اولین همکاری عملیاتی کُردهای عراق با سپاه/ تجارب کدام قرارگاه موجب شکلگیری نیروی قدس شد؟
۱۹ مهر ۱۳۶۵ اولین عملیات برونمرزی و نامنظم قرارگاه رمضان سپاه با مشارکت ۲ هزار کُرد عراقی در عمق ۱۵۰ کیلومتری خاک عراق اجرا شد. تجارب سلسله عملیاتهای فتح و ظفر موجب شکلگیری نیروی قدس سپاه در دهه ۷۰ شد.
گروه تاریخ انقلاب خبرگزاری تسنیم – 19 مهر ماه سال 1365 اولین عملیاتِ نامنظمِ برون مرزی سپاه تحت امر قرارگاه رمضان و با همکاری معارضانِ کردِ عراقی اجرا شد. ایران در آن سال به دنبال اجرای یک عملیات سرنوشتساز در جبهههای جنوب بود. از این رو عملیاتهای منظم و نامنظم محدود و کوچکی را در جبهههای جنوب و غرب طراحی و اجرا کرد تا عراق پس از شکست دفاع متحرک، همچنان تحت فشار و در موضع پدافندی باشد.
ضمن اینکه از گذشته نیم نگاهی نسبت به جبهه غربی کشور وجود داشت و به اعتقاد برخی قرار بود پس از اجرای عملیات بزرگ در جبهه جنوب، عملیات بزرگی در جبهه غرب اجرا شود تا رژیم بعث عراق تحت فشار جدی قرار بگیرد.
جبهه شمالی کشور عراق اگرچه مانند جبهه جنوبی عراق و بصره با اهمیت نبود، اما اهداف مهمی در آن مناطق وجود داشت که با ضربه زدن به آن، رژیم بعث عراق را میتوانست تحت فشار قرار بدهد. ضمن اینکه ایران در آن منطقه میتوانست از ظرفیت معارضان کُرد عراقی استفاده کند.
گروههای کُرد عراق یعنی حزب دموکرات کردستان عراق به رهبری بارزانیها و اتحادیه میهنی کردستان عراق به رهبری جلال طالبانی، از ابتدای روی کار آمدن صدام حسین تحت شدیدترین فشارها و کشتارها قرار داشتند. ضمن اینکه مردم کُرد پس از کودتای عبدالسلام عارف و به قدرت رسیدن حزب بعث مورد حملات هوایی ارتش عراق قرار گرفتند. از این رو برای مقابله با صدام آماده همکاری با ایران شدند. کُردهای ایران نیز دل خوشی از صدام نداشتند، اما گروههای کومله و دموکرات ایران به دلیل وابستگی که به سازمان اطلاعاتی آمریکا داشتند و از سوی آنان تامین و مامور به برهم زدن امنیت در شمالغرب کشور شده بودند، در همکاری اطلاعاتی و عملیاتی با صدام قرار داشتند.
قرارگاه رمضان با همکاری گروههای کُرد عراقی توانست پایگاههایی را در داخل خاک عراق با هدف برقراری ارتباط با کُردها و شناساییِ عملیاتها ایجاد کند.
سپاه پاسداران از میانه جنگ ایران و عراق اقدام به راهاندازی قرارگاه برونمرزی رمضان در مناطق شمالغرب کشور کرد. این قرارگاه با هدف اجرای عملیاتهای نامنظمِ برون مرزی و با همکاری معارضان کُرد و شیعه عراقی تشکیل شد. قرارگاه رمضان به منظور محقق کردن این هدف دیپلماسی دفاعی را دستور کار قرار داد و از این رو اقدام به استقرار پایگاههای خود در کردستان عراق کرد.
** ضربه به پالایشگاه کرکوک و پایگاه جاسوسی مجاهدین خلق
نوزدهم مهر ماه 1365 اولین عملیات این قرارگاه با نام «فتح یک» اجرا شد. هدف از اجرای این عملیات نفوذ به عمق 150 کیلومتری خاک عراق و انهدام مراکز اقتصادی، نظامی و... منطقه کرکوک بود. کرکوک به لحاظ برخوردار بودن از منابع عمده اقتصادی، از حیاتیترین مناطق اقتصادی و نفتی عراق بود.
قرارگاه رمضان با هدف اجرای عملیاتهای نامنظمِ برون مرزی و با همکاری معارضان کُرد و شیعه عراقی تشکیل شد. این قرارگاه به منظور محقق کردن این هدف، دیپلماسی دفاعی را دستور کار قرار داد.
فرماندهی و هدایت این عملیات برعهده قرارگاه رمضان بود و یگانهای ویژه پاسداران، تیپ هوابرد و دو گردان از اتحادیه میهنی کردستان عراق تحت امر این قرارگاه به اجرای عملیات پرداختند. نیروهای خودی چند روز قبل از شروع عملیات به سمت اهداف حرکت کردند. آنها پس از عبور از مسیرهای تعیینشده به مواضع مورد نظر رسیدند و سپس در بامداد روز 19 مهر عملیات را آغاز کردند. آنها ماموریت داشتند چند هدف مهم نظامی و اقتصادی عراق در این منطقه همچون پالایشگاه کرکوک، پایگاه هوایی، قرارگاههای سپاه یکم و لشکر هشتم، پایگاههای سایت موشکی به اضافه مرکز استراق سمع و پایگاههای سازمان مجاهدین خلق (منافقین) را هدف قرار دهند.
محسن رضایی در جمع نیروهای تیپ ویژه هوابرد - این تیپ یکی از یگانهای تحت امر قرارگاه رمضان در عملیاتهای برونمرزی بود
عملیات کمتر از سه ساعت به طول انجامید و حدود ساعت 4 بامداد به پایان رسید و سپس نیروهای خودی بدون تلفات به سوی نوار مرزی بازگشتند.
اجرای موفق این عملیات موجب شد تا پس از پیروزی ایران در عملیات کربلای پنج و به بنرسیدن راهکاری عملیاتی جبهه جنوب، توجه فرماندهان سپاه بیش از گذشته به راهکارهای عملیاتی قرارگاه رمضان و جبهه شمالغرب جلب شود.
