سازمان منافقین از فروغ تا غروب
به گزارش خبرنگار دفاعپرس از البرز، 27 تیر سال 1367 جمهوری اسلامی ایران رسماً قطعنامه 598 را پذیرفت در حالی که از بدو تصویب این قطعنامه در 30 تیر 1366 ایران آن را رد نکرده بود و برای تأمین اهداف خود از طریق مذاکره با دبیرکل سازمان ملل برای پذیرش آن شروطی را طرح کرده بود.
اما به دلیل کارشکنی آمریکا، انگلیس و فرانسه در طول مذاکرات و ورود مستقیم آمریکا به جنگ با ایران در پی هدف قرار دادن هواپیمای مسافربری ایرباس و سکوهای نفتی جمهوری اسلامی در خلیج فارس پس از مشورت و تصمیم مسئولان عالی رتبه با موافقت امام خمینی در 27 تیر 1367 ایران اعلام کرد قطعنامه 598 را بدون قید و شرط پذیرفته است اما ارتش صدام تنها سه روز پس از پذیرش قطعنامه در تاریخ 31 تیر سال 1367 به خاک ایران حمله و از جنوب به سمت خرمشهر و اهواز پیشروی کرد.
پس از ضد حملات موفق ایران ارتش عراق در جبهههای میانی و غرب کشور نیز به عملیات نظامی مبادرت کرد که آنها نیز با بسیج مجدد نیروهای مردمی، سپاه و ارتش ناموفق شدند و همزمان با عملیات عراق در کردستان عملیات مشترک ارتش سازمان منافقین آغاز شد و این در حالی بود که نیروهای ارتش حزب بعث عراق با عبور از قصر شیرین و سر پل ذهاب و گیلانغرب راه ورود ارتش سازمان منافقین را مهیا کرده بودند.
با پذیرش قطعنامه 598 توسط ایران و الزامات بینالمللی که این قطعنامه برای دو کشور ایجاد میکرد، رهبران سازمان در تنگنای تصمیمگیری قرار گرفتند. با تصمیم غیرمترقبه ایران در صورتی که آتشبس میان دو کشور برقرار میشد دیگر فرصتی برای سازمان وجود نداشت تا وارد خاک ایران شود. در نتیجه تمام تلاش آنان در چند سال همکاری با عراق از بین میرفت و این همکاری جز لکه ننگی در کارنامه سازمان نتیجه دیگری در بر نداشت.
در چنین شرایطی رهبری سازمان جلسهای اضطراری تشکیل داد و به بررسی وضعیت جدید پرداخت. نتیجه این جلسه اقدام عاجل و سریع سازمان در انجام عملیات سرنوشتساز بود. ارتش عراق طرح عملیات در منطقه جنوب با هدف تهدید شهرهای خرمشهر، آبادان و اهواز را در دستور کار قرار داد. با هماهنگی به عمل آمده میان ارتش عراق و سازمان مجاهدین مقرر شد دو عملیات مذکور با فاصله حداکثر چهار روز از یکدیگر انجام شوند.
در این طرح ابتدا ارتش عراق به سمت شهرهای مذکور حرکت میکرد تا با سرگرم کردن عمده قوای ایران در جنوب، زمینه لازم را برای حرکت ارتش آزادیبخش منافقین در غرب ایران فراهم کند. پس از فراهم شدن مقدمات، ستون ارتش آزادیبخش منافقین متشکل از 25 تیپ رزمی، رأس ساعت 6 صبح روز دوشنبه سوم مرداد سال 1367 بعد از اجرای مراسم صبحگاهی از قرارگاه خود در عمق خاک عراق به حرکت درآمدند و پس از طی مسیر تعیین شده با شروع عملیات در ساعت چهار بعدازظهر از مرز بینالمللی خسروی عبور کرده و وارد خاک جمهوری اسلامی شدند.
از آنجا که رژیم بعث عراق تجاوز خود را تا شهرهای قصر شیرین، سر پل ذهاب و گیلانغرب گسترش داده بود طبق پیشبینی، ستون ساعت پنج بعدازظهر از قصر شیرین و 6 بعدازظهر از سر پل ذهاب بدون هیچ درگیری عبور و پس از عبور از کرند به سمت اسلامآباد پیشروی کرد و حدود ساعت 9:30 شب به اسلامآباد رسید و شهر را تصرف کرد.
منافقین در قالب تیپهای 200 نفره، با تانکهای برزیلی پیشرفته، با 80 آمبولانس و صدها خودروی سبک، دو کامیون اسلحه، آزمایشگاه و بیمارستانهای صحرایی وارد ایران شده بودند. آنان در سر راه خود بسیاری از مردم بیدفاع را به شهادت رساندند. اوج این فجایع در شهر اسلامآباد رخ داد.
منافقین پس از اسلامآباد راهی کرمانشاه شده بودند که در 30 کیلومتری کرمانشاه در گردنه چارزبر که بعدها به تنگه مرصاد معروف شد، با مقاومت رزمندگان مواجه و متوقف شدند و با بمباران خودروهای نظامی منافقین، ستونهای آنها به آتش کشیده شد. در درگیری تنگه مرصاد منافقین با دادن یک هزار و 500 کشته زمینگیر شدند و از همانجا تصمیم به فرار گرفتند.
مشکلی که رزمندگان با آن مواجه بودند، تعقیب منافقین بود. آنان با قرار دادن نیروهای انتحاری در گردنههای مختلف، مقاومت جدی از خودشان نشان میدادند تا سایر نیروها موفق به فرار به خاک عراق شوند. این جنگ و گریز تا پل ماهی در نزدیکی سر پل ذهاب ادامه یافت اما منافقین با انفجار پل ماهی مانع ادامه تعقیبشان شدند. هواپیماهای عراقی هم در این موقع عملاً وارد کار شدند و با بمباران رزمندگان تعداد زیادی از نیروهای ما را به شهادت رساندند.
پس از خروج ستون نیروهای سازمان از اسلامآباد و پس از یکی دو درگیری کوچک در ساعت دو بامداد 4 مرداد در منطقه حسنآباد یکی از تیپهای سازمان گرفتار درگیری سنگینی شد. پس از کمکرسانی گردانهای متعدد از تیپهای مختلف به نیروهای درگیر، در نزدیکیهای صبح مجدداً ستون سازمان به حرکت درآمد اما باز در گردنه چارزبر درگیر و دنباله ستون متوقف شد.
