دلایل روبنده زدن همسر شهید مدافع حرم
به گزارش خبرگزاری فارس از اصفهان، امروز نصفجهان میزبان یکی از اهالی بهشت است، مسلم خیزاب که فرماندهی گردان یا زهرا (س) لشکر 14 امام حسین (ع) را بر عهده داشت، به کاروان شهدا پیوست تا امروز پیکر مطهرش بر روی دست مردمان دیار شهیدپرور و ولایتمدار اصفهان تا خانه ابدی در گلستان شهدا تشییع شود.
امروز شهر گنبدهای فیروزهای میزبان شهید مدافع حرمی است که سعادت ابدی را بر زندگی چند روزه دنیوی ترجیح داد و در نهایت نیز در آستانه عاشورای حسینی، به افتخار حسینی شدن دست یافت تا ما جاماندگان زمزمه کنیم ای عاشق راه حسین، ای سربلند میدان بصیرت، ای یاور ولایت و ای مدافع حرم اهلالبیت، شهد شیرین شهادت گوارایت باد.
*شیرزنی که رسالت زینبوار بر عهده گرفت
مسلم خیزاب به آرزوی دیرینهاش که همانا شهادت و وصال معبود بود، دست پیدا کرد و همسر وی امروز زینبوار رسالت پاسداری از خون این شهید بزرگوار و تحقق خواسته وی مبنی بر ولایتداری و تبعیت محض از مقام عظمای ولایت را بر عهده گرفته است.
متانت خانم رنجبر در طول گفتوگو و صبر و طاعتش در غم از دست دادن شریک زندگی 11 ساله و پدر فرزندش نشان میدهد که این شیرزن در قبال سرخی خون همسرش، رو سفید خواهد شد.
همسر شهید مسلم خیزاب به یادآوری وداع آخر با او پرداخته و میگوید: حدود 60 روز قبل بود که وی راهی سفر شد؛ از قبل میدانست که سرنوشت شهادت در انتظار اوست و وصیت کرده بود در گلستان شهدا و نزدیکیهای مزار شهید حسین خرازی به خاک سپرده شود.
نخستین بار در مدینه و روبروی گنبد حرم حضرت رسول (ص) بحث رفتن به سوریه را مطرح کرد و جواب مرا خواست؛ قبل از اینکه حرفی بزنم، گفت اگر جوابت منفی باشد، باید فردای قیامت جواب حضرت زینب (س) را بدهی. من هم در جواب گفتم رضایت دارم بروی و انشاءالله صحیح و سلامت بر میگردی اما وی تاکید داشت که شهید میشود.
وی به وداع شهید با یارانش در گلستان شهدا نیز اشاره میکند و میگوید: سر قبر شهید تورجیزاده که رفتیم، دقایقی با این شهید آهسته درد و دل کرد و گفت: آمین بگو؛ من هم دستم را روی قبر شهید تورجیزاده گذاشتم و گفتم هر چه گفته را جدی نگیر اما همسرم دوباره تاکید کرد تو که میدانی من چه میخواهم، پس دعا کن تا به خواستهام برسم.
*جواز شهادتش را از شهدای غواص گرفت
مراسم تشییع شهدای غواص و بازگشت پرستوهای مهاجر به وطن، شهید خیزاب را برای پیوستن به کاروان شهدا هوایی کرده و لحظهشماری میکرد تا به یاران شهیدش بپیوندد.
همسرش در اینباره میگوید: بعد از مراسم تشییع شهدای غواص که وی ساعتها در کنار آنها بود، گفت: اول شهادت و بعد سلامتی خانواده را از شهدای غواص خواستم و به هر دو خواسته نیز خواهم رسید. وی همواره میگفت آرزو دارم با گلوله مستقیم دشمن شهید شوم و به من نیز تاکید کرد اگر دیدی سر بر تن من نیست، گلوگاهم را ببوس و بگو خدایا این قربانی را از ما بپذیر.
*یادگار شهید خواب شهادت پدرش را دیده بود
محمدمهدی پنج ساله یادگار شهید خیزاب است که با وجود اینکه شهید شدن پدرش را در خواب دیده، امروز دلتنگ پدری است که به مولا و امامش اقتدا کرده است.
همسر شهید خیزاب در اینباره میگوید: چند وقت قبل محمدمهدی برایم گفت که خواب دیده همسایهمان که شهید شده، ستارهای به وی داده و گفته پدرت شهید میشود.
