شهدای نیاک

شهدای نیاک

مرجع خبری و طراح نرم افزارهای مذهبی وزندگینامه شهدا وبیانات رهبری و دفاع مقدس
شهدای نیاک

شهدای نیاک

مرجع خبری و طراح نرم افزارهای مذهبی وزندگینامه شهدا وبیانات رهبری و دفاع مقدس

شهیدی که حکم جهادش را از رهبرانقلاب گرفت

شهیدی که حکم جهادش را از رهبرانقلاب گرفت

به گزارش فرهنگ نیوز, شهید شاخص دانش‌آموز, مرحمت بالازاده در هفدهم خردادماه 1349، در روستای «چای گرمی» یکی از روستاهای شهرستان گرمی از توابع انگوت در دامان سر سبز مغان و در یک خانواده متدین و محروم، دیده به جهان گشود, پدرش حضرتقلی و مادرش ختائی عظیمی نام داشت.

حضرتقلی در روستاهای اطراف دستفروشی می‌کرد و به‌دنبال رزق روزی حلال بود, وی موذن مسجد روستا بود, شهید بالازاده بزرگ‌تر که می‌شود، همراه پدر در مسجد حضور می‌یابد و پای منبر روحانی و درس قرآن می‌نشیند, شهید دوران کودکی را در دشت و کوه و دره‌ها و مناظر سر سبز روستا، با بچه‌های هم سن و سال خود گذرانده و سال 65 در هفت سالگی پا به مدرسه عباسی انگوت نهاد و تا کلاس پنجم ابتدایی درس خواند.

با پیروزی انقلاب اسلامی و تشکیل سپاه پاسداران و بسیج، در سال 1359 هنگام تشکیل نخستین هسته‌های مقاومت بسیج در این منطقه دور افتاده، با عده‌ای از نوجوانان و جوانان روستا، هماهنگ شده و پایگاه مقاومت بسیج ((امام موسی صدر))را در روستا، راه اندازی کردند, شهید به همراه جمعی دیگر از جوانان پرشور و فعال انقلابی، در این پایگاه عضویت یافته و با وجود سن و سال کم شروع به فعالیت می‌کند.

شهید بالازاده آموزشهای نظامی، قرآن و عقیدتی را در همین پایگاه گذرانده و با شور و حال عجیبی به پاسداری از آرمان‌های انقلاب اسلامی می پردازد و در پایگاه مقاومت مسوولیت تبلیغات را عهده دار شده و با سخنان معصومانه و پاک خویش، پیام امام خمینی(ره) را به دوستان می رساند و آنها را با فعالیت های فرهنگی فوق العاده موثر خود جهت اعزام به جبهه تشویق می‌کرد.

شهید بالازاده با سن پایین و جثه کوچک، وارد بسیج شده و در کنار بزرگ‌ترها مثل بزرگ‌ترها رفتار می‌کند, شناخت و آگاهی شهید بالازاده در کنار پاسداران و بسیجیان، تکمیل می‌شود و به بصیرت دست می‌یابد, بصیرتی که وظیفه او و هموطنانش را در قبال انقلاب و جنگ تحمیلی، در اولویت اول قرار می‌دهد.

شهید بالازاده نوجوان، جنگجوی خردسال کربلای ایران بود که با بسیاری از پیشروان انقلاب، همچون امام خمینی(ره)، ریاست جمهوری، نخست وزیر و ریاست مجلس دیدار کرده و بارها مورد تفقد و نوازش و تمجید آنها قرار گرفته بود, در شهرستان گرمی مغان، مرحمت سخنگوی انقلاب و رزمندگان اسلام شده بود امام جمعه شهر، قبل از خطبه های نمازجمعه، از شهید بالازاده می‌خواست که برای مردم سخنرانی کند و پیام عاشوراییان ایران را به جوانان و نوجوانان شهر برساند.

شهید مرحمت بالازاده، حکم جهادش را از دستان مقام معظم رهبری گرفت

سخنان شهید بالازاده دلنشین و جذاب و تأثیرگذار بود او با بیان شیرین و شیوای خود سخن می‌گفت و با فصاحت، پیام شهدای انقلاب اسلامی را بیان می‌کرد و مردم را آماده دفاع از دین و وطن خود می‌ساخت.

