن هستند و یکی از شواهد بر سلامت انتخابات همین بوده است که دائم علایق و گرایش های مختلف سیاسی بر سر کار آمده اند و بنابراین روشن است که غربالگری خاصی صورت نمی گیرد که بخواهند یک جناحی همیشه حاکم باشد.

رئیس دستگاه قضا گفت: در مجلس و ریاست جمهوری این چنین است و این بزرگترین شاهد بر آزادی انتخابات است.

آیت الله آملی لاریجانی با اشاره به اینکه انتخابات در هر کشوری نیازمند ناظر است، افزود: ناظر آگاه، تیزبین و مستقلی باید باشد که بتواند اوصاف را احراز کند.

شورای نگهبان را نهادی واقعا مهم و سرنوشت ساز در جمهوری اسلامی ایران دارد

وی شورای نگهبان را نهادی واقعا مهم و سرنوشت ساز در جمهوری اسلامی ایران و متولی نظارت در انتخابات خواند و گفت: هم براساس نص قانون اساسی و هم براساس تفسیری که خود شورای نگهبان دارد نظارت این شورا از بدو عملیات انتخابات تا به پایان استصوابی است.

آیت الله آملی لاریجانی افزود: اینکه گاه گفته می شود که این نظارت به این معنا که صلاحیت را تشخیص دهیم مربوط به هیات اجرایی است اشتباه است؛ البته آن هم هست اما نظارت به معنای اینکه کسی تصویب کند با شورای نگهبان است و این امری بسیار واضح است.

وی گفت: ما نباید حرف هایی را که سالهای سال مطرح و پاسخش داده شده است دوباره مطرح کنیم و گاهی انسان حرف های عوامانه ای می شنود که تعجب می کند.

آیت الله آملی لاریجانی افزود: یک آقایی که هم به دیانت و هم به انقلابی بودنش اعتقاد دارم سخنی گفته است مبنی بر اینکه ما فقط از مجاری قانونی چهارگانه می توانیم نظارت کنیم.

گفته اند که ما عدم احراز صلاحیت نداریم؛ این حرف باطل و غلطی است

وی گفت: نظارت در شورای نگهبان از هر کانالی که باشد انجام می شود و گفته اند که ما عدم احراز صلاحیت نداریم؛ این حرف باطل و غلطی است و این حرف ها برای کسی است که قانون را نمی شناسد.

رئیس قوه قضائیه افزود: عده ای می گفتند اصل بر برائت است که این هم حرفی عوامانه است.

آیت الله آملی لاریجانی گفت: در قانون یک‌سری اوصاف را آورده اند و گفته اند که نامزدان باید آن را داشته باشند.

وی افزود: اگر شورای نگهبان بخواهد تائید کند باید اوصاف را احراز کند بنابراین ما عدم احراز صلاحیت هم داریم و این حرف غلطی است که نداریم؛ حالا شما در فرمتان چه می خواهید بنویسید، یا رد کنید یا نه، اشکالی ندارد و می شود گفت رد به عدم اجرای صلاحیت.

آیت الله آملی لاریجانی گفت: این چیزی منطقی و استدلالی است و رد از باب عدم احراز صلاحیت است.

وی افزود: تعجب می کنم مسئولی که انسان واقعا توقع ندارد مسایلی را می گوید و روزنامه ها رسانه ای می کنند.

مکرر می گفتند که اصل بر برائت است

رئیس دستگاه قضا گفت: مکرر می گفتند که اصل بر برائت است؛ مگر کسی می خواهد جرم کسی را اثبات کند که اصل بر برائت است؟ ما نمی توانیم در جایی که باید وصفی را احراز کنیم بگوئیم اصل بر برائت است؛‌ مگر برائت برای ما وصف درست می کند که بگوئیم اصل بر برائت است؟

آیت الله آملی لاریجانی افزود: اگر گفتند کسی مشتهر به پذیرش قانون اساسی باید باشد باید احراز کنیم که قانون اساسی را پذیرفته است؟ باید احراز کنیم که نظام ولایت فقیه را قبول دارد؟ ما بگوییم شک داریم و با بحث برائت درست می کنیم حرف باطلی است.

افرادی که من در شورای نگهبان می شناسم کالجبل الراسخ پای حرف ها می‌ایستند

وی شورای نگهبان را نهادی واقعا مهم در جمهوری اسلامی ایران خواند و گفت: به حمد خداوند تا به حال محکم ایستاده اند و مطمئنم لااقل برخی افرادی که من در شورای نگهبان می شناسم کالجبل الراسخ پای حرف ها می‌ایستند و پای این شعارهای مختلف هم هرگز نخواهند لرزید.

آیت الله آملی لاریجانی افزود: بحث این است که ما چرا فضاسازی می کنیم، حرف های حاشیه ای می زنیم و چرا اینها جدال هایی راه می اندازند؟ راه، روشن و تفسیر قانون اساسی هم روشن و وظایف هر نهاد و همچنین وظیفه نظارتی شورای نگهبان هم روشن است.

وی گفت: اینکه وظیفه شورای نگهبان استصوابی است یا نه هم معلوم است.

از شورای نگهبان می خواهیم در مساله انتخابات که سرنوشت کشور است محکم بایستد

رئیس قوه قضائیه افزود: ما از شورای نگهبان می خواهیم در مساله انتخابات که سرنوشت کشور است محکم بایستد چراکه سلامت انتخابات حق مردم است و همان‌طور که نباید حقوق نامزدان نمایندگی مجلس ضایع شود حقوق ملت هم نباید ضایع شود.