وقتی خوابش را برای من تعریف کرد، نگران بود که من ناراحت شده باشم اما به وی گفتم که پدرش به سلامت از سفر باز خواهد آمد.
دادن خبر شهادت پدر به محمدمهدی خردسال کار سادهای نیست اما این شیرزن اصفهانی، با تکیه بر مهر و محبت مادری، خبر شهادت پدر را به یگانه فرزند داده است.
محمدمهدی از اینکه پدرش در گلستان شهدا به خاک سپرده میشود، خوشحال است، زیرا به خیال خودش حالا میتواند با دوچرخهاش در محوطه گلستان شهدا بازی کند.
*سفارش شهید خیزاب به شهید خرازی
شهید خیزاب در آخرین حضورش در گلستان شهدا سفارش محمدمهدی را به شهید خرازی کرده است.
همسر وی در این باره میگوید: من نمیدانستم که شهید خرازی پسری به نام محمدمهدی دارد اما شنیدم که همسرم سفارش پسرمان را به شهید خرازی کرد و گفت که وی نیز پسری همنام فرزند ما دارد.
در این لحظه به وی گفتم چرا میخواهی ما را تنها بگذاری که وی جواب داد: شما خدا را دارید و تنها نخواهید بود؛ شما که بالاتر از حضرت زینب (س) و خانواده امام حسین (ع) نیستید که در صحرای کربلا تنها مانده بودند.
وی ادامه میدهد: شهید خیزاب از من خواست که پس از شهادتش، بیتابی و گریه و زاری نکنم تا ترحم کسی برای ما جلب نشود.
همسر شهید خیزاب با الگو گرفتن از حضرت زینب کبری (س) به خواسته شوهرش عمل کرده و امیدوارانه از جلب رضایت وی میگوید: روز گذشته بعد از مراسمی که تعدادی از همرزمان همسرم برگزار کرده بودند، یک لحظه پلکم روی هم رفت و در خواب همسرم را دیدم که خوشحال بود و مرا از بابت اینکه به وصیتش عمل کرده و برایش آبروداری کردم، تحسین میکرد.
**به جای فامیلهای وابسته بنویسید لشکر امام حسین(ع)
شهید مسلم خیزاب قبل از شهادت از همسرش درخواستهایی داشته که رنجبر با تشریح آنها میگوید: حرف اول و آخر شهید این بود که گوشتان به حرف امام خامنهای باشد و راه شهدا را ادامه بدهید.
وی ادامه میدهد: همسرم علاقه زیادی به مقام معظم رهبری داشت و سفارش کرده بود در اعلامیهشان، عکس و جملهای از ایشان باشد.
رنجبر با اشاره به وصیت این شهید میگوید: شهید خیزاب دوست داشت مراسم ترحیم وی مکانی برگزار شود که نفس و بوی سپاه را داشته باشد و بنا به علاقه وی، مراسم ترحیم در ناحیه امام صادق برگزار میشود، همچنین وی تاکید داشت که در اعلامیه به جای فامیلهای وابسته بنویسند سپاه پاسداران و لشگر 14 امام حسین؛ جا دارد از همکاری و مساعدت لشگر 14 امام حسین و دوستان و همرزمان وی که در این روزها در کنار خانواده ما بودهاند، تشکر کنم.
دیدار خانواده شهید مالامیری با رهبری
این مستند در سه فصل، دیدار خانوادههای شهیدان کجباف، مالامیری و بادپا را با حضرت آیت الله خامنهای روایت میکند و شامل صحنههای عاطفی از این دیدار از جمله گفتوگو شنودهای در گرفته و تفقد فرزندان شهید است.
در این مستند همچنین گفتگوهایی با اعضای خانواده شهیدان در مورد شخصیت شهدایشان و توصیف آنها از دیدار با رهبر انقلاب گنجانده شده و قطعاتی از تصاویر حضور شهیدان در مناطق مبارزه با گروههای تروریستی- تکفیری نیز به تصویر کشیده شده است.
این مستند در سه قسمت است:
فصل اول: «ابوسجاد» - سردار شهید هادی کجباف
فصل دوم: «آواز گنجشکها» - سردار شهید حاج حسین بادپا
فصل سوم: «حرم تا حرم» - حجت الاسلام محمد مهدی مالامیری
این مستند در مؤسسه فرهنگی هنری اکسیر پژوهش تولید شده و حمید شعبانی آن را کارگردانی کرده است.