شهید بالازاده با موتوری که از طرف فرمانداری به او می‌دهند، مروج و مبلغی کوچک می‌شود، تا دور افتاده‌ترین مساجد و پایگاه‌های مقاومت می‌رود و پوستر، عکس و دستورات و فراخوان‌های بسیج را ابلاغ می‌کند, با شروع جنگ تحمیلی، برگ دیگری از زندگی وی ورق می‌خورد حضورش در کنار مسئولین سپاه و بسیج حال و هوای دیگری به برنامه‌ها می‌بخشد، بگونه‌ای که بر تعداد نیروهای داوطلب برای اعزام به مناطق جنگی افزوده می‌شود.

سال 1360، او یازده سال دارد و به مناطق عملیاتی و پشت خاکریزها فکر می‌کند, مراجعات او برای اعزام به جبهه به نتیجه نمی‌رسد و در این میان رو به رو شدن او با عوض محمدی, مسئول اعزام نیروی ستاد منطقه پنج آذربایجان شرقی، دیدنی و شنیدنی است, یکی بر حسب دستور و وظیفه می‌خواهد از اعزام افراد کم سن و سال جلوگیری نماید و دیگری بنا به وظیفه می‌خواهد ادای دین کند.

وی بارها و بارها از اردبیل و تبریز برگردانده می‌شود تا اینکه سال 1361 موفق می‌شود با وساطت آیت الله ملکوتی، امام جمعه وقت تبریز، به خواسته‌اش برسد, شهید بالازاده در نخستین اعزام در عملیات مسلم بن عقیل شرکت می‌کند پس از اولین اعزام، تسویه نمی‌کند تا راه بازگشت به جبهه کماکان باز باشد ولی مسئولین طبق وظیفه، بدنبال این هستند تا او را از حضور در خط مقدم بازدارند.

شهید بالازاده ناامید نمی‌شود و برای رسیدن به آرزویش، پیش مسئولین شهرستان و استان و مقام معظم رهبری می‌رود تا در زمان ریاست جمهوری ایشان، حکم جهاد را از دستان مبارکشان بگیرد، حکمی که بالاترین دستورهاست, این دستخط به شهید بالازاده بال و پر می‌دهد تا هر کس مانع اعزامش شد، آن را از جیبش در آورده و بگوید من حکم جهادم را را از آقا گرفته‌ام.


شهید بالازاده غیر از حضور در گردانهای رزمی، برای مدتی در گردان تخریب حضور یافته، بر تجربیاتش می‌افزاید, بین سال‌های 1361 تا 1363، به دفعات در جبهه حضور می‌یابد و به روایت فرماندهان و همرزمانش، در عملیات‌های والفجر2 از ناحیه پای چپ زخمی شده، در عملیات خیبر دچار موج‌گرفتگی می‌شود.

سال 1363 به همراه خانواده به اردبیل اسباب‌کشی کرده و در محله پناه‌آباد، خانه‌ای اجاره می‌کنند پس از این جابجایی، او در عملیات بدر شرکت می‌کند و 21اسفند 1363 با اصابت تیر و ترکش به گلو و چشم، در چهارده سالگی به شهادت می‌رسد, پیکر مطهرش در اردبیل تشیع و در بهشت فاطمه به خاک سپرده می‌شود.

آقای خامنه‌ای بگویید دیگر روضه حضرت قاسم (ع) نخوانند

در یکی از روزهای سال 1362، زمانی که حضرت آیت الله خامنه‌ای، رییس جمهور وقت، برای شرکت در مراسمی از ساختمان ریاست جمهوری، واقع در خیابان پاستور خارج می‌شدند، در مسیر حرکتش تا خودرو، متوجه سر و صدایی شدند که از‌‌ همان نزدیکی شنیده می‌شد.