آیت الله آملی لاریجانی گفت: شورای نگهبان را در بحث نظارت برای این قرار داده اند که هرکسی نتواند با هر وصف نادرستی وارد مجلس، ریاست جمهوری و یا خبرگان شود.

فتنه گران دارند در انتخابات رنگ و لعاب عوض می کنند و حزب درست کرده اند

وی افزود: در هر حال مساله انتخابات و سلامت آن مساله ای مهم است و از همه مهمتر اینکه افرادی دارند رنگ و لعاب عوض می کنند.

آیت الله آملی لاریجانی گفت: برخی کسانی که در جریان فتنه 88 فتنه گر بودند و برخی از‌ آنها محکومند حالا آمده اند لعاب و رنگ عوض کرده اند و احزابی درست می کنند و می خواهند در صحنه بیایند.

شورای نگهبان باید بهوش و حواسش جمع باشد

وی افزود: شورای نگهبان باید بهوش و حواسش جمع باشد و محکم پای ارزش های انقلاب بایستد.

رئیس دستگاه قضا گفت: این کشور، کشور امام زمان(عج) و کشور ولایت و ائمه اطهار است و ما نمی توانیم کشور را به دست کسانی بدهیم که نه نظام جمهوری اسلامی ایران و نه ولایت فقیه و نه قانون اساسی را قبول ندارند و فقط یک چیزهایی را لقلقه لسان می گویند و وقتی سرکار سوار می شوند زیر همه این حرف هایشان می زنند.

آیت الله آملی لاریجانی افزود: مگر همین ها نبودند که حرف هایی می زدند که با هیچ جای قانون اساسی جور درنمی آمد؟

وی گفت: به هر حال شورای نگهبان باید مسیر اینها را بشناسد و پای ارزش های انقلاب بایستد و البته به کسی هم ظلم نکند و به کسی اجحاف نشود.

با عدم احراز نمی شود کسی را به مجلس راه داد

رئیس دستگاه قضا افزود: با عدم احراز نمی شود کسی را به مجلس راه داد و اگر احراز کردند وظیفه ای است که انجام داده اند.

آیت الله آملی لاریجانی گفت: ما امیدواریم همه کسانی که در این کشور دلسوز انقلاب و نظامند برای تلطیف فضا به هم کمک کنند تا انتخاباتی سالم برگزار شود و افرادی صالح به مجلس وارد شوند تا بتوانند خیر و صلاح مردم و کشور را رقم بزنند.

اکنون کشور نیاز به همدلی و کار مجاهدانه دارد  

رئیس قوه قضائیه گفت : اکنون کشور نیاز به همدلی و تلاش و کارمجاهدانه دارد، حاشیه سازی در این زمان از هیچ کسی پذیرفته نیست.

آیت الله آملی لاریجانی  به هفته دولت اشاره کرد و افزود: این روزها ایام هفته دولت است که این روز را به رئیس جمهور و دولت و همه دولتمردان خدوم کشور که برای بهتر کردن معیشت مردم و اشتغال تلاش می کنند، تبریک و تهنیت می گویم.

به دولت خدوم تذکر می دهیم

وی ادامه داد: امیدواریم خداوند برای رسیدن به اهداف بلند و اصلاح اوضاع و احوال کشور کمکشان کند و قوه قضاییه در حد توان به دولت کمک می کند .رئیس قوه قضائیه گفت: اما به دولت خدوم این نکته را تذکر می دهیم که اکنون کشور نیاز به همدلی و تلاش و کارمجاهدانه دارد،  حاشیه سازی در این زمان از هیچ کسی پذیرفته نیست .

وی با بیان اینکه امسال سالی است که همدلی و همزبانی باید به منصه ظهور برسد افزود: مردم گرفتاری دارند و باید به دولت کمک کرد و همه باید دست در دست هم بدهند همه باید کمک  و خدمت کنند .

آیت الله آملی لاریجانی ادامه داد : دولت، قوه قضائیه، مجلس و همه نهادهای دیگر خود به خود هیچ هدف و مقصودی به جز خدمت رسانی به مردم ندارند و نظام و حکومت برای این است که مردم بتواند به مصالح خود برسند، بنابراین دولت باید با فکر، تامل، عمل صالح و کار جهاد گونه در این مسیر حرکت کند.

رئیس قوه قضائیه گفت : توصیه ما به دولت این است که این ایام را مجرایی برای خدمت رسانی بیشتر به مردم و همدلی بیشتر با مردم و نهادهای دیگر بداند، کاستی ها و نقایص را بپذیرد و برطرف کنند و اقدامات و کارهای انجام شده خود را به مردم نشان بدهد .

سیاری از فساد و کاستی ها ناشی از قوه قضاییه است

وی با بیان اینکه ما فکر می کنیم سرمنشا برخی از امور حتما دست قوه مجریه است افزود : بسیاری از فساد و کاستی ها و مشکلاتی که سرریزش به قوه قضاییه می آید ناشی از قوه قضاییه است.

رییس قوه قضاییه گفت : ما توقع داریم دولت این ایام را وسیله و ابزاری قرار بدهد تا به همه زیر مجموعه خود نظارت قطعی و توصیه کند ، برای اینکه سرمنشا فسادهای مالی و اداری و برخی فساد های سیاسی را ببندد و نگذارند اینها به دستگاه قضایی منتهی شود و پرونده های کلان و کاهی پرونده های کمر شکن برای دستگاه قضایی پدید بیاید .