تجربه قرارگاه رمضان در اجرای عملیاتهای نامنظم برون مرزی همراه با اقدامات دیپلماتیک موجب شکلگیری نیروی قدس سپاه در دهه 70 شد.
** قرارگاه رمضان؛ اولین قرارگاه برونمرزی سپاه
قرارگاه رمضان در میانه جنگ تحمیلی و برای رهایی از بنبست جنگ پس از عدمالفتح در عملیات بدر با هدف هماهنگسازی فعالیتهای چریکی و اجرای عملیاتهای نفوذی در داخل خاک عراق و حمایت از نیروهای مسلح معارض با رژیم بعثی فعال شد. فرماندهان این قرارگاه محمدباقر ذوالقدر و مرتضی رضایی بودند. نیروهای یگانهای تحت امر قرارگاه رمضان برای انجام عملیاتهای چریکی باید کیلومترها با پای پیاده، فراز و نشیب کوهها را طی میکردند تا به نقطه هدف برسند و به انجام عملیات بپردازند.
در سال 65 چند عملیات مهم توسط قرارگاه رمضان در خاک عراق انجام شد. همانطور که گفته شد در مهر ماه سال 65، 300 رزمنده ایرانی و 2 هزار مبارز کُرد عراقی در عملیات فتح یک به پایگاه و تاسیسات نفتی کرکوک حمله کردند. عملیات فتح یک که با هدف حمله به پالایشگاه نفتی کرکوک انجام شد، نخستین و مهمترین عملیات از سلسله عملیاتهای فتح است. این عملیات با همکاری نیروهای اتحادیه میهنی کردستان عراق انجام شد و رزمندگان توانستند در عمق 180 کیلومتری دشمن قسمتی از پالایشگاه کرکوک و پایگاههای نظامی عراق و منافقین را منهدم کنند.
هاشمی رفسنجانی فرمانده قرارگاه مرکزی خاتم الانبیاء و رئیس وقت مجلس شورای اسلامی در خصوص عملیات فتح یک گفت: قلههای پولادین [کرکوک] به سرعت سقوط کرد، بدون اینکه از نیروهای ما حتی یک نفر شهید بشوند.
این عملیات به فرماندهان و مسئولان جنگ، ثابت کرد که با کمک مردم و مساعدت گروههای معارض عراقی، عبور از خطوط مقدم و حرکت در پشت خطوط دشمن و مناطق عمقی عراق میتواند خسارات شدیدی را بر رژیم بعث وارد آورد.
هاشمی رفسنجانی در این رابطه گفت: «حتماً آقایانی که مایل بودهاند با منطقه کرکوک آشنا شوند، آنجا را مورد مطالعه قرار دادهاند، جایی که از مدتها پیش قلههای پولادین نامگذاری شده بود و واقعاً هم اگر دست نیروهای کارآمد بود، باید قلههای پولادین نامیده میشد. عراقیها در آنجا حدود 20 پایگاه نظامی ایجاد کرده و علاوه بر آن نیروهای احتیاط قابل توجهی هم در آنجا گذاشته بودند. حالا، قلههای پولادین به سرعت سقوط کرد، بدون اینکه از نیروهای ما حتی یک نفر شهید بشوند و تنها چند نفر محدود از افراد طالبانی شهید شدند.»
عملیاتهای نامنظم ظفر نیز در ادامه عملیاتهای فتح توسط قرارگاه رمضان و با همکاری نیروهای کُرد عراقی انجام شد. از این سلسله عملیاتها، 7 عملیات تا اسفند 66 در خاک عراق انجام شد. سلسله عملیاتهای نامنظم فتح، ظفر و نصر توسط قرارگاه رمضان اجرا شد.
علاوه بر مجاهدان عراقیِ لشکر بدر، مجاهدان افغانستانیِ تیپ ابوذر نیز تحت امر قرارگاه رمضان در عملیاتهای برون مرزی سپاه حضور داشتند.
نیروهای تحت امر قرارگاه رمضان نیز یگانهای ثابت و متغیری بودند که علاوه بر رزمندگان ایرانی، مجاهدان عراقی لشکر بدر و مجاهدان افغانستانی تیپ ابوذر در عملیاتهای این قرارگاه مشارکت داشتند.
پس از پایان جنگ ایران و عراق، بخشی از نیروهای قرارگاه رمضان در دیگر ماموریتهای برون مرزی سپاه حضور پیدا کردند و سپس به نیروی قدس سپاه پیوستند. تجربه قرارگاه رمضان در اجرای عملیاتهای نامنظم برون مرزی همراه با اقدامات دیپلماتیک موجب شکلگیری نیروی قدس سپاه در دهه 70 شد. نیرویی که چند سال بعد سردار سلیمانی فرماندهی آن را برعهده گرفت و در نبرد با گروه تروریستی داعش و حمایت از گروههای مقاومت پیروزیهای بزرگی را کسب کرد.
گرامیداشت هفته دفاع مقدس /گزارش تصویری ازغبار روبی مزار شهدا به همراه تلاوت زیارت پرفیض عاشورا توسط اعضای بسیج پایگاه امام سجادع نیاک وحضور پرشوراهالی شهید پرور روستای نیاک درآستانه مولاناسیدحسن ولی ع نیاک
برنامه های پایگاه مقاومت بسیج امام سجاد ع روستای نیاک با محوریت گرامیداشت هفته دفاع مقدس
پایگاه مقاومت بسیج امام سجاد ع روستای نیاک با تأکید بر ضرورت ترویج فرهنگ و ارزشهای دفاع مقدس خصوصا در بین نسل جوان برنامههای فرهنگی و هنری را در راستای توسعه فرهنگ ایثار و شهادت پیشبینی کرده است.
