ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
کلیپ آیت الله خامنه ای ازمنظرآیت الله بهجت ره
حجت الاسلام فقیهی اصفهانی از اساتید حوزه علمیه قم : یکی از رفقا ما به نام آقای رجالی ، که خیلی رفت و آمد داشت از قدیم با حضرت آیت الله بهجت و درس ایشان را خیلی شرکت می کرد و خیلی آدم با صفا و سالم و خوبی است، ایشان چند مورد از ایشان را برای ما نقل می کرد .
یکی اینکه می گفت ، آیت الله بهجت ، به این راحتی هر کسی را راه نمی دادند برای ملاقات ، آن هم برای ملاقات های طولانی و این حرف ها .
ولی آیت الله خامنه ای مرتب خدمت آیت الله بهجت می رسیدند و این ها یک رابطه صمیمی داشتند . زیاد و به طور مخفیانه آقا می آمدند قم و می رفتند خدمت آیت الله بهجت .
یکی از زمان هایی که ایشان می گفت زمان ملاقات این دو بزرگوار بوده است ، سحر بود دو ساعت مانده به اذان صبح . ایشان می گفت که آیت الله خامنه ای گاهی سحر می آمدند . در آن موقعیت حساس می آمدند خدمت آیت الله بهجت و می رفتند . خوب این نشانه علاقه شدید آیت الله بهجت به مقام معظم رهبری است که در این موقع شب و سحر آقا را می خواستند و با هم بودند و صحبت می کردند .
بعد باز ایشان می گفتند چند سال پیش که آیت الله خامنه ای یک هفته ای تشریف آوردند قم ، جمعیت زیادی برای استقبال آمده بودند در خیابان ها .
آیت الله بهجت هم آمدند جزء جمعیت استقبال کنندگان . حالا یک مرجعی در سن حدود نود سال ! ایشان هم آمدند در جمع استقبال کنندگان آیت الله خامنه ای . ایشان می گفت که یک شخصی به ایشان گفت که حاج آقا شما با این سن و سال آمدید وسط این جمعیت استقبال کنندگان ؟
آیت الله بهجت فرمودند : ” اگر مردم می دانستند که استقبال این سید چقدر ثواب دارد هیچ کس در خانه نمی نشست ” .
این تعبیر خیلی زیباست که اگر مردم می دانستند استقبال این سید چقدر ثواب دارد هیچ کس تو خانه نمی نشست .
حاج آقا صدیقی هم که خوب تو مراسم آیت الله بهجت نقل کردند که چقدر آقا برای سلامتی آیت الله خامنه ای نذر می کردند و گوسفند نذر می کردند و کارهایی انجام می دادند . خوب این باز نشانه شدت علاقه بود به آقا .
بعد چیزی که نقل کردند این که شش ماه قبل از فوت آیت الله بهجت ایشان فرموده بودند که : ” آقا را بگویید بیایند اینجا با ایشان کار دارم ” .
آقا را خواسته بودند و آیت الله خامنه ای آمده بودن این جا قم . صحبت هایی با هم داشتند از جمله آیت الله بهجت فرموده بودند : ” خطری به سمت شما دارد می آید و من این خطر را احساس می کنم و من آن چه باید برای شما انجام بدهم ، برای سلامتی شما انجام داده ام (حالا نذر باشد یا هر چیز دیگر) ” .
و فرموده بودند : ” خودتان هم هر کاری می توانید انجام بدهید ” .
البته کاملش را حاج آقای صدیقی روی منبر نگفتند .
ولی بعدها یکی از دفتری های آیت الله بهجت که اطلاع داشتند و کامل تر گفتند .
گفتند چند روزی گذشت و باز دوباره حضرت آیت الله بهجت گفتند که : ” آیت الله خامنه ای را بگویید یک نفر بفرستند من با ایشان کار دارم ” . حاج آقا محمدی گلپایگانی را آیت الله خامنه ای فرستادند پیش آیت الله بهجت .