دیدار خانواده شهید بادپا با رهبری
این مستند در سه فصل، دیدار خانوادههای شهیدان کجباف، مالامیری و بادپا را با حضرت آیت الله خامنهای روایت میکند و شامل صحنههای عاطفی از این دیدار از جمله گفتوگو شنودهای در گرفته و تفقد فرزندان شهید است.
در این مستند همچنین گفتگوهایی با اعضای خانواده شهیدان در مورد شخصیت شهدایشان و توصیف آنها از دیدار با رهبر انقلاب گنجانده شده و قطعاتی از تصاویر حضور شهیدان در مناطق مبارزه با گروههای تروریستی- تکفیری نیز به تصویر کشیده شده است.
این مستند در سه قسمت است:
فصل اول: «ابوسجاد» - سردار شهید هادی کجباف
فصل دوم: «آواز گنجشکها» - سردار شهید حاج حسین بادپا
فصل سوم: «حرم تا حرم» - حجت الاسلام محمد مهدی مالامیری
این مستند در مؤسسه فرهنگی هنری اکسیر پژوهش تولید شده و حمید شعبانی آن را کارگردانی کرده است.
روایت دیدار خانواده شهید کجباف با رهبری
این مستند در سه فصل، دیدار خانوادههای شهیدان کجباف، مالامیری و بادپا را با حضرت آیت الله خامنهای روایت میکند و شامل صحنههای عاطفی از این دیدار از جمله گفتوگو شنودهای در گرفته و تفقد فرزندان شهید است.
در این مستند همچنین گفتگوهایی با اعضای خانواده شهیدان در مورد شخصیت شهدایشان و توصیف آنها از دیدار با رهبر انقلاب گنجانده شده و قطعاتی از تصاویر حضور شهیدان در مناطق مبارزه با گروههای تروریستی- تکفیری نیز به تصویر کشیده شده است.
این مستند در سه قسمت است:
فصل اول: «ابوسجاد» - سردار شهید هادی کجباف
فصل دوم: «آواز گنجشکها» - حجت الاسلام محمد مهدی مالامیری
فصل سوم: «حرم تا حرم» سردار شهید حاج حسین بادپا
این مستند در مؤسسه فرهنگی هنری اکسیر پژوهش تولید شده و حمید شعبانی آن را کارگردانی کرده است.
حاشیههای دیدار خانوادههای شهدای مدافع حرم با رهبر انقلاب
ای کاش من هم یک فرزند شهید بودم!
از سر و صدای بچههای خردسال، میشود حدس زد که خانوادههای شهیدی که امروز مهمان آقا هستند، از طایفهی شهدای جدیدند؛ همانهایی که نامشان این روزها بیشتر شنیده میشود: "شهدای مدافع حرم".
مگر این بچهها میگذارند تا در محضر آقا خیلی جدی و رسمی باشی! راستش را بخواهی اصلاً نمیتوانی در مقابل ناز و ادای گاه و بیگاه این کودکان معصوم بیتفاوت باشی و همانقدر که دلت با صاحب مجلس است، فکرت با این کودکان! تویی و نازهای فرزندان خردسال شهیدان مدافع حرم؛ دوست داشتن که نه، اصلاً انگار دِینی به گردن توست تا برای لحظهای هم که شده آنها را در آغوش بگیری و دست نوازش به سرشان بکشی و برای لحظاتی هم که شده با محبت خود، جای خالی بابای شهیدشان را پر کنی! اما این دغدغه و نگرانی خیلی زود از بین میرود. زمانی که رفتار سرشار از عاطفهی آقا را با فرزندان شهید میبینی و بوسهباران گونههای فرزندان شهید را؛ پر بیراه نمیگوید یکی از حاضران در مجلس که "ای کاش من هم یک فرزند شهید بودم!"