وی افزود : امیدواریم دولت با تلاش های خود در زمینه های سیاست خارجی نیز بتواند چهره بسیار خوب، منطقی و عقلانی از نظام جمهوری اسلامی مطرح کند.

آیت الله آملی لاریجانی با بیان اینکه الحمدالله در این خصوص تلاش خوبی صورت می گیرد گفت: در بحث مذاکرات هسته ای نیز تلاش های خوبی صورت گرفته است اما در عین حال باید توجه کنیم اگر می خواهیم در دنیا حرفی برای گفتن داشته باشیم، باید مقتدر باشیم و اقتدار نیز با صحبت درست نمی شود .

وی با بیان اینکه اقتدار این است که ما با مردم یک رنگ باشیم و مردم به ما اعتماد کنند افزود: سرمایه دولت و قوای کشور مردم هستند و راه‌های کسب این سرمایه نیز ایجاد اعتماد و اعتماد سازی است.

دولتمردان اعم از قوای قضائیه و مقننه باید با مردم روراست باشند

آیت الله آملی لاریجانی ادامه داد: دولتمردان اعم از قوای قضائیه و مقننه باید با مردم روراست باشند، در این شرایط اگر اعتماد مردم جلب شد، قدرتی پدید می آید که هیچ کس نمی تواند آن را از بین ببرد و کشورهای خارجی نیز چشم طمع نخواهند داشت.

بعد از جریان مذاکرات و توافق صورت گرفته خیلی سازهای ناکوکی زدند

وی گفت: متاسفانه بعد از جریان مذاکرات و توافق صورت گرفته خیلی سازهای ناکوکی زدند، فرض کنید بحث ورود به کشور را مطرح کردند، اینکه منشا تغییر و تحول در کشور می شویم و تغییرات را آرام آرام ایجاد می کنیم.

آیت الله آملی لاریجانی افزود: اینها خواب های آشفته ای است که می بینند اما از درون کشور، کسی نباید به آنها علامت بدهد و صحبت هایی کندکه طمع در آنها ایجاد شود .

رئیس قوه قضائیه گفت: کشوری که کشور ائمه اطهار و مسیرش مسیر ایمان است هیچ وقت زیر بلیط کشورهای کفر نخواهند رفت، در واقع  زیر ظلم کشورهایی که بنایشان ظلم بر مردم سرزمین های مختلف بود و استعمارگریشان بر همه آشکار است نخواهند رفت اما ما نباید کلمات و سخنانی بگوئیم که گویی راهی باز شده است که آنها بیایند و تغییرات ایجاد کنند .

مرقد مطهر امام رضا(ع) از نعمات بزرگ برای ایرانیان است

رئیس قوه قضائیه با تبریک ایام ولادت حضرت ثامن الحجج  علی ابن موسی الرضا (ع) مرقد این امام بزرگوار را در ایران یکی از نعمات بزرگ الهی برای شیعیان و به ویژه برای مردم کشورمان بیان کرد.

آیت الله صادق آملی لاریجانی در جلسه مسئولان عالی قضایی گفت : مرقد منور و پرنعمت حضرت علی ابن موسی الرضا در ارض طوس، مهبط ملائکه و منبع فیض است.

وی افزود: ائمه اطهار (ع) به معنای حقیقی کلمه حی و شاهدند  لذا شیعیان با رفتن به این مزارهای شریف از برکات حیات معنوی و واقعی استفاده می کنند  و این نعمتی بزرگ است .

رئیس دستگاه قضا گفت : کرامات اهل بیت (ع) در هر حال برای همه شیعیان امر واضح و حوادث و کرامات خاص هم  به صورت متواتر منقول است و چیزی نیست کسی بتواند انکار کند .

وی افزود : از همه مهمتر تاثیرات معنوی و باطنی است که هر کسی به این ساحات معنوی مراجعه می کند به میزان ظرفیت معنوی خودش بهره خواهد گرفت و این باب کرامت حق تعالی به روی شیعیان است .

آیت الله لاریجانی گفت: شیعیان از این طریق می توانند در نورانی کردن باطنشان و راه یافتن به ساحت حق تعالی بابی باز کنند .

وی در ادامه به روایاتی در شان و مقام و جایگاه  حضرت ثامن الحجج علی ابن موسی الرضا اشاره کرد و گفت : امیدواریم  خداوند زیارت با معرفت ایشان را نصیب کند و شروطی که در ذکر لا اله الاالله  است حاصل شود.

منبع: خبرگزاری صدا و سیما

تحقق سخنان برخی مسئولین یعنی آغاز فرسایش استقلال و عزت نظام اسلامی

تحقق سخنان برخی مسئولین یعنی آغاز فرسایش استقلال و عزت نظام اسلامی

به گزارش بسیج پرس؛ سردار سرلشکر پاسدار محمد علی جعفری در حاشیه جلسه قرارگاه تحول و تعالی سپاه در واکنش به سخنان اخیر برخی از مسوولین اظهار کرد:برخی معتقدند رفتارهای ما باید در چارچوب اراده ی دشمن تنظیم شود و می گویند ما هر طوری که می خواهیم نمی توانیم حرف بزنیم و عمل کنیم؛ چون دیگران در مقابل ما واکنش نشان می دهند!!