آیت الله بهجت دومرتبه تأکید کردند: “ که من برای سلامتی شما هرکاری می توانستم انجام دادم . خودتان هم یک کاری انجام بدهید ” . برای بار دوم بعد از چند روز این تأکید را آیت الله بهجت داشتند که به واسطه آقای محمدی گلپایگانی به آقا خبرش رسید و خود آیت الله خامنه ای هم هرکاری باید انجام بدهند انجام داده بودند .
آقا زاده آیت الله بهجت نیز می گفت که یک موقعی آیت الله خامنه ای تشریف آوردند قم ، بعد آیت الله بهجت فرمودند : ” همه از اطاق بروند بیرون ” . حالا هر کس می آمد ملاقات آیت الله بهجت ، پسر آقا و بعضی های دیگر هم حضور داشتند .
بعد می گفت : یک موقعی آیت الله خامنه ای که آمدند ، آیت الله بهجت فرمودند : ” هیچ کسی نماند ، همه بروند بیرون من با آقا حرف خصوصی دارم ” و بعد تا مدتی با هم بودند و به طور خصوصی و ما همه رفته بودیم بیرون از اطاق ، این قدر با هم صمیمی بودند .
والسلام
منبع:صالحات
معلم اخلاق-یادمان شهید آیت الله سید عبدالحسین دستغیب
معراج در محراب - ویژه نامه شهادت آیت الله اشرفی اصفهانی
داداش جون! دلت را از کینه آن آقا امشب پاک کن (آیت الله حق شناس)
به گزارش فرهنگ نیوز ، ششمین سالگرد ارتحال آیتالله عبدالکریم حقشناس در حسینیه هم نام این عالم ربانی با حضور حجتالاسلام والمسلمین علیرضا پناهیان، سعید حدادیان و خانواده آن مرحوم با حضور مردم قدرشناس تهران برگزار شد.
در این مراسم معنوی، سعید حدادیان و میثم مطیعی با توجه به علاقه بیش از حد آیتالله حقشناس به روضه علی اصغر(ع)، به مرثیه سرایی در خصوص این طفل شیرخواره اباعبدالله الحسین(ع) پرداختند.
حجتالاسلام علیرضا پناهیان نیز طی سخنانی با اشاره به اینکه آیتالله حقشناس بارها و بارها درباره استخوان خرد کردن در راه معرفت الهی سخن به میان آورده بود، ابراز داشت: این عالم ربانی تأکید داشت که هر چقدر انسان در راه بندگی مراقبت کند، به مدارج عالی دست پیدا میکند، ایشان خود نمونه عینی مراقبه در محضر الهی بود، به طوری که در اثر ممارست در مراقبه به کرامت رسید و بارها دیگران از او شاهد کرامت بودند.
وی افزود: در یکی از شبهای قدر که آیت الله حقشناس را برای مراسم میبردند، این عالم ربانی خطاب به راننده گفتند: داداش جون! دلت را از کینه آن آقا امشب پاک کن، راننده که اصلاً صحبتی در این زمینه با آیتالله حقشناس نداشت،گفت: به محض اینکه آیتالله گفت کینه را از دلت پاک کن، کینه آن شخص از دلم رفت.
این کارشناس دینی با طرح این سؤال که برای پیمودن راه معرفت مسیری سخت یا آسان در پیشرو داریم، خاطرنشان کرد: پیامبر اکرم(ص) از قول پروردگار عالم در حدیث معراج میفرماید: «یموت الناس مرّة ویموت احدهم فى کل یوم سبعین مرّة من مجاهدة انفسهم ومخالفة اهوائهم» همه مردم میمیرند، ولی اهل عبادت و معرفت هر روز ۷۰ مرتبه میمیرند و زنده میشوند، آن هم به خاطر مبارزه و مخالفت با هوای نفس است که این عبارت اذعان به جمله معروف آیتالله حقشناس درباره استخوان خرد کردن در راه کسب معرفت الهی دارد.