1- ایستگاه سلامت شهدای نیاک با حضورتیمی حاذق و پرتجربه بسیج جامعه پزشکی بیمارستان امام خمینی (ره) آمل مکان آستانه مطهر سید حسن ولی
2- غبار روبی مزار شهدای روستای نیاک به همرا مراسم پرفیض زیارت عاشورا
3- غبار روبی مزار شهدا – گلزار شهدای آمل
4- دیدار با خانواده های معزز شهدا و ایثارگران
5- مسابقه هفته دفاع مقدس (جدول) زمان ارسال تا پایان هفته دفاع مقدس
6- تفسیر نقاشی کودکان توسط دکترای روانشناسی بالینی مهلت ارسال تا 20 مهر 1399
لازم به ذکر است گرامیداشت ایام دفاع مقدس با توجه به شرایط خاص کشور در خصوص بیماری کرونا ویروس در بستر فضای مجازی بیش از پیش تدارک دیده شده است.
جهت دریافت اطلاعات تکمیلی به لینک های ذیل مراجعه فرمایید.
پایگاه مقاومت بسیج امام سجادع نیاک
لینک کانال در ایتا
https://eitaa.com/InsightCulturalNiak
لینک کانال در واتساپ
https://chat.whatsapp.com/Hl3ciYoYKGf7OCZnOfHZpT
پایگاه مقاومت بسیج امام سجاد ع روستای نیاک
گرامیداشت هفته دفاع مقدس /گزارش تصویری ازایستگاه سلامت پایگاه امام سجادع نیاک درآستانه مولاناسیدحسن ولی ع نیاک
برنامه های پایگاه مقاومت بسیج امام سجاد ع روستای نیاک با محوریت گرامیداشت هفته دفاع مقدس
پایگاه مقاومت بسیج امام سجاد ع روستای نیاک با تأکید بر ضرورت ترویج فرهنگ و ارزشهای دفاع مقدس خصوصا در بین نسل جوان برنامههای فرهنگی و هنری را در راستای توسعه فرهنگ ایثار و شهادت پیشبینی کرده است.
1- ایستگاه سلامت شهدای نیاک با حضورتیمی حاذق و پرتجربه بسیج جامعه پزشکی بیمارستان امام خمینی (ره) آمل مکان آستانه مطهر سید حسن ولی
2- غبار روبی مزار شهدای روستای نیاک به همرا مراسم پرفیض زیارت عاشورا
3- غبار روبی مزار شهدا – گلزار شهدای آمل
4- دیدار با خانواده های معزز شهدا و ایثارگران
5- مسابقه هفته دفاع مقدس (جدول) زمان ارسال تا پایان هفته دفاع مقدس
6- تفسیر نقاشی کودکان توسط دکترای روانشناسی بالینی مهلت ارسال تا 20 مهر 1399
لازم به ذکر است گرامیداشت ایام دفاع مقدس با توجه به شرایط خاص کشور در خصوص بیماری کرونا ویروس در بستر فضای مجازی بیش از پیش تدارک دیده شده است.
جهت دریافت اطلاعات تکمیلی به لینک های ذیل مراجعه فرمایید.
پایگاه مقاومت بسیج امام سجادع نیاک
لینک کانال در ایتا
https://eitaa.com/InsightCulturalNiak
لینک کانال در واتساپ
https://chat.whatsapp.com/Hl3ciYoYKGf7OCZnOfHZpT
پایگاه مقاومت بسیج امام سجاد ع روستای نیاک
گرامیداشت هفته دفاع مقدس /گزارش تصویری ازدیداراعضای بسیج پایگاه امام سجادع نیاک با خانواده معزز شهدا
برنامه های پایگاه مقاومت بسیج امام سجاد ع روستای نیاک با محوریت گرامیداشت هفته دفاع مقدس
پایگاه مقاومت بسیج امام سجاد ع روستای نیاک با تأکید بر ضرورت ترویج فرهنگ و ارزشهای دفاع مقدس خصوصا در بین نسل جوان برنامههای فرهنگی و هنری را در راستای توسعه فرهنگ ایثار و شهادت پیشبینی کرده است.
1- ایستگاه سلامت شهدای نیاک با حضورتیمی حاذق و پرتجربه بسیج جامعه پزشکی بیمارستان امام خمینی (ره) آمل مکان آستانه مطهر سید حسن ولی
2- غبار روبی مزار شهدای روستای نیاک به همرا مراسم پرفیض زیارت عاشورا
3- غبار روبی مزار شهدا – گلزار شهدای آمل
4- دیدار با خانواده های معزز شهدا و ایثارگران
5- مسابقه هفته دفاع مقدس (جدول) زمان ارسال تا پایان هفته دفاع مقدس
6- تفسیر نقاشی کودکان توسط دکترای روانشناسی بالینی مهلت ارسال تا 20 مهر 1399
لازم به ذکر است گرامیداشت ایام دفاع مقدس با توجه به شرایط خاص کشور در خصوص بیماری کرونا ویروس در بستر فضای مجازی بیش از پیش تدارک دیده شده است.
جهت دریافت اطلاعات تکمیلی به لینک های ذیل مراجعه فرمایید.
پایگاه مقاومت بسیج امام سجادع نیاک
لینک کانال در ایتا
https://eitaa.com/InsightCulturalNiak
لینک کانال در واتساپ
https://chat.whatsapp.com/Hl3ciYoYKGf7OCZnOfHZpT
پایگاه مقاومت بسیج امام سجاد ع روستای نیاک
واکنش امام خمینی (ره) به شکست در برخی عملیاتهای دفاع مقدس/ «پنهانکاری بیمورد» از اعتبار تاریخ دفاع مقدس میکاهد
به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاعپرس، حمید داودآبادی از جمله کسانی است که نامش با جبهه و جنگ گره خورده است. کمتر کسی است که علاقمند به مقوله دفاع مقدس داشته باشد و نام وی را نشنیده یا یکی از آثار ارزشمند وی را نخوانده باشد.
خاطرات حمید داودآبادی یکی از گنجینههایی است که با آن میشود با سبک زندگی رزمندگان بدون غلو و مبالغه آشنا شد. خیلی از جوانان و نسل جنگندیده امروز از جمله آن زن سنی و آن سه جوان با خواندن کتابهای او مسیر زندگی خود را تغییر دادند. وی کارنامه درخشانی در میان رزمندگان دوران دفاع مقدس و جوانان نسل امروز دارد که بیش از این نیاز به تعریف در خصوص فعالیتها و شخصیت وی نیست.