اما دلم برای دختر خردسال با آن موهای دم خرگوشیاش سوخت. تقلای این طفلک معصوم برای دیدن آقا دیدنی بود. قبل از آغاز مراسم خود را به صندلی آقا رساند و مدتی روی آن نشست. وقت آمدن آقا نیز مادر محکم دستش را گرفت و اجازه نداد تا به سمت ایشان برود. هرچقدر هم تلاش کرد تا در هنگام نماز با گذشتن از صفها خود را به امام جماعت برساند، موفق نشد. اما برنامه که شروع شد، بالاخره توانست دستش را از دست مادر جدا کند و به آقا برسد و کنار صندلی ایشان جا خوش کند. چادرش هم همراهش بود؛ اما این پایان ماجرا نبود؛ آنقدر کنار آقا ورجه وورجه کرد تا خسته شد؛ وقتی نوبت به خانوادهی شهیدش رسید، حیف که دیگر خواب بود و از لذت چشیدن طعم لبخند و بوسههای آقا در بیداری محروم شد.
آغازگر این ضیافت، بیانات آقا در وصف شهدای مدافع حرم و امتیازات آنها نسبت به دیگر شهیدان است؛ «اقدام داوطلبانه»، «اعتقاد خالصانه با پشت سر گذاشتن هیجانات جوانی»، «پشت کردن به تعلقات زندگی و زن و فرزند» و «دفاع از حریم اهلبیت علیهمالسلام» چهار شاخصی است که آقا برای این شهیدان میشمردند و تأکید میکنند «چهارمین ویژگی بالاترین آنهاست.»
پرواز به بهشت
شاید گُل سخنان آقا اشارهشان به روایاتی از معصومین علیهمالسلام است که خانوادههای شهیدان را حسابی دلگرم میکند و لبخند شادی و رضایت را بر لبان آنها مینشاند: «ما در روایاتمان مواردی را داریم که ائمه علیهمالسلام به عدهای از شهدا اشاره کردند و گفتند که اینها اجر دو شهید را دارند. در مورد یک گروهی از مجاهدان زمانِ ائمه علیهمالسلام روایت است که اینها در روز قیامت از روی شانههای بقیهی مردم عبور کرده و به بهشت میروند؛ خدا اینها را پرواز میدهد. من در مورد شهدای شما یک چنین تصوری دارم؛ من خیال میکنم اینها همانهایی هستند که هر یک شهیدشان، اجر دو شهید دارد؛ گمان میکنم اینها از جمله کسانی هستند در روز قیامت -که همهی ما گرفتاریم، همهی ما مبتلا هستیم؛ در روز قیامت اولیاء هم مبتلا هستند؛ در آن روز- این جوانان، فرزندان، همسران و پدران ما به لطف الهی به سمت بهشت پرواز میکنند، و دیگران به حال اینها غبطه میخورند، اینها از این قبیلاند.»
نوبت گفتوگوی دو طرفهی خانوادههای شهیدان با آقا میرسد. اولین خانواده، خانوادهی شهید «هادی کجبافی» از اهواز است. آقا با تجلیل از همسر شهید رشتهی سخن را بهدست میگیرند: «شنیدم شما در مراسم همسر شهیدتان بیانات خوبی داشتید؟» همسر شهید، قرآنی پاسخ میدهد: «هذا من فضل ربی»
ماجرای صحبتهایی که تجلیل آقا را برانگیخته از این قرار است که همسر شهید در یابود شهیدش در اهواز به درخواست تروریستها برای فروختن پیکر شهید کجبافی پاسخ داده و گفته بود: «ما پیکر عزیزمان را در راه خدا دادهایم و آنچه را که در این راه دادیم، پس نمیگیریم. شنیدهایم که برای تحویل شهید عزیزمان دشمن پیشنهاد هزینهای گزاف داده است، ولی به عنوان خانواده شهید راضی به این کار نیستیم، حاضر نیستیم حتی یک ریال نیز برای تحویل پیکر پاک شهیدانمان به داعش پرداخت شود.»
نوبت به فرزندان شهید میرسد. یکی از پسران در پاسخ به آقا که از ازدواج او میپرسند، میگوید: «میخواستیم عروسی کنیم که پدر شهید شد و نشد» آقا میگویند: «چه اشکالی دارد؟ اشکالی ندارد. عروسی کنید. انشاءالله شما بچههای خوب و حزب اللهی هرچه فرزند بیشتر بیاورید نسل جماعت حزب اللهی در کشور بیشتر میشود.»