بر اثر نبرد سنگین در چارزبر مرتباً تعداد زخمیها و لاشههای کامیونها و کشتهها و... افزایش پیدا میکرد و تعدادی از فرماندهان گردان درگیر نیز کشته شدند. در این وقت حمله دیگری از سوی سهراهی ملاوی به نیروهای سازمان صورت گرفت. در این میان اسرای حاضر در عملیات غالباً فرار کردند و بینظمی شدیدی بر نیروهای سازمان حاکم شد.
بلافاصله پس از آزادسازی اسلامآباد یگانهای سپاه پیشروی را بهسوی کرند آغاز کردند. قبل از رسیدن نیروهای خودی به این شهر در ساعت سه نیمهشب، سه فروند هلیکوپتر ترابری در کرند به زمین نشستند و تعدادی از کادرهای منافقین و رهبری سازمان را از شهر خارج کردند.
ظهر روز سهشنبه 4 مرداد، نیروهای جمهوری اسلامی از پشت پادگان الله اکبر و از منطقه جنوب اسلامآباد به سمت اسلامآباد هجوم آوردند و مناطق غربی و جنوبی شهر را زیر فشار قرار دادند، بهطوری که حتی در جنوب شهر پیشروی داشتند. در ساعات آغازین روز چهارشنبه نیروهای ارتش آزادیبخش منافقین با امیدواری به پیشروی به سمت باختران، برای گرفتن تنگه چارزبر به آن منطقه هجوم آوردند اما تلاششان ناکام ماند.
جریان حمله بدین ترتیب بود که افراد سازمان تا صبح چهارشنبه در لابهلای شیارهای کوهستان بهطور مستمر استراحت میکردند، تا اینکه در اولین ساعت بامداد هلی کوپترهای عراقی جهت باز کردن تنگه به کمک ارتش آزادیبخش منافقین آمدند و با آمدن آنها دستور تهاجم و حرکت به نیروهای سازمان داده شد.
درگیری شدیدی برای گرفتن تنگه آغاز شد و با شکست اولین تهاجمات ارتش آزادیبخش منافقین، فرار نیروهای سازمان شروع شد. نیروهای جدید با این تصور که راه باز شده است به سمت جلو در حرکت بودند و در همین حال با نیروهایی روبرو میشدند که در حال فرار بودند و علت عقبنشینی را هم توضیح نمیدادند. نیروهای تازه وارد نیز با رفتن به صحنه درگیری و حرکت به سمت عقب متوقف شدند.
غروب روز چهارشنبه درگیری تنگه چارزبر با عقبنشینی نیروهای ارتش آزادیبخش منافقین به پایان رسید و از شب پنجشنبه عقبنشینی کامل آغاز شد. چهارشنبه ساعت 7 شب شدت حملات ارتش جمهوری اسلامی ایران حتی فرصت عقبنشینی را هم از نیروهای سازمان گرفته بود. از صبح روز پنجشنبه 6 مرداد، نیروهای در حال فرار آنها در حوالی اسلامآباد مورد چند حمله مختصر قرار گرفتند.
مجروحین یا خود را میکشتند و یا امیدوار به بازگشت نیروهای تازهنفس میماندند. تعداد زیادی از افراد نیز در کوه و دشت و روستاهای اطراف پراکنده شدند و آخرین خودروهای سازمان با حداکثر ظرفیت و درحالی که افرادی به اطراف آن آویزان بودند، به داخل خاک عراق فرار کردند.
«حاج احمد»؛ فرماندهای که عصاره فضائل انقلابی بود
به گزارش گروه حماسه و جهاد دفاعپرس، در کتاب خاطرات سردار مجتبی عسگری همرزم حاج احمد متوسلیان آمده است: «اگر بخواهی از حاج احمد متوسلیان بنویسی، گاهی مجبور میشوی دستهایت را از روی کاغذ برداری و ساعتها به یک فضای خلأ خیره شوی و ندانی از کجا شروع کنی و از چه بگویی.
بیش از هر چیز مدام این جمله شهید آوینی در خاطرت مرور میشود که میگوید: «دل مؤمن را که میشناسی؛ مجمع اضداد است، رحم و شدت را با هم دارد و رقت و صلابت را نیز با هم، زلزلهای که در شانههای ستبرشان افتاده از غلیان آتش درون است و چشمه اشک نیز از کنار این آتش میجوشد که اینهمه داغ است.»
شخصیت جالب فرمانده قصه ما همیشه کنار نیروهایش بود و دغدغه بعد فکری و عقیدتی آنها را داشت. چه در صحنه نبرد و چه در شستن ظرفها، نظافت و خواب و استراحت. بهطوریکه نظم و دقت در نظافت در برخی از روزهای ماه، مشخص میکرد که آن روز تمیز کردن آسایشگاه نوبت چه کسی بوده است.
البته نیروهایش در آسایشگاه کم اذیتش نکردند. شلوغ کردنها و سر و صداهایی که مانع مطالعات او در وقت استراحتش نمیشد. خندهها و شوخیهای پر هیاهوی رزمندگان یک پادگان نظامی که با اصول فلسفه و رئالیسم علامه طباطبایی و جهانبینی توحیدی شهید مطهری ادغام میشد، اما نه توبیخی در کار بود و نه تشری.
کار به جایی رسیده بود که حتی یکی از رزمندهها یک قطار اسباببازی خریده بود و صرفاً جهت اذیت کردن فرمانده جلوی او بازی میکرد و قطار را طوری کوک میکرد که موقع حرکت از روی کتابش عبور کند. احمد هم با آرامش میگفت: برادر محمد خجالت بکش. اما هرگز داد نزد که آدم حسابی، من فرمانده تو هستم چرا از این کارها انجام میدهی.
نیروهای حاج احمد فقط به چنین حرکتهایی اکتفا نمیکردند و گاهی کار به یکسری عملیات سری هم میکشید. شش، هفت نفر از نیروها با قول اینکه همدیگر را لو ندهند، موقع استراحت حاج احمد پتویی رویش میاندازند و او را بلند میکنند و میبرند پرت میکنند روی برف ۸۰ سانتی حیاط محوطه آسایشگاه. البته همگی اعضای فعال در این عملیات سری تا رسیدن حاج احمد به راهرو لو میروند و یکی از بچهها همه را معرفی میکند اما او روز بعد هیچ برخوردی نمیکند و خم به ابروی خود نمیآورد.
اگرچه شاید برای ما عجیب باشد اما اتفاقهای صمیمانه در آسایشگاه با شخصیت پر ابهت نظامی او در میدان برای نیروهایش یک موضوع قابل درکی بود. پیادهرویهای بعد از هر نماز صبح از قلهای در شرق پاوه با برودت هوای زیاد و مسیری پر از برف و یخ که پایین آمدنش را باید حتماً غلت میخوردی نه اینکه در طی چند دقیقه سُر بخوری و پایین بیایی. چون سریعاً داد و فریادش بلند میشد که غلت بخور، سُر نخور.