چهلسالگی دفاع مقدس بهانهای شد تا خبرنگار دفاعپرس پای سخنان «حمید داودآبادی» بنشیند تا وی از ناگفتهها و سختیهای جنگ بگوید. در ادامه این گفتوگو را میخوانید:
دفاعپرس: در خصوص فعالیتهای «خلق عرب» پیش از تصرف خرمشهر در ایران برایمان بگویید.
گروهی به نام «جمعیت خلق عرب» در ایران فعالیت میکردند که این افراد مزدور صدام بودند. این افراد در میان مردم عادی زندگی میکردند. «خلق عرب» بر این اعتقاد بودند که خرمشهر متعلق به عراق است و نژاد عرب نیز برتری دارد. گروهی از این جمعیت همچنان در مرزهای کشور زندگی میکنند. البته خیلی از این افراد فرار کردند و به عراق پناهنده شدند.
یک هفته پیش از اشغال خرمشهر و شروع جنگ تحمیلی، کماندوهای عراقی به خرمشهر آمدند و در منازل این افراد پنهان شدند. ۳۱ شهریور سال ۵۹ مردم شهر خرمشهر ناگهان در کوچه و خیابان کماندوهای عراقی را دیدند.
دفاعپرس: رژیم بعث تجهیزات و زمین مسلح داشت، چرا ما اینگونه نبودیم؟
ما مدافع بودیم و عراق مهاجم. کسی که مهاجم است، فرصت دارد که زمین را مسلح کند تا به وی حمله نشود. یک سال اول جنگ به ما حمله شد و سپس ما قصد بازپس گیری زمینها را داشتیم. در دوران جنگ تحمیلی ما مینگذاری نکردیم بلکه مینها را خنثی میکردیم. این تفاوت جنگ ما و عراق بود. رژیم بعث خط پدافندی مستحکم و سنگرهای بتونی ساخته بود. زمانی که رژیم بعث خرمشهر را تصرف کرد، شعبه بانک و مدرسه تاسیس و برق شهر را تامین کرد. خانواده فرماندهان عراقی همراه با مردم خرمشهر در این شهر زندگی میکردند.
حقایق دفاع مقدس نباید سانسور شود
دفاعپرس: به نظر شما مطالب ناگفته جنگ تحمیلی چه زمانی مطرح خواهد شد؟
تمام وقایع دوران دفاع مقدس از تلخ و شیرین باید به موقع و حقیقی گفته شود. باید جوان امروز بداند که ما در جبهه همه نوع رزمندهای داشتیم. همه نماز اول وقتخوان نبودند. آنقدر رزمندگان را مقدس معرفی میکنیم که هیچ کس جرات نمیکند به آنها نزدیک شود یا شخصیت آنها را در خود بپروراند والا زمانی که یک جوان از افرادی همچون شاهرخ ضرغام و... میشنود، اعتماد خودش را به مطالب دفاع مقدس و معنویات جنگ از دست میدهد.
انتقادات زیادی در خصوص فیلم اخراجیها وجود دارد که چرا از شخصیت گروه اخراجیها و مجید سوزوکی گفته شد. در حالی که این موضوع از واقعیتهای جنگ است. اگر این افراد که آنها را «لات» مینامیم نبودند، در همان روزهای آغازین جنگ، کشور تصرف شده بود. چرا باید این افراد را در تاریخ پنهان کنیم؟!
روزهای پایانی جنگ با هجوم وحشیانه منافقین به کشور، گروهی از همین جوانها به اسلام آباد آمدند. من آن زمان مسئولیت یک گروهان ۱۰۰ نفره را بر عهده داشتم که ۸۰ نفر از آنها نماز نمیخواندند. میگفتند: «با خود گفتیم که ما چقدر بیغیرت هستیم که در خانه بنشینیم و منافقین بخواهند شهر ما را تصرف کنند.» همه این افراد بعد از اتمام جنگ و عملیات مرصاد، تاسف میخوردند که چرا زودتر به جبهه نیامدهاند. این افراد در جنگ بودند و باید واقعیتها را بیان کنیم. نمیتوانستیم بگوییم افرادی که نماز نمیخوانند به جبهه نیایند و از کشور خود دفاع نکنند.
فردی را در جبهه به خاطر دارم که گاهی با وی شوخی میکردم. میگفت: «با من شوخی نکن». پاسخ میدادم: «مگه تو کسی هستی که با تو نباید شوخی کنم؟» وی دوست نداشت که از گذشتهاش برایمان بگوید. میگفت: «اگر گذشته من را بدانی دیگر جرات نمیکنی با من شوخی کنی». مدتی از این ماجرا گذشت و من به مرخصی آمدم. در جمعی نام وی را آوردم. یک نفر با حالت تعجب گفت: «فلانی با شماست؟ او یکی از گندهلاتهای تهران بود». به جبهه که برگشتم، چیزهایی که شنیده بودم را به او گفتم. ابتدا سر باز میزد و منکر میشد. نهایتا گفت که «من تغییر کردم و نمیخواهم دیگر گذشتهام را مرور کنم.» او واقعا تغییر کرده بود و شجاعانه در میدان نبرد میجنگید.
اعجوبههایی که گمنام جنگیده و گمنام ماندند
ما از این گونه اعجوبهها در زمان جنگ کم نداشتیم. یک هفته قبل از شهادت شهید آوینی، با وی در صف نماز جمعه بودم. پیرمردی با ظاهری ژولیده به سمت ما میآمد. خطاب به شهید آوینی گفتم: به آن پیرمرد نگاه کند تا ماجرایی را برایش بگویم.
آن پیرمرد ژولیده به سمت من آمد و با لهجه زیبایی گفت: «سلام داودآبادی.» طبق دیدار همیشهمان دو شکلات به دستم داد و ادامه داد: «یاد شهید سعید طوقانی بخیر.» او شهید آوینی را نمیشناخت. دو شکلات هم به وی داد و از ما فاصله گرفت.