وی تصریح کرد: این اولین آثار زیر سؤال بردن عزت نظام و شور و شعور جامعه انقلابی و ملت مقاوم ما است که در اوج قدرت باید بر اساس این دیدگاه، رفتار خود را با عمل دشمن تنظیم کنیم!! و به تعبیری صریح تر این یعنی آغاز فرسایش استقلال و عزت نظام اسلامی و انقلابی ایران.

سرلشکر جعفری در ادامه با بیان اینکه تعالیم اهل بیت علیهم السلام و منش سیاسی حضرت امام (ره) به ما می آموزد باید آزاد، مستقل و قدرتمند، به دستاورد آینده انقلاب، یعنی تمدن اسلامی بیاندیشیم و در مقابل نفوذ و اراده ی دشمنان مستحکم و پایدار ایستادگی کنیم گفت: کسانی که می خواهند با این سخنان مغایر با اصول انقلاب و فرمایشات رهبر معظم انقلاب اسلامی، روزنه های جدیدی را برای نفوذ بیگانگان در کشور بگشایند، بدانند هرگز اجازه ی رشد و پیاده سازی چنین تفکری را نخواهیم داد.

وی همچنین پیرامون سخنانی که تضعیف شورای نگهبان را به دنبال دارد گفت: اینگونه گویش ها که در آن تضعیف ارکان مؤثر انقلاب مثل شورای نگهبان را در پی دارد، خدشه به وحدت ملی و شعار برگزیده ی سال یعنی همدلی و همزبانی است.

فرمانده کل سپاه تأکید کرد: کسانی که از مسیر همین شورا و با بلند نظری و منش غیر جناحی اعضای آن، فرصت ظهور در عرصه ی مدیریت کشور را یافته اند، باید گفتار سنجیده تری داشته باشند.

سرلشکر جعفری با اشاره به سفارش امام خمینی (ره) مبنی بر اینکه « نباید برای رضایت چند لیبرال خود فروخته در اظهار نظرها و ابراز عقیده ها به گونه ای غلط عمل کنیم که حزب الله عزیز احساس کند جمهوری اسلامی دارد از مواضع اصولی خود عدول می کند» اظهار داشت: به مسوولان محترم نظام توصیه می کنیم این سفارش حضرت امام (ره) را مشی خود قرار داده و اجازه ندهند برای جلب رضایت نسبی نظام سلطه و شیطان بزرگ، باورها و ارزش های انقلابی جامعه زیر سوال برده شود.

وی در پایان تأکید کرد: سپاه پاسداران در کنار مردم غیور و با ایمان ایران اسلامی محکم ایستاده است و به برکت این ایستادگی و همدلی و همزبانی، اجازه نفوذ سلطه گران را در هیچ عرصه ای به یاری خدای بزرگ نخواهیم داد.