صدا از طرف محافظ‌ها بود که چندتای‌شان دور کسی حلقه زده بودند و چیز‌هایی می‌گفتند, صدای جیغ مانندی هم دائم فریاد می‌زد: «آقای رییس جمهور! آقای خامنه‌ای! من باید شما را ببینم»

حضرت‌آقا از پاسداری که نزدیکش بود پرسیدند: «چی شده؟ کیه این بنده خدا؟» پاسدار گفت: «نمی‌دانم حاج آقا! موندم چطور تا اینجا تونسته بیاد جلو» پاسدار که ظاهرا مسئول تیم محافظان بود، وقتی دید آقا خودشان به سمت سر و صدا به راه افتاده‌اند، سریع جلوی ایشان رفت و گفت: «حاج آقا شما وایستید، من میرم ببینم چه خبره» بعد هم با اشاره به دو همراهش، آن‌ها را نزدیک حضرت‌آقا مستقر کرده و خودش به طرف شلوغی می‌رود.

کمتر از یک دقیقه طول کشید تا برگردد, و می‌گوید: «حاج آقا! یه بچه است, میگه از اردبیل کوبیده اومده اینجا و با شما کار واجب داره, بچه‌ها می‌گن با عز و التماس خودشو رسونده تا اینجا, گفته فقط می‌خوام قیافه آقای خامنه‌ای رو ببینم، حالا می‌گه می‌خوام باهاش حرف هم بزنم».

حضرت‌آقا می‌فرمایند: «بذار بیاد حرفش رو بزنه وقت هست».

لحظاتی بعد پسرکی 12-13 ساله از میان حلقه محافظان بیرون آمده و همراه با سرتیم محافظان، خودش را به حضرت‌آقا می‌رساند, صورت سرخ و سرما زده‌اش خیس اشک بود, در میانه راه حضرت‌آقا دست چپش را دراز کرده و با صدای بلند می‌فرمایند: «سلام بابا جان! خوش آمدی»

شهید بالازاده با صدایی که از بغض و هیجان می‌لرزیده به لهجهٔ غلیظ آذری می‌گوید: «سلام آقا جان! حالتان خوب است؟»

حضرت آقا دست سرد و خشکه زدهٔ پسرک را در دست گرفته و می‌فرمایند: «سلام پسرم! حالت چطوره؟» پسر به جای جواب تنها سر تکان می‌دهد.

حضرت‌آقا از مکث طولانی پسرک می‌فهمند زبانش قفل شده, سرتیم محافظان می‌گوید: «اینم آقای خامنه‌ای! بگو دیگر حرفت را» ناگهان حضرت‌آقا با زبان آذری سلیسی می‌فرمایند: «شما اسمت چیه پسرم؟»


شهید بالازاده که با شنیدن گویش مادری‌اش انگار جان گرفته بود، با هیجان و به ترکی می‌گوید: «آقاجان! من مرحمت هستم از اردبیل تنها اومدم تهران که شما را ببینم.»

حضرت‌آقا دست شهید بالازاده را‌‌ رها کرده و دست روی شانه او گذاشته و می‌فرمایند: ‌«افتخار دادی پسرم صفا آوردی چرا این قدر زحمت کشیدی؟ بچهٔ کجای اردبیل هستی؟»

شهید بالازاده که حالا کمی لبانش رنگ تبسم گرفته بود می‌گوید: «انگوت کندی آقا جان!»

حضرت‌آقا می‌پرسند: «از چای گرمی؟» شهید بالازاده انگار هم ولایتی پیدا کرده باشد زود می‌گوید: «بله آقاجان! من پسر حضرتقلی هستم».

حضرت‌آقا می‎فرمایند: «خدا پدر و مادرت رو برات حفظ کنه.»

شهید بالازاده می‌گوید: «آقا جان! من از ادربیل آمدم تا اینجا که یک خواهشی از شما بکنم.»

حضرت‌آقا عبایش را که از شانه راستش سر خوره بود درست کرده و می‌فرمایند: «بگو پسرم. چه خواهشی؟»

شهید بالازاده می‌گوید: آقا! خواهش می‌کنم به آقایان روحانی و مداحان دستور بدهید که دیگر روضه حضرت قاسم (ع) نخوانند!