پس از رفتن وی خطاب به شهید آوینی گفتم: «در دوران پهلوی، او یکی از قاچاقچیان کالا بود. با آغاز جنگ تحمیلی، متحول میشود و به جهه میرود. زمانی که نیروهای اطلاعات و عملیات میخواستند از کوههای صعبالعبور بگذرند و راهی را پیدا نمیکردند، این فرد به آنها کمک میکرد و از آنجایی که مسیرهای کوهستانی را به خوبی بلد بود از میان تونلهایی که در قدیم از آنها برای قاچاق کالا استفاده میکردند، این نیروها را عبور میداد.
کمکهای وی به این یک بار ختم نمیشود. بار دیگر هم پیش از عملیات خیبر، نیروهای اطلاعات و عملیات را با لباسهای عراقی به قاچاقچیها میسپارد تا آنها را به خاک عراق برسانند. یک هفته بعد هم آنها را سالم به کشور برمیگرداند.
آن پیرمرد بدون هیاهو و هیچ درخواستی هشت سال به کشور خود خدمت و نهایتا حدود هفت سال پیش فوت کرد. هیچ کس برای او یادوارهای برگذار نکرد و حتی کتابی ننوشت. از اینگونه افراد بسیار در دوران دفاع مقدس داشتیم که در گمنامی خدمت و در گمنامی هم شهید یا مرحوم شدند.
آوینی پس از شنیدن فعالیتهای این پیرمرد، گفت بعد از ماموریت فکه، برنامهای در خصوص فعالیتهای این پیرمرد در دوران جنگ تحمیلی خواهد ساخت. آوینی در همان عملیات و در فکه به شهادت رسید و فرصتی نیافت تا از این مرد شجاع مستندی به یادگار بسازد.
واکنش امام خمینی (ره) به شکست رزمندگان اسلام در برخی عملیاتها
در خصوص عملیاتها هم متاسفانه به مرحله سانسور رسیدهیم. تمام عملیاتهای دوران دفاع مقدس ما با رژیم بعث همیشه پیروز نبودیم. در برخی عملیاتها پیروز و در برخی دیگر شکست میخوردیم، اما کمتر به این موضوعات میپردازیم. بعد از آزادی فاو (در عملیات والفجر ۸) حضرت امام (ره) در حسینیه جماران فرمودند: «یک وقت مغرور نشوید؛ اینها کار خداست، از جانب خداست؛ یعنى و من یتوکل على اللّه فهو حسبه، اتکال به خدا سبب شد که این پیروزى نصیب ما شود و اتکال به خدا هم سبب شده بود که انقلاب به پیروزى برسد.»
زمانی که نیروها در عملیات کربلای ۴ و بدر شکست خوردند، فرماندهان در قرارگاه حال بدی داشتند و خودشان را شکست خورده میدانستند. امام (ره) نامهای ارسال کردند و فرمودند: «چرا ناراحتید؟ پیغمبر (ص) هم در جنگ احد شکست خورد. به جای ناراحتی به دنبال جبران باشید.»
دفاعپرس: به نظر شما چه نوع خاطرهگویی میتواند بر روی نسل امروز تاثیرگذار باشد؟
با خاطرهگویی نظامی در اردوهای راهیان نور مخالف هستم. در حال حاضر راهیان نور بیشتر خاطرات نظامی گفته میشود. نقطه حمله و تلفات دشمن برای یک جوان نسل امروز هیچ جذابیتی ندارد. به نظرم دوران دفاع مقدس به دو قسمت جنگ و جبهه تقسیم میشود. روزی یک نفر از من پرسید چند سال در جنگ حضور داشتی؟ پاسخ دادم: «۱۰۰ روز». گفت چه مدت در جبهه بودی؟ گفتم: «۵۰ ماه.»
فضای دفاع مقدس بر روایت جنگ تحمیلی ارحج است
یک بسیجی در مدت ۹۰ روزی که به ماموریت میرفت. ۸۰ روز در فضای معنوی اردوگاه و ۱۰ روز در درگیری بود. آن فضای معنوی که خدا را ناظر بر اعمال خود دیدند، ارزشمند است و امثال من دلشان برای آن روزها تنگ شده است. تانک و ترکش زدن، هیچ لذتی ندارد. آن فضایی که روح تو را رشد میدهد، ارزشمند است.
فیلمها و مستندات ساختهشده از دوران دفاع مقدس به نظر من همان تعبیر «جنگ» است. ترکیدن تانک زیبایی ندارد. جبهه است که زیباست. فهم ما به فضای معنوی کربلا و جبهه نرسید و خودمان را با مادیات و جنگ زمینی اسیر کردیم.
دفاعپرس: برخی حضور رزمندگان در جبهه را به دو دسته تقسیم میکنند. گروه اول کسانی بودند که دفاع از کشور را از واجبات میدانستند و گروه دیگر نیز بر حسب احساسات راهی جبهه شدند. حضور این دو گروه در جبهه را چگونه تبیین میکنید؟
رزمندگان بیشتر تحت تاثیر یکدیگر بودند. خیلیها بر این باورند که با سخنرانی و برگزاری کلاسهای عقیدتی باعث شدند که جوانان برای دفاع از کشور به جبهه بروند، در حالی که آنها بصیرت داشتند و هیچ کس از روی احساسات یا سخنان یک نفر به جبهه نمیرود.
«بصیرت» بزرگترین عامل گسیل جوانان به جبهه
تنها بیانات امام خمینی (ره) بود که مردان کشورمان را مجاب میکرد باید در جبهه حضور داشته باشند. دیدیم در دورانی که امام راحل فرمودند: «جبههها را پر کنید». جمعیت کثیری به سمت مناطق عملیاتی رفتند. رهبر و فرمانده در حرکت بسیار مهم است. ۷۲ تن از یاران امام حسین (ع) میدانستند که فردا چه سرنوشتی خواهند داشت، اما با اطاعت از امام خود در صحرای کربلا ماندند. رزمندگان دوران دفاع مقدس هم میدانستند که در جبهه تانک و گلوله هست، اما صحنه را خالی نکردند.