در انتهای مسیر احمد با جعبه خرمایی در دست به نیروها خسته نباشید میگفت و به پشت بچهها میزد و میگفت: خسته نباشی مؤمن، دلاور، پهلوان و...
اما چشمانت روز بد را نبیند که اگر موقع برداشتن خرما میگفتی: «مرسی.»
فقط یکبار گفتنش کافی است تا بفهمی ناغافل چه گفتهای. باید بیش از ۲۰ متر داخل گِل به صورتی که بدنت به زمین چسبیده شده، سینهخیز بروی و بعداً هم اگر از او بپرسی این چه کاری بود که با من به خاطر یک مرسی گفتن کردی، بگوید: «فلانی اگر من با تیر تو را میکشتم هم حقت بود.» او فقط یک شخصیت موفق نظامی نبود و در این زمینه نظرش این بود که: «ما شاه که ایرانی بود را بیرون نکردیم که فرهنگش باقی بماند، ما فرهنگ خارجی را بیرون انداختیم. اگر تو که پاسدار هستی از کلمه مرسی استفاده کنی، بُعد فرهنگیات کجا رفته است؟ مگر سپاه یک نهاد عقیدتی ـ سیاسی ـ نظامی نیست؟ پس عقیدهات ضعیف است که اینطور حرف میزنی.»
البته چنین شخصیتی به نظر میرسد آبش با هرکسی در یک جوی نرود. بهطوریکه مواضع شدیدی علیه رئیس جمهور زمان خود «بنی صدر» داشت؛ تا جایی که کار به حدی بالا گرفت که یک روز خبر رسید از دفتر حضرت امام (ره) او را خواستهاند. البته در دیدارش با امام، داستان ماجرایی دیگر داشت. امام فرمودند: «احمد، به شما میگویند منافق هستی؟» گفت: «بله، همین حرفها را میزنند.» پس از آن، امام فرمودند: «برگرد و همانجا که بودی، محکم بایست.»
حاج احمد دیگر غمی نداشت و اکنون هم ندارد. چون تأیید از حضرت امام گرفته بود و او همچنان محکم ایستاده است.»
سختی عملیات کربلای ۱ با شادی قلب امام شیرین شد
گزوه استانهای دفاعپرس ـ احمد دواتگر؛ این روزها و شبهایش را خوب به یاد دارم اگر چه ۳۶ سال از آن دوران میگذرد، اما مگر میشود حماسه دوستانمان در عملیات کربلای یک در آزادسازی شهر مهران را فراموش کرد؟
آری فرزندان خمینی کبیر طی ۱۰ شبانه روز جنگ نفسگیر و طاقتفرسا آن هم در گرمای شدید ۵۰ درجه مردانه جنگیدند و مقاومت کردند و حاضر نشدند در مقابل دشمنشان سر تعظیم فرود آورند.
هنوز چهرههای زیبا و دوست داشتنی شهیدان «علی قاسمی»، «مرتضی قنبری نیاکی»، امیر و علی اسدزاده و... در ذهنم به یادگار باقی مانده است همان شهدایی که بارها در خلوت خودمان در فراقشان گریستیم، اما نمیدانیم چه حکمتی بود که خدا خواست تا بمانیم و سالهای پس از دفاع مقدس را هم ببینیم سالهایی که برخی از دورانش را به دلیل مظلومیت و فراموشی خدمات جانبازان، آزادگان بچههای بسیجی و رزمندکان هشت سال دفاع مقدس، زحمات خانوادههای شهدا و فراموشی آرمانها و ارزشهایی که برای حفظ آن خون دلها خورده شده بود؛ خون گریستیم.
خدا نیاورد روزی را که به یاد نداشته باشم بچههای گردان مکانیزه از لشکر ۲۵ کربلا در آن ۱۰ روز جنگ سخت برای آزادسازی مهران چه کردهند. اگر چه حماسه آن بچههای دوست داشتنی را کمتر کسی میداند، اما تمامی آن سختیها و مشکلاتی را که آن عزیزان در این عملیات رقم زده بودند، به یقین نزد پروردگارشان در فردای قیامت بیپاسخ نخواهد ماند. همان بچههایی که بیش از ۱۰ شبانه روز در یک جنگ نابرابر در مقابل دشمن تا دندان مسلح جنگیدند تا آن که در نهایت با آزادسازی شهر مهران قلب امام و مردم کشورمان را شاد کرده و نشان دادند که با توکل بر خدا میتوان با کمترین امکانات دشمن را کیش و مات کرد.
یاد و نام همه شهدا خصوصا شهدای عملیات کربلای یک همواره گرامی باد.»
«بیتالمقدس» عملیات ماندگار تاریخ انقلاب اسلامی/ نام صیاد شیرازی با پیروزیهای دفاع مقدس عجین شده است
به گزارش خبرنگار دفاعی امنیتی دفاعپرس، امیر سرلشکر «سیدعبدالرحیم موسوی» فرمانده کل ارتش در آیین رونمایی از هشت ترجمه کتاب «در کمین گل سرخ» که صبح امروز (دوشنبه) در موزه ملی انقلاب اسلامی و دفاع مقدس برگزار شد، اظهار داشت: عملیات الی بیتالمقدس نقطه عطف تاریخ دفاع مقدس محسوب میشود؛ در این عملیات، خرمشهر عزیز به دامان کشور بازگردانده شد و هرگز این روز در تاریخ انقلاب اسلامی فراموش نخواهد شد.
وی با اشاره به نقش مؤثر سپهبد شهید علی صیاد شیرازی در دفاع مقدس و بهویژه عملیات آزادسازی خرمشهر گفت: نام صیاد شیرازی قرابتی جدانشدنی با عملیاتهای آزادسازی بستان، فتحالمبین، خرمشهر و مرصاد دارد و آنچه که صیاد شیرازی را در دلها ماندگار کرد، اخلاص، تقوا، ایثارگری و فداکاری ایشان در راه تحقق اهداف جبهه اسلام در برابر جبهه کفر بود.
فرمانده کل ارتش افزود: از همه عزیزان که تلاش کردند تا کتاب در کمین گل سرخ به هشت زبان ترجمه شود، قدردانی میکنم. این کار از جهات مختلف شایسته است و باعث میشود که فرهنگ دفاع مقدس به جهان مخابره شود.
سرلشکر موسوی در خصوص ترجمه کتاب یادشده به زبانهای مختلف، خاطرنشان کرد: این کار خواست و مطالبه فرمانده معظم کل قوا بود و ما سربازان عاشقانه در پی این هستیم که دستورات ایشان را به بهترین نحو انجام دهیم.