حضرت‌آقا می‌فرمایند:چرا پسرم؟

شهید بالازاده به یک باره بغضش ترکیده و سرش را پایین انداخته و با کلماتی بریده بریده می‌گوید: «آقا جان! حضرت قاسم (ع) 13 ساله بود که امام حسین (ع) به او اجازه داد برود در میدان و بجنگد، من هم 13 ساله‌ام ولی فرمانده سپاه اردبیل اجازه نمی‌دهد به جبهه بروم هر چه التماسش می‌کنم, می‌گوید 13 ساله‌ها را نمی‌فرستیم, اگر رفتن 13 ساله‌ها به جنگ بد است، پس این همه روضه حضرت قاسم (ع) را چرا می‌خوانند؟» و شانه‌های شهید بالازاده آشکارا می‌لرزد.

حضرت آقا دستشان را دوباره روی شانه شهید بالازاده گذاشته و می‌فرمایند: «پسرم! شما مگر درس و مدرسه نداری؟ درس خواندن هم خودش یک جور جهاد است»شهید بالازاده هیچ چیز نمی‌گوید، فقط گریه می‌کند و این بار هق هق ضعیفی هم از گلویش به گوش می‌رسد.

حضرت‌آقا شهید بالازاده را جلو کشیده و در آغوش می‌گیرند و رو به سرتیم محافظانش کرده و می‌فرمایند: «آقای...! یک زحمتی بکش با آقای ملکوتی (امام جمعه وقت تبریز)تماس بگیر بگو فلانی گفت این آقا مرحمت رفیق ما است, هر کاری دارد راه بیاندازید و هر کجا هم خودش خواست ببریدش, بعد هم یک ترتیبی بدهید برایش ماشین بگیرند تا برگردد اردبیل, نتیجه را هم به من بگویید»

حضرت‌آقا خم شده صورت خیس از اشک شهید بالازاده را بوسیده و می‌فرمایند: «ما را دعا کن, پسرم درس و مدرسه را هم فراموش نکن, سلام مرا به پدر و مادر و دوستانت در جبهه برسان» و...

شهید مرحمت بالازاده بیشتر اوقات در کنار فرماندهش «شهید مهدی باکری» بود

شهید مرحمت بالازاده به اردبیل بازگشت، اما برخلاف دیروز که از اردبیل به تهران رفته بود، دل‌گرفته و غم‌زده نبود؛ از خوشحالی در پوست نمی‌گنجید، دلش برای اینکه زودتر برسد، پر می کشید, شهید بالازاده با نشان دادن مجوز آقا، وارد تیپ عاشورا شد.


کمتر از سه روز بعد، فرمانده سپاه اردبیل، شهید بالازاده را خوشحال و خندان دید که با حکمی پیشش آمد, می‌توانست باز هم شهید بالازاده را سر بدواند و لی مطمئن بود که می‌رود و این بار از خود امام خمینی (ره)حکم می‌آورد, گفت اسمش را نوشتند و مرحمت بالا‌زاده رفت در لیست بسیجیان لشکر 31 عاشورا.

یک بچه 13 ساله روستایی که فارسی هم درست نمی‌توانست صحبت کند، دستش به کجا می‌رسید؟ مجبور بود بی‌خیال شود اما فقط سه روز بعد مرحمت با دستوری از بالا برگشته و با این مجوز وارد تیپ عاشورا شد و در عملیات های بسیار جانفشانی کرد.

شهید بالازاده حدود سه سال در جبهه‌های جنگ حق علیه باطل با دشمن جنگید و خیلی کم به خانه و نزد خانواده اش می‌آمد و هر وقت هم که چند روزی به مرخصی می‌آمد، در مساجد و منابر و مجالس، روز و شب به تبلیغ و جذب نیروی داوطلب بسیجی برای اعزام به جبهه می‌پرداخت.

وی حتی راضی نبود که پدر و مادرش متوجه مجروحیت و آثار زخم های دشمن بر بدن نحیف و ظریفش شوند شبها در کنار پدر و مادر با لباس رزم می‌خوابید، تا مبادا پدر و مادرش متوجه ناراحتی‌ها و آثار مجروحیت او شوند.

شجاعت و درایت را با هم داشت و همه در حیرت که این همه در یک نوجوان 13 ساله چگونه جمع شده است؛ بر و بچه های تیپ عاشورا چهره مهربان و جدی شهید بالازاده را از یاد نمی برند بیشتر اوقات کنار فرمانده‌اش شهید «مهدی باکری» دیده می شد.