در میان نیروها، رزمندهای داشتیم به نام شهید «محمد عاطف» هر زمان صدای اذان را میشنید، اشک میریخت. اشکهایش را میبوسیدم و میپرسیدم: «چرا گریه میکنی؟» میگفت: «نمیدانم صدای اذان که به گوشم میرسد، اشک در چشمانم حلقه میزند». این افراد عاشق خدا و با بصیرت بودند. مگر میشود چنین فردی از روی احساسات یا شنیدن صدای «آهنگران» راهی جبهه شده باشد.
البته در مقابل داشتیم کسانی را که به «بسیجی تلویزیونی» معروف بودند. این افراد وقتی صدای مارش عملیات را از تلویزیون میشنیدند، جوگیر شده و به جبهه میآمدند، اما در رزم شبانه در پادگان با شنیدن خمپاره میترسیدند و به عقب برمیگشتند.
اغراق در معنویت جبهه نتیجه عکس دارد
ما مسیرمان را گم کردیم. آنقدر در تعریف از معنویات جبهه غرق شدیم که گاهی دشمنان به تمسخر میگیرند و از القابی همچون «شربت شهادت» و «کلید بهشت» استفاده میکنند.
این را باید بپذیریم که خیلی از رزمندگان دوران جنگ نیز به سابقه خدمت خود مغرور شدند و تمام معنویات کسب کرده را باختند. در قرآن آمده است که «کسی پذیرفته میشود که تقوا دارد» تقوا داشتن به معنای داشتن کارت جانبازی نیست.
دفاعپرس: آیا با کسانی مواجه شدهاید که با خواندن زندگینامه شهدا مسیر زندگیشان تغییر کرده باشد؟
بله. شاید برخی باور نکنید که یک خانم سنی با خواندن کتاب «دیدم که جانم میرود» شیعه شد. یک پروفسور آلمانی با خواندن کتابهای دفاع مقدسی از مظلومیت رزمندگان اشکش سرازیر شد. یک روز سه جوان به دفتر کارم آمدند و گفتند که با خواندن خاطرات شهید «مصطفی کاظمزاده»، نماز اول وقت میخوانند و هر هفته بر سر مزار وی میروند. آنها سطر به سطر کتاب قطور «از معراج برگشتگان» را حفظ بودند.
به خاطر دارم خانمی نزدم آمد و گفت که من حجاب نداشتم. کتاب «دیدم که جانم میرود» شما را به خاطر شرکت در مسابقه خواندم و با حجاب شدم. همسرم چند سال سعی کرد تا بتواند من را به حجاب تشویق کند، اما نتوانست. همسرم گفته است که بیایم و از شما تشکر کنم.
«خاطرات زندگی شهدا» بهترین ابزار اصلاح سبک زندگی جامعه
به کرات رخ داده است که به من گفتهاند با خواندن خاطرات شهدا و یا کتاب شما، راهمان را پیدا کردیم، اما معتقدم که شهدا این افراد را به راه راست دعوت کردند.
من به عنوان یک رزمنده بر خودم واجب میدانم تا خاطرات جبهه و جنگ را برای نسل بعدی بیان کنم. این خاطرات تنها به من تعلق ندارد. حداقل یک میلیون رزمنده به جبهه رفتند و در میان آنها ۷۰۰ هزار نفر زنده ماندند و از دوران دفاع مقدس خاطرات زیادی دارند. این در حالی است که ما تنها حدود ۲۰ نویسنده دفاع مقدسی که خود رزمنده بودند، داریم.
من به عنوان یک رزمنده وظیفه دارم که رسالتم را با نوشتن خاطرات جبهه و جنگ به اتمام برسانم. همچنین ناشران و خبرنگاران نیز وظیفه دارند، این خاطرات را منتشر کرده و به گوش نسل امروز و آینده برسانند.
دفاعپرس: از خاطرات خود با شهید «جعفر علی گروسی» که در کتابهایتان نام وی را آوردید، برایمان بگویید.
با جعفر سال ۶۴ در اردوگاه کرمانشاه آشنا شدم. وی از ساعت ۱۰ صبح وضو میگرفت و بیتاب شنیدن صدای اذان بود. من همیشه کنارش نماز میخواندم. با درختچههای بلوط در گوشهای آلاچیق ساختیم. یک پتو زیرش انداختیم و بعد از ظهرها زیارت عاشورا میخواندیم. جعفر سرش را روی شانههای من میگذاشت و گریه میکرد. یک بار پرسیدم: «چرا وقت نماز بدنت میلرزد؟» با کمی تاخیر پاسخ داد: «همان قدر که عاشق شروع نماز خواندن هستم. به سلام نماز که میرسم، وحشت میکنم. زیرا من خدا را عاشقانه دوست دارم. در پایان نماز به این میاندیشم که خدا هم من را دوست دارد؟» همیشه منتظر این بود که خدا نشان دهد، دوستش دارد.
شهیدی که گمشدهاش عشق به خدا بود
ارتباط نزدیکی با جعفر داشتم. آنقدر به وی علاقه داشتم که وقتی به من میگفت یک قند به من بده، با سرعت این کار را انجام میدادم. به خاطر دارم در همان سال یک روز که بیحوصله بودم، گفت: «حمید میای به اندیشمک برویم؟» من هم با کمال میل پیشنهادش را پذیرفتم. در اندیشمک به عکاسی رفت و یک حلقه فیلم دوربین خرید. سپس گفت: «برگردیم.» تعجب کردم و گفتم: «من که حلقه فیلم داشتم. چرا تا اندیشمک آمدیم؟» پاسخ داد: «میخواستم خودم حلقه فیلم را تهیه کنم.» زمانی که به پادگان برگشتیم، ۳۶ عکس تکی و دستهجمعی از وی گرفتم. شب فیلم را به جعفر تحویل دادم. حلقه فیلم را به دستم داد و گفت: «عکسها را نزد خودت نگهدار، لازمت میشود.»