سردار سلامی: ما در مقابل نفوذ آمریکا ایستاده‌ایم

سردار سلامی: ما در مقابل نفوذ آمریکا ایستاده‌ایم

به گزارش «نسیم»، سردار حسین سلامی جانشین فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ظهر امروز (چهارشنبه) در مراسم اختتامیه شانزدهمین اجلاس سالانه بسیج اساتید که در سالن همایش‌های صدا و سیمای مشهد مقدس برگزار شد، پیرامون الزامات تبدیل ایران به قدرت بین‌المللی به سخنرانی پرداخت.
وی در ابتدای سخنان خود خطاب به اساتید حاضر در این همایش گفت: شما سرچشمه‌های سیلاب علم، معرفت و دانش و موتور محرک انقلاب اسلامی به سمت فتح قله‌های رفیع علم، دانش، معرفت و شناخت و فناوری هستیم.
سردار سلامی در ادامه تصریح کرد: شما کسانی هستید که در نوسازی و توسعه ساختمان هویت دینی و ملی ایران اسلامی نقش ممتاز و تعیین‌کننده‌ای در اختیار دارید. شما خنثی‌کنندگان توطئه‌های دشمنان ما برای تخریب هویت حقیقی، دینی و ملی ما هستید.
جانشین فرمانده کل سپاه پاسداران با اشاره به تلاش دشمن برای تسخیر فکر جوانان ما گفت: دشمنان تلاش گسترده و برنامه‌ریزی شده‌ای دارند تا به عنوان دستگاه مختصات مرجع فکری جوانان و دانشجویان ما ایفای نقش کنند. هر کشوری به میزان وسعت هویت خود بزرگ است و مساحت جغرافیایی صرفاً تعیین کننده دامنه بزرگی کشورها نیست بلکه ارتقای هویت یک ملت تعیین‌کننده دامنه تراز اقتدار، شکوه و عظمت آن است.
وی خطاب به اساتید بسیجی گفت: شما در یک نبرد سهمگین برای ممانعت از فروپاشی این هویت و توسعه شخصیت انقلابی ما کار می‌کنید. دشمنان ما می‌خواهند روح انقلابی، تفکر و اندیشه انقلابی که مبتنی بر منطق وحی است، منطقی که در آن همه قدرت‌های مادی هرچند بزرگ در قیاس با قدرت حقیقی اسلام بسیار حقیر هستند را از ما بگیرند.
سردار سلامی با بیان اینکه دشمنان ما می‌خواهند جوانان ما از واقعیت جامعه خود دور شوند و به یک انزوای ذهنی و فکری برسند،‌گفت: آنان می‌خواهند دامنه آگاهی جوانان ما را به داده‌های مجازی و مصنوعی خود محدود کنند تا ذهن‌های مدیریت شده‌ای را بسازند که بیگانه از حقایق و واقعیات درخشانی است که در طول تاریخ در جامعه ما وجود داشته و دارد.
جانشین فرمانده کل سپاه پاسداران با اشاره به کودتای آمریکا علیه ایران در 28 مرداد 32، گفت: امروز سالروز آغاز یک روند غم انگیز، نکبت‌بار و تحقیرآمیز در کشور ما است. روزی که آمریکا ما را از یک هویت استراتژیک مستقل محروم کرد و ما در حلقه شمالی سیاسی آمریکا قرار گرفتیم و در حقیقت مچاله، تحقیر و وابسته شدیم.
وی ادامه داد: اما امروز در حال شکست دادن سیاست‌های منطقه‌ای و جهانی آمریکا و همه متحدان منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای آن هستیم. این واقعیتی است که نه فقط در فضای آرزو و احساس ما شکل گرفته باشد بلکه حقیقتی جاری بر صفحه زمین است.
سردار سلامی خاطرنشان کرد: ما امروز توانسته‌ایم به مدد حاکمیت ولی فقیه یعنی حاکمیت اسلام و به مدد تدابیر روحانی مقام معظم رهبری که در رحمت، تجلی اخلاق نبوی است و بر خلق عظیم نبوی رفتار می‌کند و با تدبیر و هوشمندی و فراست علوی و دوراندیشی و حلم عمیق در خنثی کردن فتنه‌های داخلی، آرامش، امید، امنیت، اعتبار و اعتماد را در اوج فتنه‌های متنوعی که سر در سیاست‌های نفوذگرایانه نظام سلطه در این سرزمین دارد خنثی کند و جامعه ما را از میان امواج فتنه‌های عظیم با همان هوشمندی، تیزبینی، شجاعت و شکوه علوی در عین تواضع عبور دهد.
جانشین فرمانده کل سپاه پاسداران با اشاره به استراتژی آمریکا بعد از انقلاب اسلامی در تمرکز همه قدرت‌ها برای شکست دادن آن گفت: راهبرد تمرکز استراتژیک قدرت آمریکا برای شکست دادن انقلابی بود که پیام و فریاد آن تمدنی بود یعنی ساختن بخشی از زمین بر اساس نظام ارزشی الهی. امام و مقام معظم رهبری توانستند این راهبرد را بشکنند.
وی ادامه داد: شکستن این تمرکز و تجزیه دشمن در فضای بزرگتر و درگیری با آن در میدان منافع حیاتی خود و قرار دادن دشمن در موقعیت دفاعی کارکرد امام و مقام معظم رهبری در عصر پیچیده‌ترین راهبردها، سیاست‌ها و مدرن‌ترین ابزارها برای مقابله با انقلاب بوده است.
سردار سلامی با تأکید بر اینکه ایران امروز به عنوان یک قدرت جهانی در ساختار هندسه قدرت پذیرفته شده است، گفت:‌ آنان می‌خواهند جوانان و دانشجویان ما ندانند که ایران برای تبدیل شدن به موقعیت کنونی خود چه مقاومت‌ها و مجاهدت‌هایی را تحمل کردند. هنوز پیکر بسیاری از جوانان ما در زیر خاک مدفون است. و چه زجه‌هایی از سوی پدران و مادران این جوانان که در این سرزمین و در گوش تاریخ ضبط است.