سرانجام مرحمت بالازاده روز21 اسفند 1363 در جزیره مجنون در عملیات بدر، با فاصله بسیار کمی از شهادت مرادش یعنی شهید مهدی باکری، بال در بال ملائک گشود و میهمان سفره حضرت قاسم (ع) شد.

تمام عمرم در خط رهبری و انقلاب هستم,مگر مرده‌ایم که دشمن خیال تجاوز به کشور ما را دارد

محمد علی بالازاده اظهار کرد: فردای روز شهادت مرحمت نزدیک ظهر چند نفر از سپاه اردبیل به خانه ما آمدند و به پدر و مادرم گفتند که مرحمت زخمی شده است و باید برای ملاقات به بیمارستان بروند, مادرم به آنها گفت: «می‌دانم مرحمت شهید شده، من تحملش را دارم, به من راستش را بگویید.» شب شهادت مرحمت خاله‌ام خواب دیده بود که مرحمت به زیارت حضرت امام رضا (ع) رفته است مادرم از شهادت مرحمت مطلع بود ما به بیمارستان رفتیم،‌ آنجا خبر شهادت مرحمت را به ما دادند.

برادر شهید بالازاده افزود: مراسم تشییع و خاکسپاری پیکر شهید مرحمت بالازاده بسیار باشکوه برپا شد، همه آشنایان، بستگان و روستاییان و همرزمان شهید در مراسم حضور داشتند, رفتار و کردار و اخلاق شهید، زبانزد خاص و عام بود از دست دادن مرحمت برای همه ما سخت بود و نخستین مخالف و مانع شهید برای حضور در جبهه خانواده بود،‌ شرایط سنی و جثه ظریف و کوچک مرحمت باعث شد تا خانواده با آوردن دلایلی چون درس و تحصیل و وضعیت جسمی مانع او شوند، که موفق نشدند از اعزام به جبهه منصرفش کند.

محمدعلی بالازاده به نقل از شهید گفت: «اینها همه بهانه است، من برای دفاع از اسلام قرآن، وطن و ملت ایران می‌روم مگر ما مرده‌ایم که دشمن خیال تجاوز به کشور را دارد, پدر و مادرم، این همه عشق و ایمان و صلابت او را که دیدند به رفتنش رضایت دادند، چرا که ماندن بیشتر عذابش می‌داد.»

وی تصریح کرد: مرحمت جنگ تحمیلی را با واقعه عاشورا مقایسه می‌کرد و می‌گفت: این روزها تفاوت کمی با آن زمان دارد, آن زمان رهبر کربلا امام حسین (ع) بود و حالا هم نایب بر حق امام زمان (عج)، حضرت امام خمینی (ره) هدایت کشورمان را بر عهده دارد.

محمدعلی بالازاده افزود:شهید مرحمت بالازاده،‌ خودش را ملتزم و قائل به رعایت فرامین ولی فقیه و فرموده امام خمینی (ره) می‌دانست که جبهه‌ها باید پر شود می‌گفت: «تمام عمرم در خط رهبری و انقلاب خواهم بود.»

برادر شهید بالازاده بیان کرد: وقتی حضرت امام خمینی (ره) سفارش و توصیه‌‌ای داشتند و صحبتی می‌فرمودند، به طوری احساس مسئولیت می‌کرد که انگار مخاطبشان فقط مرحمت بوده است, تمام صحبت‌های امام خمینی (ره) را به تمام مردم می‌رساند, امروز هم وظیفه تمامی دانش‌آموزان و جوانان‌مان در مقابل شهدا، این است که با عمل و مطالعه وصیت‌نامه شهدا و راه و سبک زندگی این شهدای والا مقام که به مقام‌های بالا رسیده‌اند، به تعالی برسیم.