چند سال بعد، من و جعفر از هم جدا شدیم. من به دوکوهه رفتم و جعفر به کردستان. با نامه با یکدیگر در ارتباط بودیم. به وی میگفتم به دوکوهه بیا، اینجا معنویت زیاد است. پاسخ میداد: «خوب ماندن در جایی که معنویت هست، ارزشمند نیست. میخواهم در کردستان به دنبال معنویت بگردم. به اینجا آمدم تا ببینم خدا من را هنوز دوست دارد یا نه». پس از این نامه، یک ماه از وی بیخبر بودم و پاسخ نامههایم را نمیداد تا اینکه نامهای از سوی سپاه به دستم رسید که جعفر در درگیری با ضدانقلاب به شهادت رسیده است. خدا در کردستان به جعفر گفت که دوستش دارد. جعفرعلی گروسی در ۱۷ مهر سال ۶۶ به شهادت رسید.
بعد از اتمام جنگ تحمیلی، بارها عکسهای شهید گروسی را در رسانهها و فضای مجازی منتشر کردم. یک روز پدر جعفر ۲۸ سال بعد از شهادت وی، به دفترم آمد و خواست تا برایش خاطرات پسرش را بگویم. عکسهای جعفر را در همان دیدار به پدرش تقدیم کردم.
من در خاطراتم از جعفر و دیگر رزمندگان و شهدا به صحنه نبرد اشاره نکردم، زیرا معتقدم که بیان منش و شخصیت شهدا میتواند بر روی جوانان تاثیر بگذارد نه نحوه جنگیدن آنها.
دفاعپرس: از ماجرای اعزام ۱۰ رزمنده با نامه جعلی برایمان بگویید.
آن زمان کسانی که برای اولین بار قصد اعزام به جبهه را داشتند باید حداقل دو ماه دوران آموزشی را سپری میکردند. با نزدیک شدن به زمان عملیات، رزمندگان میخواستند بدون گذراندن دوره آموزشی در عملیات شرکت کنند. از این رو نامه سابقه جبهه جعلی را با دست خط خودم نوشتم. تصویر مهر را از یک نامه دیگر پاره و به نامه الصاق کردم. سپس نام آن رزمنده را نوشته و کپی میگرفتم. آن زمان هم استعلام وجود نداشت تا صحت و سقم نامه مشخص شود. به آن رزمنده هم مناطق عملیاتی را توضیح میدادم که اگر نامه لو رفت. سوالات را بتواند جواب دهد. مصطفی کاظم زاده نیز از این نامه استفاده کرد و از آن جایی که فرمانده بر منطقه گیلانغرب مسلط بود، به وی مشکوک و مانع حضورش در عملیات شده بود. ۱۰ نفر از این نامه استفاده کردند و به شهادت رسیدند.
دفاعپرس: شما با رزمندگان دوران دفاع مقدس و رزمندگان مدافع حرم در ارتباط بودید؟ کدام نسل را پیروز واقعی میدانید؟
رزمندگان دفاع مقدس با همه آن ادعاها و از خودگذشتیها از جوانان امروز عقبتر هستند.
دفاعپرس: در خصوص ثبت زندگینامه شهدای مدافع حرم هم برنامهای دارید؟
روزی خواهر شهید مدافع حرم «عباس کردانی» با من تماس گرفت و درخواست کرد در خصوص زندگی برادر شهیدش کتابی بنویسم. ابتدا به جهت اینکه چند کتاب همزمان در دست کار داشتم، قبول نکردم. خواهر شهید ادامه داد که برادرم کتابهای شما را مطالعه میکرد و علاقه زیادی به قلم شما داشت، به همین خاطر علاقمندم که شما کتاب زندگی نامه عباس را بنویسید.
پذیرفتم که کتاب زندگینامه شهید کردانی را بنویسم. زمانی که زندگینامه شهید را خواندم، غبطه خوردم که چرا در زمان حیات وی با هم ملاقات نداشتیم. این شهید بزرگوار فرد با بصیرتی بود. این کتاب نیز از سوی انتشارات شهید کاظمی به زودی منتشر خواهد شد.
غبطه میخورم که چرا دو شهید را در دوران حیات ندیدم یکی از آنها «شاهرخ ضرغام» و دیگری شهید مدافع حرم «عباس کردانی» است.
دفاعپرس: کتاب دیگری در دست چاپ دارید؟
بله. خاطرات خودم از دوران کودکی، پیروزی انقلاب تا پایان دوران دفاع مقدس در ۱۱ جلد به زودی از سوی انتشارات «یا زهرا (س)» منتشر خواهد شد.
نوشتن خاطراتم بعد از اتمام جنگ را آغاز کردم که حدود یک هزار صفحه شده است.
دفاعپرس: شیوه خاطرهنویسی شما به چه صورت است؟
در تمام خاطراتی که مینویسم، خودم حضور داشتم. همچنین خاطراتم شاهدان زیادی دارد. برخی در خاطرات خود میگویند «یک نفر، یک جایی و یک عملیاتی». به نظر من اینگونه خاطرات دروغ است و بر دل نیز نمینشیند. خاطرهای که با اسناد و مدارک گفته شود، تاثیرگذار است.
به کرات دیدهام که برخی در کتابها و روایاتشان خاطره دزدی میکنند و یا دروغ میگویند که این یک ضربه بدی به تاریخ و فرهنگ دفاع مقدس میزند.
دفاعپرس: به نظر شما فضای مجازی چه میزان توانسته جای کتاب را پر کند؟
فضای مجازی مثل یک سوپرمارکت است. کسی که بدون هدف وارد آن میشود، خرید خوبی نخواهد داشت. در فضای مجازی خواه ناخواه اخبار دروغ انتشار مییابد. هر زمان هم که میپرسیم منبع این خبر از کجاست؟ پاسخ میشنویم: «اینترنت». فضای مجازی منبع موثق و مستندی نیست. این خود یک عیب و خطر بزرگ است که فرهنگ ما را هم تحت تاثیر قرار میدهد.
از سوی دیگر باید بگویم که هیچ چیز جای کتاب را نمیگیرد. هیچ فردی با خواندن مطالب فضای مجازی دانشمند نشده است. حضور در فضای مجازی، هیجانی زودگذر است، اما خواندن کتاب هدفمند است.