آزادسازی خرمشهر؛ تحقق آرزوی یک ملت
به گزارش خبرنگار دفاعی امنیتی دفاعپرس، عملیات بیتالمقدس یکی از مهمترین عملیاتهای دفاع مقدس است که بعد از عملیاتهای ثامنالائمه، طریقالقدس و فتحالمبین برای آزادسازی مناطق جنوبی تحت تصرف دشمن انجام شد.
در این عملیات که مدت ۲۵ روز به طول انجامید، نیروهای مسلح ایران اسلامی متشکل از ارتش و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی توانستند بیش از پنج هزار کیلومتر از اراضی جنوب کشور بهویژه خرمشهر را به آغوش وطن بازگردانند.
در این عملیات گسترده بیش از ۱۹ هزار نفر از نیروهای بعثی به اسارت سپاه اسلام درآمدند و تعداد زیادی از نیروهای دشمن بعثی اعم از نیروی پیاده و مکانیزه منهدم شدند.
بخش پایانی این گزارش به مراحل دوم تا چهارم عملیات بیتالمقدس و نتایج به دست آمده این عملیات بهطور ویژه میپردازد که در ادامه میخوانید.
تلفات ۳ هزار نفری ارتش بعثی در مرحله دوم عملیاتمرحله دوم عملیات بیتالمقدس در ساعت ۲۲ و ۱۵ دقیقه مورخ ۱۶ اردیبهشت ۱۳۶۱ آغاز شد و رزمندگان جانبرکف و عاشق ولایت قرارگاه فتح و قرارگاه نصر با اجرای یک عملیات سریع و شجاعانه، ضمن درهم شکستن و انهدام نیروهای عراقی در غرب جاده خرمشهر-اهواز تا مرز مشترک ایران و عراق به یک پیروزی بزرگ دست یافتند و بخشی از مرز ایران اسلامی در غرب تا منطقه گرمدشت را تصرف و امنیت آن را تامین کردند؛ همچنین پاتکهای عراق نیز در طول روزهای هفدهم و هجدهم اردیبهشت ۶۱ به نتیجهای نرسید. در این مرحله از عملیات بیش از سه هزار نفر از نیروهای عراقی کشته و یا زخمی شدند و به ۱۱ تیپ عراقی بین ۲۵ تا ۸۰ درصد آسیب وارد شد.
از مهمترین آثار این مرحله از عملیات ایجاد وحشت در نیروهای عراقی بود؛ چراکه آنها از محاصره شدن و به دام افتادن در منطقه شمال کوشک، طلاییه تا جنوب رودخانه کرخه کور به شدت واهمه داشتند؛ لذا ارتش متجاوز عراق از روز هجدهم اردیبهشت ۱۳۶۱ با یک عقبنشینی سریع و فرار از منطقه، بخش وسیعی از خاک جمهوری اسلامی ایران را رها کرد و یگانهای قرارگاه قدس در روز نوزدهم اردیبهشت به پاسگاه کیاندشت در جنوب هویزه و به جفیر و پادگان حمید رسیدند و جاده اهواز خرمشهر بهطور کامل به تصرف رزمندگان اسلام درآمد. ژاندارمری ناحیه خوزستان نیز پاسگاه یزدنو، کیاندشت، ساسان، اشکان، برزگر، خاتمی و شهابی در منطقه یزدنو، هویزه تا کوشک و طلاییه را پس از ۱۹ ماه اشغال توسط دشمن بعثی تصرف کرد و نیروهای ژاندارمری جمهوری اسلامی ایران در پاسگاههای مرزی استقرار یافتند. در این مرحله از عملیات، حدود ۴۰۰ کیلومتر مربع توسط قرارگاههای فتح و نصر تا رسیدن به مرز آزاد شد و حدود سه هزار و ۹۰۰ کیلومتر مربع بر اثر عقبنشینی ارتش متجاوز عراق از مناطق جنوب رودخانه کرخهکور، یزدنو، هویزه و حمید در اختیار رزمندگان جمهوری اسلامی قرار گرفت و ۱۵۲ کیلومتر از مرز جمهوری اسلامی نیز آزاد شد. تعداد کل اسرای عراقی از شروع عملیات بیتالمقدس تا این مرحله بیشتر از پنج هزار نفر بود.
تلاش برای بازپسگیری شلمچه در مرحله سوم عملیاتمرحله سوم عملیات بیتالمقدس در مورخه ۱۹ اردیبهشت در منطقه شمال شلمچه بهمنظور تصرف شلمچه و محاصره شرق محاصره خرمشهر شروع و پیروزیهایی در این مرحله حاصل شد؛ اما به دلیل مقاومت سنگین دشمن و پاتکهای بیوقفه آنان، شلمچه تامین نشد و عملیات برای تامین و آزادسازی خرمشهر و مابقی مرزهای جمهوری اسلامی که در حدود ۱۰ کیلومتر بود، ادامه یافت.
طولانی شدن مدت عملیات، تلفات وارد شده، مقاومت سرسختانه مزدوران بعثی، تقویت دشمن بعثی عراق و علتهای دیگر وضعیتی را به وجود آورده بود که با توان رزمی و نیروهای موجود، ادامه تک در مرز و پیشروی در شرق بصره امکانپذیر نبود. فرماندهی مشترک قرارگاه کربلا تصمیم گرفته بود که ابتدا کار آزاد کردن خرمشهر را یکسره کرده و بعد به تهدید شرق بصره بپردازد؛ بنابراین راهکار انتخابی خود را در مقایسه با سایر راهکارهای پیشنهادی با شرایط و واقعیت موجود در صحنه نبرد، عملیتر و منطبقتر دانسته و اجرای آن را ترجیح داد.
در بیست و هفتم اردیبهشت ۱۳۶۱ هیجان افکار عمومی در کشور درباره آزادی خرمشهر به اوج خود رسید و اعلامیههای ستاد تبلیغات جنگ نیز آنچنان به این هیجان دامن میزد که مردم تصور میکردند ظرف نیم ساعت آینده خرمشهر آزاد خواهد شد. به کرات از روزنامهها و به قرارگاه کربلا تلفن میشد و سوال میکردند که آیا برای درج خبر آزادی خرمشهر در روز جاری در صفحات اول خود جای خالی بگذارند یا نه؟ از طرف دیگر رادیو عراق در مورد دفاع حملههای ایران و پیشروی نیروهای عراق اخباری را منتشر میکرد و این خبرها همراه با تاخیر در آزادی خرمشهر، بذر شک و تردید را در اذهان عمومی نسبت به آزادسازیهای انجام شده میکاشت. خلاصه اینکه قرارگاه کربلا برای آزادسازی هرچه سریعتر خرمشهر از جانب افکار عمومی تحت فشار قرار گرفته و در تلاش بود که عملیات آزادسازی خرمشهر را که دیگر به یک آرزوی ملی تبدیل شده بود، هرچه زودتر جامعه عمل بپوشاند.