جانشین فرمانده کل سپاه پاسداران اضافه کرد: هنوز چشم‌های زیادی به در است تا استخوان‌هایی برسد که نشانه‌های مقاومت، ایستادگی، ثبات قدم، گذشت، نجابت و شکیبایی این ملت است. آن هم برای رسیدن به استقلال واقعی و حاکمیت اسلام.
وی با بیان اینکه استخوان‌های شهیدان ما ستون‌های اصلی ساختمان هویت ما هستند، گفت:‌ ما آنچه بدان افتخار می‌کنیم اینها هستند اما دشمنان ما می‌خواهند این موضوع را نبینند که ما چگونه در چند جبهه با استکبار می‌جنگیم و حتی بدون شلیک یک گلوله همه سیاست آن را فرو می‌پاشیم.
سردار سلامی ادامه داد: ما در تحریم زندگی می‌کنیم، سربلند می‌شویم، می‌ایستیم و کرنش نمی‌کنیم، نمی‌ترسیم و دشمن هیچ راهی جز تماشای رسیدن ما به قله‌های بزرگ را ندارد.
وی با بیان اینکه همه راه‌ها را به روی دشمن می‌بندیم، گفت:‌ دشمن می‌خواهد جوانان ما این واقعیات را نبینند و شما اساتید معرف این حقایق به نسل جوان ما هستید. دانشجویان ما با احساساتی لطیف، مدیریت‌پذیر، حقیقت‌جو، عدالت‌گر و آزادیخواه روی یک لبه تیغ راه می‌روند و به همان سرعتی که می‌توان آنان را جذب کرد، دیگران نیز می‌توانند.
جانشین فرمانده کل سپاه پاسداران، افزود: این یک نبرد است و همه دنیا به این واقعیت رسیده که جنگ از قملرو جغرافیی به قلمرو تسخیر ذهن و دلها منتقل شده است. دشمنان ما این را درک کردند که ساده‌ترین راه برای تسخیر یک ملت، تسخیر ذهن و دل مردمان آن کشور است حتی داعش نیز بر این نظریه عمل می‌کند.
سردار سلامی در ادامه سخنان خود گفت: داعش از جهالت ذهنی بخشی از جوامع مسلمان استفاده می‌کند و آنان را با اندیشه‌های رادیکال و افراط‌گرایانه با جذابیت‌های جهاد جذب می‌کند و دشمنان را با پتانسیل ارعاب می‌ترساند و گاه حتی بدون شلیک تیری شهری را فتح می‌کند.
وی با بیان اینکه غرب نفوذ بر زیربنای باور و اعتقاد مردمان را دنبال می‌کند،‌گفت: این یعنی تسخیر دستگاه معرفت‌شناسی انسان‌ها. حال ما برای جهانی شدن نیازمند جنگ در این بعد هستیم و این جهاد اصلی ماست. بنابراین بزرگترین رسالت اساتید ما نیز در همین راستا است. اساتید مؤمن، متعهد و انقلابی که نسبت به ارزش‌های اسلام و دستاوردهای انقلاب و تاریخ سخت چهار دهه گذشته و دستیابی به این تراز از قدرت و آگاهی شناخت دارم.
جانشین فرمانده کل سپاه پاسداران خطاب به اساتید گفت: شما باید دانشجویانمان را با عَلَم عِلم و آگاهی بیدار کنید. ما بدون نورافکن ایمان و علم متعالی یعنی اندیشه‌ ناب توحیدی قدرت تعقل را از دست می‌دهیم. دانستن با عالم بودن متفاوت است. ما از اساتید بسیجی انتظار داریم که تکیه‌گاه معنوی دانشجویان ما باشند و دستگاه مختصات مرجع فکری را برای جوانان ما بسازند چرا که دشمن می‌خواهد دانشجویان ما را در معرض سرگردانی ذهنی قرار دهد تا دستگاه ناوبری اعتقادی و ذهنی آنان را تحت کنترل بگیرد و می‌داند که اگر بر ذهن‌ها مسلط شود می‌تواند مدل‌های رفتاری را تنظیم کند.
وی در ادامه پیرامون چگونگی تبدیل ایران به یک قدرت بین‌المللی گفت: امروز هندسه قدرت جهانی تغییر یافته است. نظم کهنه و قدرت‌های بزرگ فرو پاشیده‌اند و سیمای ژئوپلوتیک منطقه و جهان تغییر کرده است و ضلع جدیدی به این هندسه قدرت جهانی اضافه شده است. این واقعیت کاملاً قابل رؤیت است.
سردار سلامی با بیان اینکه دو پدیده هندسه قدرت جهانی را تغییر داد، گفت: اولین آن ظهور انقلاب اسلامی در قلب حوزه نفوذ آمریکا و نظام سلطه بود که موازنه قوای قدرت در جهان را با چالشی جدی مواجه کرد.
جانشین فرمانده کل سپاه پاسداران، افزود: انقلابی که با تساعد در قدرت و گسترش در قلمرو نفوذ میدان اجتماعی، منطقه‌ای و جهانی پیش رفت و مستهلک نشد و توسط هیچ مانعی تحلیل نرفت و این استثنایی‌ترین انقلاب تاریخ بود.
سلامی ادامه داد: هر چه انقلاب پیش رفت و جبهه‌ها علیه او وسیع‌تر شد، قدرتمندتر شد و ما از انقلابی سخن می‌گوییم که از لحظه تولد بدون شلیک یک گلوله آمریکا را شکست داد و یک نظام قدرتمند به جای مانده از صدها سال پادشاهی را فرونشاند بدون اینکه آمریکا بتواند کوچکترین عکس‌العمل موفقی نشان دهد.
وی حادثه انقلاب اسلامی را فراتر از ظرفیت تصور ما عنوان کرد و گفت: چنین پیروزی در آن مقطع در آمریکا فقط با تحلیل الهی و با معیار نصرت‌های الهی قابل تصور است.