شیرینترین خاطره «آهنگران» از شهید قاسم سلیمانی/ حال متفاوت سردار دلها در کنار ضریح حضرت رقیه (س)
به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاعپرس، «تا کسی شهید نبود، شهید نمیشود. شرط شهید شدن، شهید بودن است. اگر امروز بوی شهید از رفتار و اخلاق کسی استشمام شد، شهادت نصیبش میشود. تمام شهدا دارای این مشخصه بودند»؛ این جمله بخشی از سخنان معروف سردار سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی درباره «مشخصه شهدا» است. سردار دلها در حالی از «مشخصه شهدا» سخن گفته است که خود، از زمانی که بهعنوان یک جوان، از کرمان پا به جبههها گذاشت، تا زمانی که بهعنوان فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در فرودگاه بغداد به شهادت رسید، در طول یک عمر مجاهدت خود، شهدای زیادی را از نزدیک درک و بوی «شهادت» را در رفتار و اخلاق آنها استشمام کرد؛ حال مگر میشود که چنین کسی که خود محبوب قلب تعداد زیادی از شهدا، از شهدای لشکر 41 ثارالله (ع) در دوران دفاع مقدس گرفته تا شهدای مدافع حرم در دهه جاری بوده است، بوی شهادت از رفتار و اخلاق او استشمام نشود.
حاج صادق آهنگران که نواهای حماسی او در جبههها، رزمندگان را بیش از پیش به سلاح توکل به خدا و توسل به اهل بیت (ع) مجهز میکرد و امروز صدای دلنشین او، اشک را از چشمان پیشکسوتان دفاع مقدس جاری میکند، با حضور در مقابل دوربین شبکه استانی کرمان، شیرینترین خاطره خود از سردار سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی را اینگونه روایت کرده است، خاطرهای که نشان میدهد، سردار دلها، پیش از آنکه شهید شود، شهید بود.
«شیرینترین خاطرهای که از شهید حاج قاسم سلیمانی به یاد دارم، این است که به من فرمودند که اگر میتوانی، یک یا دو شب از شبهای قدر را بیا و برای رزمندگان مدافع حرم در حرم حضرت رقیه (س)، مراسم احیاء را برگزار کن. من هم حسبُالامر وی که بهعنوان فرمانده بنده بود، چند سالی برای احیاء شبهای قدر، به سوریه میرفتم. این خاطرهای که تعریف میکنم، به نظرم، آخرین دیدارم با شهید حاج قاسم سلیمانی بود:
شب بیست و یکم یا بیست و سوم ماه مبارک رمضان، در حرم حضرت رقیه (س) که در حال خواندن دعا و روضه بودم، یکی از خادمان به نام آقای «میری» آمد و به من گفت که «پیرمرد آمده است»؛ («پیرمرد» اسم رمزی حاجقاسم بود). من تصورم این بود که حاجقاسم آمده و در جمعیت نشسته است؛ اما بعد از پایان مراسم که همه رفتند و خادمان درهای حرم را بستند، به اتاقی در طبقه بالای حرم رفتم که برای سحری آماده شوم، در آنجا آقای «میری» گفت که «حاجقاسم گفته است که بیا پایین». من هم خوشحال شدم و سریع دوباره به حرم برگشتم و از کنار ضریح رد شدم و به اتاق مسئول خدام رفتم. در آنجا با حاجقاسم، با آن تواضع و صفایی که داشت، احوالپرسی کردم تا اینکه گفت: «حاج صادق مراسم امشب به من نچسبید»، گفتم: «مگر در مجلس نبودید»، حاج قاسم گفت: «نه، در حقیقت نیامدم، همین جا نشسته بودم؛ اگر میشود، چند دقیقه در حد یک روضه هم که شده، بخوانید» بعداً فهمیدم که بهدلیل مسائل امنیتی، نتوانسته بود به مجلس بیاید. دو نفری آمدیم بیرون و نشستیم کنار ضریح حضرت رقیه (س)، هیچکس هم در حرم نبود؛ البته یک نفری هم داشت با موبایل فیلم گرفت که گویا شهید «پورجعفری» بود و آقای «میری» هم داشت سحری آماده میکرد. حاجقاسم نشست و سر خود را گذاشت روی ضریح و من هم به فاصله یک متری وی، شروع کردم به خواندن زیارت عاشورا، چون تا آنجا که میدانم و یادم هست، حاج قاسم همیشه بعد از نمازها، اصولاً زیارت عاشورا را میخواند. با اینکه خسته بودم؛ اما بعد از زیارت عاشورا، دوباره قرآن به سر گرفتن را هم خواندم و طبق روال، وقتی به «الهی به عَلیٍ» رسیدم، روضهای خواندم و دعا را ادامه دادم.
مهم موضوع این است که وقتی من میخواندم، آنقدر حاج قاسم گریه میکرد و حال خوشی داشت که من به آن کسی که داشت فیلم میگرفت، (حالا خدا کند که فیلم آن وجود داشته باشد) یکی دوبار اشاره کردم که «ادامه بدهم؟»، گفت که «ادامه بده»، معلوم بود که به این حال حاجقاسم عادت داشت؛ خلاصه تا آخر دعا را خواندم و کمی صبر کردم تا از گریههایش کمی کم شود، بعد از آن، آمد که تشکر کند؛ چون اصولاً به مداحهای اهل بیت (ع) بسیار احترام میگذاشت؛ آنشب با هم رفتیم به طبقه بالای حرم و سحری را با هم خوردیم. در این فاصله چندبار به من گفت که اگر شهید شدم، یادت باشد که برای من بخوانی.
مستند | در لباس سربازی
قسمت دوم | مستند در لباس سربازی
با توجه به پهنای باند اینترنت خود ، می توانید این فیلم را با کیفیت های مختلف زیر دریافت نمایید :
کیفیت خوب و فرمت Mp4 و با حجم 2,060.0 MB
کیفیت متوسط و فرمت Mp4 و با حجم 340.1 MB
قسمت سوم | مستند در لباس سربازی
با توجه به پهنای باند اینترنت خود ، می توانید این فیلم را با کیفیت های مختلف زیر دریافت نمایید :