خانوادهی شهید "حسین بادپا" از کرمان دومین خانواده شهیدی است که مورد تجلیل آقا قرار میگیرد. پدر پیر شهید لنگ لنگان خود را به آقا میرساند؛ پیرمرد نمیتواند جلوی اشکش را بگیرد و با اشک بر پیشانی آقا بوسه میزند.
مادر شهید میگوید: "آقا را اذیت نکن!" آقا پاسخش را با خنده میدهند: «اذیت که نیست خانم!» پدر و مادر شهید دعا میکنند که دیگر فرزندانشان هم در راه ولایت فدا شوند؛ دختر شهید از آقا برای کنکورش التماس دعا دارد؛ آقا هم برایش دعا میکنند: «انشاءالله؛ اولاً در کنکور قبول شوی و بعد هم زود ازدواج کنی» حسن ختام دیدار این خانواده، پنج بوسهی آقا بر گونهی راست و یک بوسه بر گونهی چپ پسر کلاس اولی شهید بادپا است.
عبایی که جا ماند!
نوبت خانوادهی شهید "حجتالاسلام محمّدمهدی مالامیری کجوری" است؛ پدر شهید که از روحانیون است بدون عبا مقابل آقا ایستاده؛ انگار شوق دیدار با آقا، موجب شده عبای پدر شهید جا بماند؛ آقا میپرسند: «عبایتان را کجا گذاشتید؟» پدر شهید میگوید: "یادم رفت!" آقا میگویند: «پس شما اینجا بیعبا آمدید و باید یک عبا به شما بدهیم» هدیهای که در پایان دیدار به دست پدر شهید میرسد.
پدر شهید دربارهی فرزندش میگوید: "استاد دروس سطح عالی حوزه بود" و بعد ادامه میدهد: "خوشحال هستیم که خانوادهی شهید شدیم. تا به حال در مقابل خانوادهی شهدا و جانبازان احساس شرمندگی میکردیم و تازه این شرمندگی از ما برداشته شد." آقا دعا میکنند: "خداوند شما را در دنیا و آخرت سرافراز کند." گفتوگوی این خانواده شهید با ابراز محبت آقا به دو دختر شهید ادامه مییابد؛ یکی از آن دو دختر، همان دختر با موهای دمخرگوشیِ این روایت است که حالا خوابش برده؛ همسر شهید هم به آقا میگوید: "وقتی شعری را که شما خواندید -ما مدعیان صف اول بودیم از آخر مجلس شهدا را چیدند- به همراه همسرم دیدیم، خیلی ناراحت شدیم، با صحبتی که آخرین بار با شهید داشتیم، نیت کردیم که اگر فرماندهانش قبول کنند بیشتر از ۴۵ روز در منطقه بماند، بعد از آن را به نیابت از شما در جبهه مقابله با تکفیریها باشد که الحمدالله با شهادت ایشان، این نیت او زیباتر شد" آقا میگویند: "خدا انشاءالله سایهی شما خانواده شهید را از سر این مملکت کم نکند."
خانوادهی بعدی، خانوادهی شهید "رضا نقشی قرهباغ" از آذربایجان غربی هستند؛ آقا به درخواست پدر شهید، دقایقی به زبان آذری با او صحبت میکنند.
رزمندهی یکساله!
شهید "مهدی نوروزی بهاری" شهیدی نامآشناتر است. همان شهیدی که پیش از شهادت، تصاویرش در مقابله با فتنهگران سال ۸۸ رسانهای شده بود، و بیش و پیش از تیر داعش به تیغ تهمت و افترای اصحاب فتنه و داعشیهای وطنی نواخته شده بود. مادر شهید از پدر مرحوم شهید میگوید که او هم جانباز بوده است و بعد مادر آرزوی خود را میگوید: "آرزویم است که تمام خانوادهام راه مهدی را بروند و شهید شوند." آقا میگویند: «آن کسی که در راه خدا دادید ذخیرهی شما است پیش خدای متعال؛ خدا او را در بانک ذخیرهی الهی برای شما حفظ میکند؛ خدا تمام آنها (فرزندانتان) را حفظ کند.»