وی اظهار کرد: دانش آموزان می‌توانند با تحصیل علم و کسب دانش همچون شهدا با تبعیت از ولایت فقیه و رهبری دین خود را به مردم و کشور عزیز ادا نمایند, همانطور که کشورهای اسلامی دیگر امروز به بیداری اسلامی رسیده‌اند, اینها تماماً نشأت گرفته از انقلاب اسلامی و درایت و اقدامات جهانی اسلامی امام خمینی (ره) است آنها با الگو قراردادن جوانان کشورمان در راه مبارزه با رژیم سلطنتی و هشت سال دفاع مقدس، تمامی حکومت‌های سلطنت‌طلب را به زیر کشیده و حکومت اسلامی را بر پا می‌کنند.

محمد علی بالازاده با پاسداشت یاد و خاطره شهدا و معرفی ایثارگری‌ها و اهداف آنها, تصریح کرد: دانش‌آموزان و نوجوانان کشورمان چه اهداف و انگیزه‌ای داشته‌اند که در مقابل دشمن تا بن دندان مسلح بعثی، ایستادند و خود را فدای انقلاب و اسلام کردند.

وی گفت: شهید مرحمت بالازاده و تمامی شهدای کشور عزیزمان ایران با اعتقاد و ایمانی کامل نسبت به رهبری حضرت امام خمینی (ره) و اسلام ناب محمدی (ص) تا آخرین قطره خون پای اعتقاداتشان ماندند, درس گرفتن از شهدا وظیفه امروز ملت و تمامی مسئولان کشورمان است.

برادر شهید مرحمت بالازاده تشریح کرد: مسئولان باید با درس گرفتن از ایثارگری شهدا و خدمت‌رسانی به مردم نهایت تلاش خود را انجام دهند, همانطور که حضرت امام خمینی (ره) فرمودند: «من را رهبر نخوانید من خدمتگزار مردم هستم.»‌ مسئولان نیز باید تلاش کنند با ساده‌زیستی و خدمت بی‌منت به مردم نهایت تلاش خود را بنمایند تا شاید بتوانند گوشه‌ای از حقی را که شهدا و ایثارگران برگردن‌مان دارند جبران کرده باشند.

شهید بالازاده با کارهای عجیب و غریب خود همه ما را در حیرت و سرگردانی قرار می‌داد



عظیم دشتی اظهار کرد: خیلی ها از شجاعت, مردانگی, تیز هوشی, روحیه جنگندگی مرحمت بالازاده گفته‌اند ولی من باچشم خود همه این اوصاف را در او دیده و از نزدیک لمس کرده ام ؟!

دوست شهید بالازاده تصریح کرد: تابستان سال 1360 هجری شمسی, در واحد بسیج مستضعفین گرمی با او آشنا شدم, عده‌ای از نوجوانان شهرستان گرمی برای برقراری امنیت مردم در واحد بسیج دور هم جمع شده بودیم, در تابستان گرم و زمستان سرد«شهرستان گرمی» بدون هیچ چشم داشتی از صبح تا شب و از شب تاصبح نگهبانی می‌دادیم.

رئیس بسیج هنرمندان استان اردبیل افزود: بعضی اوقات با برادران پاسدار به گشت شبانه می‌رفتیم و یا به همراه مربیان آموزش نظامی, جهت تعلیم و آموزش به پایگاههای مقاومت می رفتیم, با اینکه بیش از 14 سال سن نداشتیم ولی از آمادگی جسمانی کاملی بر خوردار بودیم, خدا حفظ کند عبدالوهاب قلی زاده را , روزانه حداقل 2 ساعت برای ارتقای آمادگی جسمانی وروحی ما وقت می‌گذاشت و با تمرینات ورزشی سخت خود؛ ما را برای یک نبرد بزرگ آماده می‌کرد.

وی بیان کرد: میان ما نوجوانی با قد کوچک و قلب بزرگ حضور داشت که هیچ وقت ما فکر نمی‌کردیم یک روز شهرت کشوری پیدا کند, او با کارهای عجیب و غریب خود همه ما را در حیرت و سرگردانی قرار می‌داد, انگار نماینده مردم منطقه انگوت شده بود, به راحتی و بدون هیچ گونه واهمه با امام جمعه محترم وقت شهرستان مرحوم حاج آقا فرخی ارتباط برقرار می‌کرد, با فرماندار شهرستان مثل یک مرد بزرگ مشکلات منطقه را درمیان می گذاشت, هر مسئولی را می‌دید از محرومیت زادگاهش می‌گفت.