پس از ۱۰ روز که از دومین تلاش نیروهای ایرانی برای فتح خرمشهر میگذشت در ساعت ۲۲ و ۳۰ دقیقه اول خرداد ۱۳۶۱ سومین تلاش آفندی قرارگاه کربلا بهمنظور آزادسازی خرمشهر آغاز شد در برابر حمله سریع و غافلگیرانه رزمندگان جمهوری اسلامی ایران نیروهای عراقی دچار وحشت و سردرگمی شدیدی شدند و نتوانستند عکسالعمل مناسبی انجام دهند و ارتباط یگانهای متجاوز بعثی با یکدیگر قطع شد. نیروهای دشمن بعثی عراق تحت فشار شدید رزمندگان ایران اسلامی، به پشت نهر عرایض و نهر خین عقب رانده شدند.
با تصرف جاده مرزی پاسگاه خین و پاسگاه مرزی، امکان ارتباط زمینی دشمن بعثی با خرمشهر قطع شد و خرمشهر عملاً به محاصره نیروهای مسلح ایران درآمد. در برابر حمله سریع و غافلگیرانه نیروهای ایرانی، دشمن بعثی دچار وحشت و سرگردانی شدید شد و نتوانست عکسالعمل مناسبی نشان دهد. فرار افسران، درجهداران و سربازان عراقی از منطقه خرمشهر نیز گویای از هم پاشیدگی سازمان یگانهای دشمن بعثی در خرمشهر بود.
آزادسازی خرمشهر و جنگ روانی بعثیهانتیجه عملیات روز دوم خرداد بسیار درخشان بود و میتوان گفت که قرارگاه کربلا به هدف اصلی خود یعنی احاطه کامل بر خرمشهر رسیده و این شهر بدون تردید در آستانه آزادسازی قرار گرفته بود.
در حالی که نیروهای متجاوز در خرمشهر در محاصره کامل قرار گرفته و دست به فرار و تسلیم زده بودند، رادیو عراق در اخبار فارسی خود مدعی مقاومت شدید نیروهای عراقی در خرمشهر میشد!
خرمشهری که ساعت ۱۶ روز ۴ آبان سال ۱۳۵۹ پس از ۳۵ روز پایداری و مقاومت به اشغال ارتش متجاوز عراق درآمده بود تا ساعت ۱۴ و ۲۰ دقیقه سوم خرداد ۱۳۶۱ پس از ۱۹ ماه اسارت، به دست فرزندان غیور ایران اسلامی که برای رهایی شهر از چنگال متجاوزان، سر از پا نشناخته و از جان خود مایه گذاشته بودند، آزاد شد.
خرمشهر بهطور کامل تصرف شد و پرچم سه رنگ جمهوری اسلامی ایران بر فراز مسجد جامع و پل تخریب شده آن به اهتزاز درآمد. خبر رعدآسای آزادی خرمشهر به سرعت در همه جا پیچید و موج عظیمی از هیجان و خوشحالی، سراسر ایران اسلامی را فرا گرفت. مردم در خیابانها با روشن کردن چراغها و به صدا درآوردن بوق خودروهای خود، به انتشار این خبر و جشن و پایکوبی پرداختند و غرور این ملت بزرگ که با تجاوز بعثیهای عراق و اشغال خرمشهر جریحهدار شده بود با همت و غیرت فرزندان فداکار این کشور اعم از ارتش سپاه بسیج و جهاد التیام پیدا کرد و شعار «خرمشهر ما میآییم» واقعیت یافت و این شهر لاله گون که با اشغال عراقیها «خونینشهر» نام گرفته بود، دوباره به آغوش وطن بازگشت.
غنایم و تجهیزات تخریب شده دشمن بعثی در این عملیاتدر پایان این عملیات بهطور کلی در نهایت پنج هزار و ۴۰۰ کیلومتر مربع از خاک مقدس میهن اسلامی به انضمام خرمشهر پس از ۱۹ ماه اشغال کامل به آغوش وطن بازگشت و خطوط مرزی از شلمچه تا شمال طلاییه نیز تأمین شد.
پادگان حمید و محور اهواز و خرمشهر نیز به تصرف نیروهای خودی درآمد و شهر هویزه نیز آزاد شد. در عملیات بزرگ و سرنوشتساز آزادسازی خرمشهر پشتیبانی پرحجم انواع آتشهای هماهنگ شده و سنگین هواپیماهای نیروی هوایی، بالگردهای هوانیروز و توپخانه توانمند نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی همراه بود که موجب انهدام هواپیماها، بالگردها، مواضع مستحکم و ادوات زرهی و خودرویی دشمن شد و مسیر طراحی منسجم و موفق نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران در راستای پیشروی رزمندگان اسلام تسهیل شد.
اقدامات انجام شده کمک بسیار شایانی در مسیر رسیدن به اهداف از پیش تعیین شده از سوی فرماندهان ایفا کرد، به طوری که در پی تعقیب نیروهای متواری شده دشمن، آنان مجبور به عبور از رودخانه اروند شدند و تعداد زیادی از بعثیهای عراقی در هنگام فرار به هلاکت رسیدند. سرهنگ سعید پورداراب فرمانده تیپ ۳ لشکر ۲۱ پیاده عملکننده در محور شلمچه برای محاصره و آزادسازی خرمشهر در عملیات بیتالمقدس در خصوص این عملیات گفته است: حدود هزار و ۹۰۰ نفر از فراریان بعثی عراق که قصد گریز از محاصره سلحشوران ایرانی و عبور از رودخانه اروند را داشتند به علت پهنای زیاد و جزر و مد رودخانه اروند و تعقیب رزمندگان ارتش اسلام در آب غرق شده و اجسادشان تا چند روز روی رودخانه اروند تا ساحل شمالی جزیره بوبیان کویت مشاهده میشد. در این عملیات بسیاری از نیروهای عراقی مستقر در خرمشهر به اسارت رزمندگان ارتش اسلام درآمدند.
در این عملیات به طور کلی دو لشکر عراقی منهدم شد و به شش لشکر دشمن نیز بین ۲۰ تا ۶۰ آسیب جدی وارد شد. تلفات انسانی دشمن در این نبرد، بیش از ۱۶ هزار کشته و زخمی و حدود ۱۹ هزار اسیر بود.