همسر شهید از آماده به رزم بودن فرزند یکسالهی شهید میگوید: "محمدهادی لباس رزم پوشیده و آمده که چفیهاش را از شما بگیرد و لبیکگو باشد" آقا با خنده میگویند: «محمد هادی را میگویید؟ خدا انشاءالله محمد هادی را برای شما حفظ کند و نگه دارد و انشاءالله از مردان خوب آینده شود!» آقا بعد از چند بوسه بر سر این رزمندهی یکساله به او چفیه میدهند. همسر شهید میگوید: "تمام این دلتنگیها با این دیدار بر طرف شد" و آقا جواب میدهند: «خدا انشاءالله همهی این دلتنگیهای شما را در دنیا و آخرت برطرف کند. انشاءالله عزیز باشید، شما با این روحیه خیلی برای این کشور ارزش دارید، اگر بفهمند؛ بعضیها این را نمیفهمند، اگر بفهمند شما خیلی قیمت و ارزش دارید.» پاسخ آقا به برادر شهید هم که از آقا میخواهد تا برای شهادتش دعا کنند، جالب است: «خدا انشاءالله شما را برای این کشور نگه دارد و همه بدانند که کشور ایران در آینده به مردان خوب، مؤمن، کارآمد و مجاهد احتیاج دارد؛ نه اینکه جنگ شود؛ منظور این است که این کشور اگر بخواهد رشد کند، اگر بخواهد پیام انقلاب و امام باقی بماند و مانند کلمهی طیبه رشد کند، به جوانهای خوب، به مردان خوب و به زنان خوب نیاز دارد؛ انشاءالله خدا شما را برای آن زمان حفظ کند.»
خانوادهی شهید "علی یزدانی کنزق" خانوادهی شهید بعدی است که آقا نامش را میبرند و قرآن هدیهشان را امضا میکنند. پدر شهید با عکس شهیدش که حالا با اشک نمناک شده، به آقا نزدیک میشود و بعد از چند بوسه، با زبان آذری گفتوشنودی شکل میگیرد و پدر به پرسشهای آقا دربارهی کنزق و محل زندگیش پاسخ میدهد.
شهید یزدانی هم مثل شهید مالامیری دو دختر خردسال دارد. همسر شهید در حالی که یک دختر در آغوش و دست دختر دیگر در دستش است، به آقا میگوید: "من به این فکر بودم که اگر خود شهید الان اینجا بود به شما چه میگفت. به نظرم تنها یک جمله میگفت آن هم این بود که آقا امر کردید و ما گفتیم بسمالله! دو سال پیش هم به من گفت و من گفتم بسمالله!" آقا میگویند: «اگر این روحیهی شما نبود، مردانتان اینجور به دل و سینهی دشمن نمیرفتند. این روحیههای خوب بود که این مردان را وارد این میدانها کرد. خدا انشاءالله شما را حفظ کند.»
ازدواج بهشتی
نوبت به آخرین خانوادهی شهید میرسد؛ شهید "محسن کمالی دهقان". پدر شهید بعد از ابراز احساسات، از انقلابی که تشییع پیکر این شهید در شهرشان بهپا کرده، تعریف میکند و از آقا میخواهد تا آخرین شعار شهیدش را که قبل از شهادت سر داده است، ببینند؛ فیلمی از لحظات شهادت شهید محسن است؛ آقا دستور میدهند ترتیبی داده شود تا این فیلم را ببینند و به پدر شهید میگویند: «این نعمت بزرگی است که خدا به شما فرزندی دهد که رفتنش از دنیا، به قول شما، در شهر خودش انقلابی به وجود بیاورد.» پدر، آرزوی مادر برای ازدواج فرزند شهیدش را واگویه میکند و میگوید: "شهید هر جا خواستگاری میرفت، میگفت که احتمال شهادتش وجود دارد، و یکی از شروط ازدواجش بود، برای همین هم ازدواج نکرد." آقا دعا میکنند: «خدا انشاءالله ازدواجهای بهشتی را نصیبش کند.» آقا به مادر شهید هم میگویند: «شما ما را دعا کنید؛ دل شما پاک است و حالا هم به خاطر شهادت فرزندتان، انشاءالله مهبط انوار الهی است، از این فرصت استفاده کنید هم برای خودتان دعا کنید، هم برای ما، هم برای مردم و هم برای کشور و هم برای دولت دعا کنید.»
کمکم ضیافت رو به پایان است و حرفهای خانوادههای شهیدان هم، بیشتر در هم شده. هرکسی هر حرفی دارد، بدون لکنت با رهبر میگوید؛ بهویژه مادران شهیدان؛ همانهایی که آقا در دیداری دربارهی آنها گفته بودند: «من در دیدارهای بسیار زیادی که با خانوادهی شهدا داشتم، یکبار از یک مادر شهید گلایه نشنیدم.»