جانشین فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی افزود: ما دوست کشورهای حلقه شمالی بودیم یعنی قدرتمندترین و دارای جغرافیای استراتژیکی برای برقراری موازنه قدرت بین آمریکا و شوروی و ستون اصلی دکترین دو ستونه نیکسون بودیم اما امام با انقلاب خود بدون شلیک یک تیر و فقط با تسخیر قلب‌ها و به حرکت درآوردن دل‌ها جریانی از قدرت ناشناخته را ساخت که توانست این پیروزی بی‌نظیر را در تاریخ حیات بشر بر بزرگترین امپراطوری تاریخ بشر به دست آورد و آمریکا تا به امروز مدام عقب نشسته بود.
سلامی پدیده دیگری که نظام هندسه جهانی را تغییر داد فروپاشی شوروی عنوان کرد و گفت: اگر فروپاشی شوروی می‌بایست بر تغییر هندسه قدرت تاثیر شگفت‌انگیزی داشته باشد باید منجر به تسلط بیشتر، بی‌رقیب و بدون توقف آمریکا بر جهان می‌شد. یعنی آمریکا به عنوان تنها ابرقدرت می‌توانست تسلط جهانی خود را تکمیل کند.
وی افزود:‌ اما چه شد که با فروپاشی شوروی عکس این اتفاق افتاد و به جای اینکه آمریکا انبساط ژئوپلتیک دهد به انقباض ژئوپلتیک مجبور شد. کدام قدرت آمریکا را وادار کرد که به تدریج از حوزه‌های جهانی نفوذ خود دست بکشد.
جانشین فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی با بیان اینکه ایران به عنوان قلب غرب آسیا شناخته می‌شود، گفت: حال ایران چگونه توانسته در این جدال نابرابر به چنین دامنه‌ای از تاثیر برسد.
سلامی با بیان اینکه امروز قدرت با تاثیر آن و نه حجم آن شناخته می‌شود،‌گفت: در نقشه جهان امروز غرب آسیا میدانی است که بدون تسلط بر آن هیچ قدرتی، یک قدرت جهانی قلمداد نمی‌شود. حتی اگر نیمی از قدرت نظامی جهان را مانند آمریکا داشته باشیم. آمریکا از 37 سال گذشته تا امروز مجبور شده است همه جنگ‌های خود را در این منطقه مدیریت کند.
وی با طرح این سؤال که چرا آمریکا نتوانسته است بر یک لبنان کوچک تسلط داشته باشد، گفت:‌چگونه آمریکا نتوانسته رژیم صهیونیستی را از 4 جنگ با گروه‌های کوچک و کم‌حجم نجات دهد. این وضعیت نشاندهنده این است که قدرت نه به حجم بلکه به مقدار تاثیر آن است.
جانشین فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی با بیان اینکه قدرت ما سیال، نامرئی اما واقعی است، گفت: آمریکا در عراق هزینه‌های بسیاری کرد اما امروز ببینید که تحولات در عراق با اراده چه سیستمی صورت می‌گیرد. شما ببینید که آمریکا چگونه مصر را از دست داده است. مصر السی‌سی دیگر مصر مبارک نیست. سرنوشت تحولات به گونه‌ای است که آمریکا دیگر قادر به تاثیرگذاری در آن نیست و فقط یک بازیگر از مجموعه بازیگران این منطقه است.
سلامی با بیان اینکه با وقوع انقلاب اسلامی دیگر راهبردهای آمریکا در تسخیر او نیست،گفت: سرگردانی استراتژیک برای آمریکا به وجود آمد و اگر داعش را هدف قرار می‌دهد به نفع ما خواهد بود و اگر به داعش حمله نکند به ضرر آمریکا خواهد بود.
وی با بیان اینکه آمریکا در یک بن‌بست راهبردی قرار گرفته است،‌گفت: اگر آمریکا دولت مرکزی عراق را تقویت کند به سود ماست و اگر آن را تضعیف کند به ضرر خودش است. اگر به تجزیه عراق بیندیشد به سود ماست. آیا آنان می‌توانند یک دولت شیعی در بخش اعظمی از مرکز و جنوب عراق را بپذیرند که نفت و همه ممیزات جغرافیایی در آنجا قرار دارد. اگر یکپارچگی عراق را بپذیرند باز هم به نفع ما است.
جانشین فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی با بیان اینکه امروز قفل شدگی سیاست آمریکا را مشاهده می‌کنیم، گفت: امروز دشمنان ما از نقطه‌های چالش یک ناهنجاری و حجم می‌سازند. برای مثال یک اختلاف مالی که ربط چندانی به انقلاب ندارد را به همه پیکره نظام تعمیم می‌دهند. از یک ناهنجاری تاکتیکی یک هدف استراتژیک می‌گیرند چون بهانه دیگری ندارند.
سردار سلامی در ادامه با بیان اینکه این هنر ولی فقیه است که قدرت‌های بزرگ را در تناقض استراتژیک قرار داده است،گفت: امروز اگر ترکیه به پ.پ.ک حمله کند به نفع ماست و اگر رها کند به ضرر آن کشور است. در خصوص داعش نیز وضعیت همین گونه است. ترکیه یک استراتژی روشن ندارد. ترکیه می‌خواست در مقابل ما قیافه یک قدرت منطقه‌ای را بگیرد اما نفوذ او حتی 10 کیلومتر داخل مرزهای سوریه هم نرفت. ترکیه از اخوانی حمایت می‌کرد که تمام شد. هرچند ما نمی‌خواستیم آن اتفاق بیفتد.
جانشین فرمانده کل سپاه پاسداران با بیان اینکه در سوریه نمی‌توانند به یک تصمیم سیاسی برسند، گفت: آن هم بدین خاطر است که ظرفیت آمریکا برای یک گام سیاسی در سوریه وجود ندارد. اگر بخواهند نظام سوری ساقط شود نمی‌دانند جایگزین آن چیست و چه بر سر اسرائیل می‌آید. گاهی داعش را می‌زنند و گاهی تقویت می‌کنند که این رفتار سینوسی از واقعیت دیگری پرده برمی‌دارد.