وی با بیان اینکه خداوند متعال هنگامی که بنده به مرحله مراقبه رسید، از در و دیوار خیرات و رحمت خویش را نثار آن بندهاش میکند، در ادامه به معنای مراقبه از منظر این عالم ربانی اشاره کرد و گفت: در یک درس مسئله را با مثالی بهتر تشریح کرده بودند و آیتالله گفت: پروردگارا این مراقبه چگونه است؟ همان طوری که استراحت کرده بودم، چرتم برد، یک دفعه دیدم، باران مثل سیل از آسمان جاری است، بعد یکی در کنار من ایستاد، من که ابتدا توجهم به باران بود تا این طرفم را نگاه کردم، باران قطع شد. گفت: بالاخره فهمیدی مقام مراقبه چه شد؟ مقام مراقبه این است که خودت را در حضور و محضر حق تعالی بدانی و ببینی! همین طور که تو به باران توجه داشتی در حال مراقبه بودی. یک آن که غفلت کردی فیض قطع می شود.
حجتالاسلام پناهیان با اشاره به بشارتهای الهی به آیتالله حقشناس، اظهار داشت: هنگامی که ایشان در سن ۱۵ سالگی بودند، مادرشان را از دست دادند، یک روز رؤیای صادقانهای میبینند، خودشان فرمودند که من مادرم را در خواب دیدم و ایشان دستشان را دراز کرد و لامپ وسط اتاق را با آن سیمش از سقف کندند و به دست من دادند، وقتی ایشان آن لامپ را از سقف جدا کرد و به دست من داد باز چراغ نور داشت، گویی اتصال و روشنایی آن قطع نشده است!
وی با اشاره به اینکه خداوند در قرآن کریم خطاب به این بندگانش فرموده است: به او نوری میدهیم که با آن نور زندگی میکند، افزود: یک شخصی تعریف میکرد: حاج آقا یک روز مرا خواست و فرمود: حاج خانم به منزل یکی از فرزندان رفته است؛ بنابراین من نماز جماعت را در خانه از دست دادهام، تو صبحها باید به منزل ما بیایی تا نماز را با هم بخوانیم. تابستان بود که شبها کوتاه و اذان قریب به ساعت سه است. من گفتم: برای من مشکل است و میترسم نتوانم آن وقت بیدار بشوم. ایشان فرمود: من بیدارت میکنم. من فکر کردم ایشان به من تلفن خواهند کرد؛ لذا تلفن را به کنار خودم آوردم که تا زنگ میزند بردارم و ایشان پشت گوشی معطل نشوند.
این کارشناس دینی بیان داشت: فردا صبح ساعت دو و نیم زنگ در به صدا در آمد و مرا بیدار کرد، در را باز کردم کسی نبود، وضو گرفته و نزدیک اذان به کنار در منزل حاج آقا حقشناس رسیدم، در باز بود و بساط نماز وسط حیاط پهن شده بود. از آن به بعد هر روز ساعت دو ونیم زنگ در به صدا در میآمد و مرا بیدار میکرد. چند روز که گذشت، مادرم پرسید: صبحهای زود بیدار میشوی به در خانه میروی، چه کاری داری؟ گفتم: شما صدای زنگ در را نمیشنوی؟ ایشان گفت: نه تو خواب میبینی!! البته بنده از همه این جریانها حساس نمیشدم و دقیقاً نمیفهمیدم چه شده است تا اینکه بعدها حاج آقا در لفافه به من گفت: من تو را بیدار میکردم.
وی با بیان اینکه این عالم ربانی به اقامه نماز جماعت بسیار اهمیت میدادند، ادامه داد: آیتالله حقشناس از اینکه به تهران بیاید و درس حوزه علمیه قم را رها کند بسیار ناراحت بود، امام خطاب به این عالم ربانی فرمود: شما زودتر از بقیه به اجتهاد میرسید و بعدها آیتالله حقشناس به من فرمود: پیشبینی امام درست در آمد و من زودتر به مرحله اجتهاد رسیدم.