...چه بسا پیام این دیدار نقل قول یک برادر از برادر شهیدش باشد: "رفتیم تا انتقام حضرت زینب سلاماللهعلیها را بگیریم و آرزو داریم که امام زمان عجلاللهتعالیفرجهالشریف از ما راضی باشند."
منبع: روابط عمومی دفتر مقام معظم رهبری
سقای بسیجیان - ویژه نامه غلامحسین افشردی (حسن باقری)
آیت الله آملی لاریجانی در مراسم گرامیداشت شهدای حماسه اسلامی ششم بهمن آمل/94
حماسه بزرگ مردم آمل بستری برای عبرت های تاریخی بود
به گزارش خبرنگار حقوق و قضای خبرگزاری میزان، آیت الله آملی لاریجانی رئیس قوه قضائیه دقایقی پیش طی سخنانی در مراسم گرامیداشت شهدای حماسه اسلامی ششم بهمن 1360 آمل این حماسه را بستری برای عبرت های تاریخی دانست و اظهار کرد: حماسه بزرگ مردم آمل حادثه و حماسه ای بود که در تاریخ ملت ما ماندگار شد و این ماندگاری به حدی بود که امام خمینی (ره) در وصیت نامه تاریخی خود از این حماسه بزرگ و از مردم آمل نام بردند.
آیت الله آملی لاریجانی در ادامه با بیان اینکه عبرت ها تکرار پذیرند و سنت های الهی جریانی دائم دارند گفت: ایمان، بصیرت و جهاد در راه خداوند سه رکن اساسی حماسه مردم آمل برای در هم پیچیدن طومار نفاق و کفر بود.
وی با بیان اینکه این مولفه ها و ارکان امروز هم جاری است به تبیین مولفه ایمان پرداخت و تصریح کرد: ایمان نوری است که راه انسان را در مسیر زندگی روشن می کند و قلب ها را به هم نزدیک می سازد و امتی با استقامت خواهد ساخت.
آیت الله آملی لاریجانی با اشاره به آیه ای شریفه از سوره مبارکه یونس بیان داشت: کسانی که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند خداوند آنان را به ایمانشان هدایت می کند و چه اکسیری عظیم تر از این می توان یافت که خداوند با نور ایمان انسان را هدایت کند.
وی با بیان اینکه نور مومن در همه عوالم می تابد و این نور در عوالم باطن آشکارتر و روشن تر است، اظهار کرد: خداوند در سوره کهف از این حقیقت پرده برمیگیرد که بسیاری از اعمال انسان در همین دنیا می ماند و تمام می شود.
رئیس قوه قضائیه با اشاره به آیه شریفه سوره کهف گفت: کسی از همه زیانکارتر است که تلاشش در این دنیا گم شود و انسان هایی که به دنبال پست و مقام و ثروت دنیوی هستند نمی دانند که تلاششان در این دنیا گم می شود.
آیت الله آملی لاریجانی در ادامه با تبیین و تشریح رکن جهاد که از مولفه های حماسه ششم بهمن مردم آمل بود، اظهار کرد: انسان وقتی توبه کرد و ایمان آورد و عمل صالح انجام داد خداوند سیئات او را به حسنات تبدیل می کند.
وی ادامه داد: خداوند در سوره حجرات می فرماید مومنان کسانی هستند که به خدا و پیامبر ایمان آوردند و شک و تردید نکردند و با جانها و مالهایشان در راه خدا جهاد کردند.
رئیس قوه قضائیه شهدای حماسه ششم بهمن شهر آمل را مصداق این آیه شریفه دانست و بیان داشت: عزیزان و شهیدان این دیار در این حماسه تاریخی، جانها و مالهایشان را در اختیار حق متعال قرار دادند و خداوند این شهیدان را اصل صدق و وفا می داند.
آیت الله آملی لاریجانی با بیان اینکه خداوند در سوره مبارکه صف جهاد را به صورت یک تجارت معرفی می کند، گفت: شهدا معامله حقیقی با خداوند کردند و جان عزیزشان را در طبق اخلاص قرار دادند و به محضر حق متعال آوردند.