وی در همین خصوص گفت: آنها فعلا توانسته‌اند از داعش به عنوان اهرم تنظیم‌کننده تعادل قوای میدانی استفاده کنند. اینها می‌دانند هرگز جایگزین مناسبی برای حکومت در هیچ جایی نیست.
سردار سلامی با بیان اینکه ظرفیت میدانی آمریکا برای تغییر تمام شده است، گفت: اما نظام جمهوری اسلامی یک انبساطی در جغرافیای سیاسی خود داده است و نه تنها تمرکز استراتژیک دشمن را شکسته است بلکه آن را در میدان‌هایی آواره کرده است.
جانشین فرمانده کل سپاه پاسداران با بیان اینکه بدون ورود به جزئیات توافق هسته‌ای و تحلیل فنی این موضوع فقط به فضای راهبردی حاکم در آن می‌پردازند، گفت: در مطالعه رفتار آمریکا با قدرت‌های متعدد متوجه می‌شوید که آمریکا با هر قدرتی متناسب با تراز او رفتار می‌کند.
وی افزود: آمریکا در مواجه با کشورهای دسته دوم و سوم ابتدا از الگوی جنگ و اعمال قدرت نظامی و بعد حرکت دیپلماتیک استفاده می‌کند. در مورد صدام، لیبی،‌ یوگوسلاوی و طالبان این گونه بود. اگر آمریکا در طرف مقابل احساس ضعف ببیند تقدم را در استراتژی نظامی می‌گذارد و منطق دیپلماتیک بر چنین فضایی راه ندارد.
سردار سلامی تصریح کرد: اما وقتی آمریکا قدرتی را در تراز جهانی می‌بیند و از عکس‌العمل او می‌ترسد مدل رفتار او ورود به عرصه دیپلماسی به جای انتخاب گزینه نظامی خواهد بود. حال به نحوه رفتار او در مذاکرات اخیر با ما نگاه کنید. ما می‌دانیم اوباما برای اینکه مسیر مذاکرات با ایران را باز کند چقدر جراحی در جامعه سیاسی آمریکا انجام داد. وزیر خارجه و معاون وی را تغییر داد، وزیر دفاع خود و روسای سازمان‌ها را عوض کرد. این تغییرات را به وجود آورد تا توانست بیاید و با ما مذاکره کند. اینکه آمریکا نفس مذاکره با یک قدرت را جزو موفقیت خود بداند و برای آن جان بکند و دیگر قدرت‌ها را با خود یدک بکشد، نشانه قدرت ایران است.
جانشین فرمانده کل سپاه پاسداران با بیان اینکه تنها عباراتی که آمریکایی‌ها می‌توانند بگویند همین جمله گزینه نظامی روی میز است، گفت: البته در هیچ کجا این عبارات معتبر شناخته نشد چون قدرت نظامی آمریکا در مقابل ایران اعتبار خود را از دست داده است. آنان خود گفتند که به نرخ تنزیل سیاسی رسیدند یعنی دیگر قدرت نظامی قادر به تولید منفعت سیاسی نیست.
وی انتخاب مسیر دیپلماسی توسط آمریکا را نشانه شکست استراتژی تحریم عنوان کرد و گفت: در منطق آمریکایی‌ها یک استراتژی موفق ادامه پیدا می‌کند تا به نقطه اوج برسد که پس از آن تنزیل آغاز می‌شود.
سردار سلامی ادامه داد: اگر تحریم از دیدگاه آمریکایی‌ها به تنزیل نرسیده بود حتما در دست کشیدن از آن و حرکت در مسیر دیپلماسی قدم برنمی‌داشتند و این شما اساتید هستید که رفتار آمریکا را تغییر دادید در حالی که آمریکا سال‌ها قبل می‌خواست رفتار ما را تغییر دهد.
جانشین فرمانده کل سپاه پاسداران در ادامه سخنان خود گفت: آمریکایی که در یک دوره به کمتر از براندازی این نظام نمی‌اندیشید امروز همه شوق و ذوق موفقیت خود را در این ترسیم می‌کند که در یک موضوع از ده‌ها موضوع مورد نزاع انقلاب با آن به نام هسته‌ای توانسته به یک توافق برسد و البته هنوز نتوانسته مزیت‌های این توافق را در جامعه سیاسی آمریکا توجیه کند.
وی با بیان اینکه راه ما برای بزرگ شدن از مسیر جهاد می‌گذرد، گفت: هر کجا ما با آمریکا جهاد کردیم آنجا موفق بودیم. تنها نسخه سعادت ما در تبعیت از مفاهیمی است که مقام معظم رهبری بیان می‌کند که از جمله ‌آنها بی‌اعتنایی به قدرت‌های جهانی و تکیه بر ظرفیت داخلی است.
سردار سلامی با تاکید براینکه ما در برابر اینکه آمریکا بخواهد در سرزمین ما نفوذ کند ایستاده‌ایم، گفت: اگر اروپا تحریم را شکسته فکر نکنند ما به سمت آنان می‌رویم. ما تحریم‌ها را شکستیم تا به عدالت برسیم و آنان را در استراتژی‌شان شکست دهیم. ما باید بعد از این آمریکا را تحریم کنیم.
جانشین فرمانده کل سپاه پاسداران افزود: ما بدون آمریکا نیز زندگی می‌کنیم. هرکه با آنان زندگی کرد بدبخت شد. به عربستان نگاه کنید که باید همه دلارهای نفتی را بر سرزمین بی‌آب و علف یمن بریزد.
وی اقتصاد مقاومتی، جنبش تولید علم، اقتدار علمی، ثبات قدم و تبعیت از مقام معظم رهبری را رمز سعادت امت اسلام دانست.
سردار سلامی در پایان خاطرنشان کرد: انقلاب تازه در حال گرم شدن برای شکست دادن نهایی این قدرت‌ها است. آمریکا در حال زوال است و اروپا دیگر نمی‌تواند یک قدرت بانشاط تلقی شود در حالی که اسلام در حال قدرت‌یابی است.