این عملیات همچنین سرنگونی ۵۳ هواپیما و سه بالگرد را به همراه داشت و در حوزه انهدام لجستیک دشمن نیز ۵۵۰ دستگاه تانک و نفربر و ۵۰ دستگاه خودروی دشمن منهدم شد.
کنگره ملی ۴۰۰۰ شهید استان یزد|سرلشکر سلامی: به برجام نیازی نداریم/ سرزمین ایران را برای دشمنان قتلگاه کردهایم
گروه استانها ـ فرمانده کل سپاه پاسداران گفت: امروز که غلبه بر دشمن کار سختی نیست و در عرصه نظامی ما برای غلبه بر دشمنان کاملا قدرتمند و آماده هستیم و ترکیب ایمان و قدرت سلاح از این ملت یک هویت شکستناپذیر ساخته است.
به گزارش خبرگزاری تسنیم ازیزد، سردار سرلشکر پاسدار حسین سلامی در کنگره شهدای استان یزد با گرامیداشت یاد و خاطره شهدای هشت دفاع مقدس و دوران انقلاب اسلامی و مدافعان حرم و وطن اظهار داشت: این روز یکی از بزرگترین ایامالله است و از جایگاه بسیار بالایی برخوردار است.
وی با بیان اینکه امروز در نقطهای از زمین به نام یزد رویداد بزرگی در حال رخ دادن است، این رویداد بزرگ تجلیل از چهار هزار ستاره درخشانی است که بر آسمان افتخارات جهان اسلام و سرزمین ایران و سپهر افتخارات استان یزد تا ابد می درخشد افزود: هر قطعه ای از سرزمین ایران کانون جوشش فضیلت های خاص خود است و یزد هم از این قاعده مستثنی نیست؛ یزد سرزمین عالمان و فقیهان بزرگی است که همچون استوانه هایی مستحکم، ستون های فقاهت، اجتهاد و معرفت دینی اسلام و ایران را شکل می دهند.
یزدیها بیرق "جهاد و استقامت" را از 10 فروردین 57 بر دوش گرفتهاند
سلامی با بیان اینکه عالمانی نظیر حضرت آیت الله طباطبایی صاحب عروه الوثقی، حضرت آیت الله عبدالکریم حائری یزدی موسس حوزه علمیه به عنوان بزرگترین مرکز ترویج معارف اسلام و ابلاغ رسالات الهی، حضرت آیت الله شهید صدوقی آن عالم شهیدی که در محراب عبادت به فیض شهادت نائل آمد و همچون خورشیدی درخشان و جاودان برای همیشه نورافشان شد و تکیه گاه بزرگ انقلاب ما بود و بر اساس همان فرمایش گهر بار رهبر عزیزمان، خود یک رهبر بود، ادامه داد: حضرت آیت الله خاتمی که بعد از شهید صدوقی به امامت جمعه این مردم عزیز تکیه گاه و پناهگاه مردم بود و در تشکیل تیپ 18 الغدیر یزد نقش موثری داشت؛ همچنین حضرت آیت الله مصباح یزدی آن فیلسوف و علامه بزرگ که او هم در عالم اجتهاد، فقه و منطق و استحکام بخشی به تفکر و فلسفه اسلامی در عصر حاضر سرآمد و کم نظیر بود.
فرمانده کل سپاه خاطرنشان کرد: امروز هم باز این عالمان بزرگ همانند امام جمعه و نماینده ولی فقیه در استان حضرت آیت الله ناصری و سایر علمای بزرگ می درخشند و به این جهت یزد در واقع سرزمین فقاهت و دار فقه، عبادت و علم است.
سلامی گفت: یزد سرزمین هنر و معماری اسلامی و ایرانی است و می توان این شهر را دارالفنون هم نامید، یزد سرزمین جهاد، استقامت است که از 10 فروردین 57 شروع شد و بیرقی از انقلاب بزرگ بر دوش مردم این دیار قرار گرفت، تا به امروز برافراشته و در اهتزاز باقی مانده است.
وی افزود: سرزمین جهاد، تلاش، صنعت، نجابت، فضیلت، معنویت و اخلاق، جوشش عاطفه ها ست و این چهار هزار شهید کافی است که نشان دهنده روح فداکاری، وفاداری به اسلام، اهل بیت علیهم السلام، ولایت، ایران عزیز و استقلال عزیز و شرف و کرامت اسلام و ملت ایران باشد.
رزمندگان پر افتخار یزد بدون هیچ ترسی به صف دشمن می زدند
فرمانده کل سپاه پاسداران افزود: رزمندگان پر افتخار یزد چه پیش از تشکیل تیپ و چه پس از آن همه جا خط شکن بودند و بدون هیچ ترسی به صف دشمن می زدند و همیشه پیروزی از آن آنها بود و در عملیات های مختلف از جمله کربلای 4 و 5، والفجر هشت، خیبر و چندین عملیات بزرگ و کوچک دیگر آنها را در جبهه با نشاط می دیدیم.
وی افزود: زره رزمندگان یزد پشت نداشت و هرگز عقب نمی نشستند و با فرماندهان بزرگی همانند سردار شهید عاصی زاده، جعفر زاده، حاج اکبر آقابابایی، سعید قهاری، الله دادی، سردار زنده سردار میرحسینی، سردار فتوحی، فرهنگ دوست، ابراهیمی ، فیض و الی ماشالله بی انتها؛ این خطه سرزمین پرورش ستارگان بزرگ است.
سلامی گفت: یزد دیار سردار محمدعلی جعفری است که ما به عنوان عزیز ملت ایران می شناسیم، امیر فتحی و شهید دکتر رهنمون، همه این ها از بزرگان و عزیزان ملت هستند و همانطور که مقام معظم رهبری فرمودند، کوچکترین و کهنسال ترین شهید دفاع مقدس مربوط به این استان هستند.
فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران با طرح این سوال که آیا اینها کافی نیست که این سرزمین یک نقطه نورانی عالم هستی تلقی شود؟ گفت: من مفتخرم که امروز به پابوس پدران، مادران و همسران شهدا در یزد نائل شدم تا با افتخار اعلام کنم که خاک کف پای شما را به عنوان تبرک به چشمانم می کشم.
وی تصریح کرد: درود خداوند بر خانواده شهدا باد زیرا که صبر آنها بر از دست دادن زیباترین عنصر وجودی خود یعنی عضوی از خانواده بسیار بالاست و بالاتر از آن زیبایی وجود ندارد؛ خانه شهدا میقات و نقطه عروج شهدا به معراج ابدی است.