دشتی افزود:راستش ما به ایشان حسودی‌ می‌کردیم, ماها که جرآت حرف زدن با بزرگترها را نداشتیم ولی او با جسارت تمام با نماینده مجلس, فرماندار و امام جمعه صحبت می کرد, البته دغدغه فقط حل مشکلات منطقه نبود؛ بنده, شهید مرحمت بالازاده و دیگر دوستان هم سن و سال ما دغدغه دیگری هم داشتیم و آن هم اعزام به جبهه با آن سن وسال کم بود.

دوست شهید بالازاده اظهار کرد: در هر اعزامی ثبت نام می‌کردیم و آماده اعزام می‌شدیم, مسئولین اعزام نیرو, اجازه نمی‌دادند, یادم می آید در حیاط ساختمان بسیج , «شهرداری گرمی » یکدستگاه ماشین خراب وجود داشت, کاروان رزمندگان که حرکت می‌کرد ما هم با حال و هوای بچگی به آن ماشین خراب سوار می شدیم 2 , 3 ساعتی در عالم خیال و بچگی «مسیر جبهه» را طی می کردیم, خلاصه این سرگردانی, ودربه دری به سر آمد و در سال 61 من و مرحمت و دیگر دوستان هر کدام به نوعی به جبهه اعزام شدیم, من رفتم شمالغرب و مرحمت رفت غرب, بعد از اعزام همدیگر را هرگز ندیدیم.

شهید با اگزوز لودر فرمانده عراقی‌ها را به اسارت گرفت, مجبورشان کرد تا به خودشان شلیک کنند

همرزمان شهید بالازاده در خاطراتی از وی نقل می‌کنند: مرحمت در یکی از عملیات‌ها که در حال برگشت به موقعیت خودشان بود، با نیروهای دشمن مواجه می‌شود و این در حالی بوده است که آن شهید قهرمان اسلحه‌ای هم در اختیار نداشته، ولی ناگهان متوجه شیئی می‌شود و آن را بر می‌دارد و به عربی می گوید: ˈقفˈ یعنی ˈایستˈ دشمن از ترس و وحشت تسلیم او می‌شوند و مرحمت در تاریکی شب آنها را به مقر می‌آورد.

افسر عراقی از فرمانده مرحمت پرسیده بود من سال‌هاست که در چند کشور دوره‌های چریکی را گذراندم، تا به حال این اسلحه که سربازتان به دست داشت را ندیده‌ام این دیگر چه نوع اسلحه‌ای است.

مرحمت نیمه شب با یک اگزوز لودر، عراقی‌ها را به اسارت گرفته و لطف خداوند که شامل حالش شده و خوفی که بر دل عراقی‌ها افتاده بود و شجاعت مرحمت همه دست به دست هم دادند تا باعث خلق این حماسه بشود.

در یکی از روزهای جنگ شهید مرحمت بالازاده وقتی در سنگر خود بود، داشت در کمپوت را باز می‌کرد که به یکی از همرزمان خود، شهید حمزه‌ای، گفت: " دوربین مادون قرمز را بردار و خشاب اسلحه‌ات را عوض کن. من می خواهم کاری کنم که دشمنان به یاران خود شلیک کنند! "

شهید بالازاده همراه با شهید حمزه‌ای رفتند پشت یک سنگر و در آنجا مخفی شدند, شهید بالازاده به شهید حمزه‌ای گفته بود: " من می خواهم یک کار تک نفره انجام بدهم."

شهید بالازاده کوله پشتی خود را برداشت و به سنگر بعثی‌ها چسبید, از کوله پشتی خود چند نارنجک برداشته به کمر خود بست, سپس نارنجک‌ها را پرتاب کرد به یکی از سنگرهای عراقی‌ها و آنها از خواب که بیدار شدند, اسلحه های خود را برداشته و چون نمی‌دانستند ایرانی‌ها کجا هستند همدیگر را هدف گرفته و به خودشان تیراندازی می‌کردند.

شهید مرحمت بالازاده با چند نارنجک ,کاری کرد تا عراقی‌ها به یاران خودشان شلیک کنند.