رئیس دستگاه قضا با اشاره به حماسه اسلامی ششم بهمن مردم آمل خاطرنشان کرد: در این حماسه یک عده جانشان را در طبق اخلاص گذاشتند و در راه خدا شهید شدند و آنها که ماندند هم اخلاص داشتند و این پیروزی ها را برای انقلاب به میراث گذاشتند.
آیت الله آملی لاریجانی در ادامه با اشاره به معنای ولایت خداوند گفت: اگر ولی ما خدا شد دیگر گرفتاری برای ما وجود ندارد و حق تعالی با نور خود طریق و مسیر ما را روشن می کند و ما را از ظلمات به نور می برد.
رئیس قوه قضائیه ایمان و ولایتمداری مردم ایران اسلامی را نقطه مرکزی حملات دشمن دانست و اظهار کرد: گمان نکنیم که دشمنان ما تحلیل نمی کنند و نشسته اند بلکه آنها فهمیده اند که اقتدار این ملت نشات گرفته از ایمان آن است.
وی ادامه داد: امروز به برکت خون شهدا و ایثار ایثارگران و به برکت مجاهدت های مجاهدان فی سبیل الله جمهوری اسلامی ایران مقتدرترین کشور منطقه است و به اذعان دوست و دشمن ایران اسلامی یکی از تاثیرگذارترین کشورها در کل جهان است.
رئیس دستگاه قضا تصریح کرد: در حال حاضر کشورهای سلطه گر در منطقه، مشغول به کار هستند اما کشور ما امن ترین کشور است و سِر این امنیت ایمان است.
آیت الله آملی لاریجانی در ادامه با بیان اینکه دشمنان در حوزه های گوناگون سیاست، فلسفه، فرهنگ و امور اجتماعی ایمان ملت ما را هدف قرار داده اند، گفت: تبلیغ دشمنان برای جدایی دین از سیاست و تلاش آنها برای ترویج سکولاریسم در دانشگاه ها و رسانه های ما برای این است که قدرت ایمان را از این ملت و این نظام بگیرند.
رئیس قوه قضائیه تصریح کرد: صرف میلیون ها دلار جهت راه اندازی کانال های ماهواره ای فارسی زبان از سوی دشمنان برای به فساد کشاندن جوانان ما و از بین بردن اقتدار و ایمان مردم ما است.
وی با تاکید بر ضرورت هوشیاری آحاد ملت به ویژه جوانان، اظهار کرد: باید بیدار باشیم و به سوی حق تعالی مراجعه کنیم و جوانان ما باید به هوش باشند و بدانند که دشمنان آنها را هدف گرفته اند و زندگی مومنین را هدف قرار داده اند.
رئیس دستگاه قضا با اشاره به تهیه و راه اندازی فیلم ها و سایت های مستهجن از سوی دشمنان نظام جمهوری اسلامی خطاب به حضار گفت: این اقدامات برای این جهت است که اقتدار شما را که به وسیله آن توانستید یک روزه طومار استعمارگران و مزدوران و منافقین را بپیچید از شما بگیرند.
آیت الله آملی لاریجانی پشتیبانی دشمنان از اهالی فتنه را با هدف جدا کردن مردم از نظام و ریختن هیبت و اقتدار ملی مردم ایران اسلامی دانست و بیان داشت: هدف دشمنان این است که مردم ما بی تفاوت باشند و جوانی که خدای ناکرده تا پاسی از شب پای فیلم های کذایی می نشینند دیگر قدرت تصمیم گیری ندارند که جانشان را در راه خدا در طبق اخلاص بگذارند.
وی مردم شهر آمل را به یُمن وجود علما مردمی متدین و اهل ولایت دانست و گفت: بزرگانی در این شهر بودند همچون آیت الله میرزا هاشم آملی (ره) که واقعا به اهل این دیار عشق می ورزید و من شاهد بودم که در تمام طول این سالها با تمام مشکلاتی که داشت همیشه درب خانه اش به روی مردم به ویژه اهل این دیار باز بود.
آیت الله آملی لاریجانی در پایان بزرگانی همچون آیت الله جوادی آملی و آیت الله حسن زاده آملی را گوهرهایی برای جهان اسلام دانست و خاطرنشان کرد: شهر آمل به برکت این بزرگان راه الهی را طی می کند و ما امیدواریم که این نعمات بزرگ را فراموش نکنیم.
انتهای پیام/