سلامی گفت: شهادت رسیدن به آرزو ولی از دست دادن عضوی از خانواده از دست دادن آرزوست پس او که آرزوی خود را برای رسیدن به خدا بدرقه می کند از کسی که شهید است ایثار برتری می کند و این صبر چند دهه واقعا زیباترین روح پرستش به درگاه الهی و زیباترین شکل بندگی و عبودیت خداوند است.
سرزمین ایران برای دشمنان قتلگاه متجاوزان است
وی با اشاره به اینکه خانواده های جانبازان درد را از آنها بر می دارند و با لبخند زندگی را با آرامش، معنویت، صمیمیت و مهربانی برای جانبازان شیرین می کنند گفت: درود خدا بر جانبازان عزیزی که در اینجا حضور دارند و نور چشمان ما و حجت های خدا برای ما هستند که باید همچنان راه را بی هراس ادامه دهیم.
فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران تصریح کرد: اگر شهیدان، جانبازان، رزمندگان و آزادگان ما نبودند قطعا اسلام و ایران با هم و آن انقلاب باشکوه که آمده بود و آمده است تا سیمای جهان بشریت را از اسارت و بردگی نجات دهد می شکست و دوباره اسلام از صحنه سیاسی، اجتماعی، ، فرهنگی، عبادی و معنوی جامعه و جهان جدا می شد و ایران مجددا تحت سلطه استکبار و استعمار قرار می گرفت و ملت ایران دوباره افسرده می شد.
سلامی تصریح کرد: آنها آمده بودند تا داستان اعمال سیطره خود بر سرنوشت این ملت همانند پیش از انقلاب را تکرار کنند، آن زمانی که اسلام و ایران را تحت تسلط استعمار ظالمانه خود دفن کرده بودند و امام با انقلاب نبوی خود محشری به پا کرد و مجد و عظمت اسلام را احیا و پرچم جهاد را به دست مسلمانان داد و با زنده کردن روح شهادت در جامعه، مردم را برای به دست آوردن شکوه از دست داده خود فراخواند و با شکست بتها تبر را بر گردن بت بزرگ آمریکا انداخت.
ایران اسلامی با تدابیر امام خامنه ای به حاکمیت، استقلال، آزادی، پیشرفت، درخشش و کمال رسید
وی تصریح کرد: پس از آن مقام معظم رهبری حضرت آیت الله العظمی امام خمینی(ره) آن بیرق برافراشته را بر دوش گرفت و سفینه نجات امت اسلامی را از میان امواج پرخروش فتنههای عالم به ساحل نجات و هدایت پیش برد و اسلام و ایران اینگونه که می بینید به حاکمیت، استقلال، آزادی، پیشرفت، درخشش و کمال رسید.
فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران گفت: سرزمین ایران را شهدا نشان دادند و برای ملت ایران سرزمین حیات، بقا، سرافرازی، عزت، اقتدار و آزدگی است ولی شهدا نشان دادند که سرزمین ایران برای دشمنان قتلگاه متجاوزان است.
وی با اشاره به اینکه مقام معظم رهبری شهدا را مظاهر قدرت دانستند گفت: مگر می شود با وجود چهار هزار شهید در یک استان مردم اجازه دهند دستاوردهای این خون های ریخته شده به دست دشمن بیفتد؟
فرمانده کل سپاه افزود: شهادت مظهر قدرت، حرکت ، جوشش و جهاد است و امروز به فضل الهی ملت ایران به دلیل تعقیب کردن فرهنگ جهاد و شهادت سرافراز، سربلند، رفیع و صاحب منزلت است.
سلامی گفت: امروز که در روزهای نخستین ورود به سال یک هزار و 400 هجری شمسی و قرن پانزدهم هستیم، چهره ایران را بنگرید و ببینید که سالهای قبل دشمنان ما بر اساس محاسبات مادی خود طراحیهای استراتژیک خطرناکی برای ملت عزیز ایران تدارک دیدند و تمام قدرت خود را برای شکست دادن این انقلاب و این ملت بسیج کردند و از همه جهات به جنگ با این ملت آمدند.
جنگ نظامی از مخیله دشمن خارج شد
وی گفت: جنگ نظامی را تجربه کردند و دیدند این سرزمین حتی در ابتدای جنگ هم بر دشمنان بزرگ چیره میشود؛ به همین دلیل جنگ نظامی از مخیله دشمن خارج شد و حتی دشمن میداند که در خواب هم با جنگ نظامی بر مردم ایران پیروز نمیشود.
سلامی تصریح کرد: امروز که غلبه بر دشمن کار سختی نیست و در عرصه نظامی ما برای غلبه بر دشمنان کاملا قدرتمند و آماده هستیم و ترکیب ایمان و قدرت سلاح از این ملت یک هویت شکستناپذیر ساخته است؛ بنابراین این که رهبر عزیزمان فرمودند جنگ نمیشود مذاکره هم نمیشود، بر اساس نگرشی ژرف و عمیق به قدرتی بود که او خود معماری کرده و ساخته و اعماق وجود دشمن و دوست را میشناسد. این از یک حقیقت و یک حکمت الهام یافته از وحی و سنت های الهی و نگاهی واقع بینانه به موازنه قدرت سرچشمه میگرفت.
فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران خاطرنشان کرد: دشمن با تمام قد و با تمام رسانههای خود به جنگ روانی علیه ملت ایران روی آورد اما قلبها آنقدر مستحکم بوده و هست که به عنوان خادم سپاه ملت میگویم آنچه که ملت ایران از استحکام قلبها، ایمان، نجابت، صبر، ایستادگی و مقاومت را نشان داد و شاید دیگر نتوان در تاریخ هیچ ملتی دید و قطعا این یک معجزه بوده است.
ایرانیها هرگز شکست نمیخورند بلکه در تعقیب آرمانهایش همواره پیروز است
سلامی گفت: ملت ایران در حالی که در مقابل دشمن ایستاده بود و فراخوان مقاومت میداد و امواج مردم به صورت دسته دسته و گروه گروه به صحنه مقاومت میآمدند و میایستادند، حرکت هم میکردند و علاوه بر ایستادگی، کشور را هم به سمت قدرت و پیشرفت میبردند به گونهای که ما همواره در حال افتتاح پروژه های خاتمه یافته یا کلنگزنی پروژه های جدید هستیم.
وی تصریح کرد: این کشور سرشار از سرمایههای مادی و معنوی است و کشوری که آرمانی بزرگ و رهبری بزرگ دارد هرگز شکست نمی خورد بلکه در تعقیب آرمانهایش همواره پیروز است.
فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران با بیان اینکه این ایستادگی نتیجه داد گفت: دشمن میخواست مردم ما فقیر، گرسنه و افسرده بمانند تا تسلیم شوند و این آرزوی حقیقی دشمن برای ملت ایران است.
سلامی خاطرنشان کرد: رهبر معظم انقلاب باطل السحر همه این فتنهها بودند و با پایمردی ملت ایران که در صحنه ایستادند امروز در جایگاهی ایستادهایم که هم دشمنان و هم دوستان میدانند که اگر دشمن تحریمها را بردارد ما پیروز هستیم و اگر برندارد باز هم ما پیروز هستیم.
دشمن به خوبی میداند که هرچه فشار بیشتر شود، تاثیر آن هر روز کمتر میشود
وی گفت: انقلاب، ملت و رهبر ما کار را برای دشمن به جایی رساندند که سرنوشت این ملت کاملا مستقل از اراده و تاثیر دشمن شده و دشمن به خوبی میداند که هرچه فشار بیشتر شود، تاثیر آن هر روز کمتر می شود.
فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران افزود: تحریم وجود دارد ولی اثرات آن با سرعت در حال کم شدن است و اگر تحریم را بردارند ما یک ظلم دشمن را برطرف کردیم که برایمان خوب است اما اگر برندارند ما کشور را میسازیم و به خودکفایی مطلق میرسیم، استقلالمان را کامل میکنیم و نقشه عزتمان را کمال بخشیده و با برافراشته نگاه داشتن پرچممان ملتی مستقل از اراده هر ملت دیگری میشویم و یک ملت قدرتمند میشویم.
سلامی گفت: ما به تحریم بیاعتنا هستیم و به برجام هم نیازی نداریم و ما راه را با اقتدار به پیش میبریم تا هر روز کشور را قدرتمندتر از قبل کنیم.
فداکاری سردار «کوسهچی» و یارانش برای نجات دزفول از موشکهای دوربرد بعثی
گروه حماسه و جهاد دفاعپرس ـ رحیم محمدی؛ این روزها مصادف با عملیات فتح المبین است که دوم فروردین ۱۳۶۱ به مدت هفت روز انجام شد لذا به همین مناسبت نگاهی به این عملیات از نگاه مرحوم سردار محمدحسن کوسه چی (پارساکیان) مدیر گروه ارزیابی نیروی زمینی قرارگاه مرکزی خاتم الانبیاء (ص) و مشاور عالی فرمانده کل سپاه خواهیم داشت.
حضور در فتح المبین باعث شد ما میزبان بسیاری از رزمندگان که از گوشه و کنار کشور وارد منطقه شده بودند، باشیم. من سراغ ندارم که هیچ یگانی به جز محور شوش حداقل دو نفر به بالاتر از نیروهای دزفول که خصوصا در کار اطلاعات و عملیات بودند در یگان حضور نداشته باشند. در کل عملیات فتح المبین واقعا همه نیروهای دزفول حضور داشتند.
زمانی که خواسته شد ادامه تک بدهیم هدف ما میشود ارتفاعات رادار و سایت ۴ و ۵ که در اینباره جالب است در برخی کتابها متاسفانه از دیگر یگانها اسم میبرند و نوشتهاند که ما آنجا را گرفتهایم، اما واقعیت امر چیز دیگری است و این نیروهای تیپ ۷ دزفول بودند که آنجا را فتح کردند.
آن زمان استعداد تیپ ما به اندازه یک لشکر بود، چون تعداد گردانهای ما به اندازه یک لشکر بود که البته در عملیات والفجر مقدماتی در همین سال به لشکر ارتقا پیدا کردیم؛ در واقع ما کار شناسایی منطقه فتح المبین را از سال ۵۸ شروع کرده بودیم، چون در این منطقه از آن سال حضور داشتیم و آن را میشناختیم، اما طبیعی است که در منطقه فتح المبین این همه تیپ و یگان وارد عمل شده بودند و ما هم جزئی از آن بودیم، ولی چون تسلط به کل منطقه داشتیم همه دوستان در یگانها حضور پیدا کردند و جالب این جاست که بعضی از این دوستان تا چند سال بعد در این یگانها ماندند و این هم از نمونه مشارکتهایی بود که نیروهای دزفول داشتند.
«محمدحسن کوسهچی» فرزند صفرعلی در یکم مهر سال ۱۳۳۳ در دزفول دیده به جهان گشود. پدرش کاسبی خوشنام بود که فرزندانش را در پای منبر و مسجد، درس دینداری و آزادگی آموخت. علاقه محمد حسن در جوانی به ورزش وزنه برداری او را تا کسب سکوهای قهرمانی کشوری در این ورزش بالا برد.
در بهمن ۱۳۵۷ وقتی حضرت امام سربازان وطن را به نافرمانی از ارتش شاه فراخواند، او که سرباز پادگان تیپ ۲ دزفول بود به توصیه انقلابیون سربازان را به اجرای این دستور تشویق کرد.
علی رغم اینکه علاقه خاصی به امور فنی و راه اندازی کارگاه صنعتی داشت، اما با پیروزی انقلاب اسلامی و تهدید مرزها از خطر دشمن بعثی، به کمک نیروهای سپاه به دفاع از مرزهای غربی کشور شتافت. با آغاز جنگ تحمیلی در دو جبهه مهم به خدمت پرداخت: آموزش نظامی و تاکتیک به نیروهای بسیجی و فرماندهی محور دشت عباس.
یک سال و نیم تلاش بی وقفه او و همرزمانش در کسب اطلاعات از دشمن، منجر به خلق پیروزی بزرگ فتح المبین و رها شدن دزفول از زیر توپهای دوربرد دشمن شد. او در این عملیات فرمانده محور دشت عباس، از مهمترین محورهای این عملیات بود.
وی در سال ۱۳۶۱ هم به عضویت رسمی سپاه درآمد و هم تشکیل خانواده داد که به عنایت خدا صاحب دو فرزند دختر و یک فرزند پسر شد. سردار پارساکیان در طول جنگ با حضور در بیش از ۱۴ عملیات گسترده و متمرکز ابتدا جانشین تیپ و سپس جانشین لشکر ۷ حضرت، ولی عصر (عج) شد و در مقطعی از جنگ نیز فرماندهی لشکر ۲۵ کربلا را به عهده گرفت. او همچنین در کارنامه عملیاتی خود، افتخار فرماندهی قرارگاههای منطقهای نجف اشرف و صاحب الزمان (عج) نیروی زمینی سپاه و مشاور فرمانده کل سپاه را هم داشت.
سردار کوسه چی اواخر اسفند سال ۱۳۹۹ به یاران شهیدش پیوست.