راه تنها یک راه است که آن راه هم راه اسلام و قرآن است,چشم منافقان کور شود و بفهمند که ما برای چه می‌جنگیم.


وصیت‌نامه:

از مرحمت بالازاده، وصیت نامه‌ای بر جای مانده است که متن کامل آن را در زیر می‌خوانید, وصیت نامه‌ای که نشان می‌دهد روحش نمی‌توانست در کالبد 13 ساله‌اش آرام بگیرد:

به نام خداوند بخشنده مهربان

از اینجا وصیت نامه‌ام را شروع می‌کنم. با سلام بیکران به پیشگاه منجی عالم بشریت حضرت مهدی (عج) و با سلام بیکران به رهبر مستضعفان، ابراهیم زمان، خمینی بت شکن و با سلام بی‌کران به مردم ایثارگر و شهید پرور ایران، که همچون امام حسین (ع) و لیلا، پسرشان را به دین اسلام قربانی می‌دهند.

آری‌ای ملت غیور شهید پرور ایران! درود بر شما! درود برشما که همیشه در مقابل کفر ایستاده‌اید و می‌ایستید تا آخرین قطره خونتان.

درود برشما‌ای ملت ایران!‌ای مشعل داران امام حسین! تا آخرین قطره خونتان از این انقلاب و از رهبر این انقلاب خوب محافظت کنید تا که این انقلاب اسلامی را به نحو احسن به منجی عالم بشریت تحویل بدهید.

و‌ ای پدر و مادر عزیزم! اگر این پسرتان در راه اسلام به شهادت برسد، افتخار کنید که شما هم از خانواده شهدا برشمرده می‌شوید.

ای پدر و مادر عزیزم! از شما تقاضایی دارم. اگر من شهید بشوم گریه نکنید. اگر گریه بکنید به شهدای کربلا و شهدای کربلای ایران گریه بکنید تا چشم منافقان کور بشود و بفهمند که ما برای چه می‌جنگیم.

حالا معلوم است که راه تنها یک راه است که آن راه هم راه اسلام و قرآن است. و آخر وصیت می‌کنم راه شهیدان را ادامه بدهید و اسلحه‌شان را نگذارید در زمین بماند.

و مادرم و پدرم چنانچه من می‌دانم لیاقت شهادت را ندارم ولی اگر خداوند بخواهد که شهید بشوم مرا حلال کنید و من هم شهادت را جزء سعادت می‌دانم, یعنی هر کس که شهید می‌شود خوش به حالش که با شهدا همنشین می‌شود

از تمام همسایه‌ها و از هم روستایی‌هایمان می‌خواهم که اگر از من سخن بدی شنیده‌اید و کارهای بدی دیده‌اید حلال بکنید, و برادرانم اسحله‌ام را نگذارند در جا بماند و خواهرانم با حجاب با دشمنان جنگ کنند.

خدایا تو را قسم می‌دهم که اگر گناهانم را نبخشی از این دنیا به آن دنیا نبر.

خدایا خدایا تو را قسم می‌دهم به من توفیق سربازی امام زمان (عج) و نائب برحق او خمینی بت شکن را دهی تا در راه آن‌ها اگر هزاران جان داشته باشم قربانی بدهم.

کربلا کربلا یا فتح یا شهادت/جنگ جنگ تا پیروزی

گزارش از علی نورعلیپور

شهید «محمد حسین فهمیده» به روایت خواهر

به این بهانه، با خواهر این شهید که خود از جامعه فرهنگیان کشور است، به گفت وگو نشستیم تا گوشه ای از ابعاد شخصیتی و منش معرفتی این شهید معظم را بازگو کرده و نوجوانان و جوانان این مرز و بوم با این بزرگمرد و اسطوره دفاع مقدس بیشتر آشنا شوند.

فرشته فهمیده، خواهر شهید «محمدحسین فهمیده»، با اشاره به شخصیت والای این شهید نوجوان، اظهار داشت: همه ما جمله ارزشمند رهبر معظم انقلاب را می‌دانیم که به سه مقوله «تحصیل»، «تهذیب» و «ورزش» تأکید کرده‌اند و می‌توانیم از این سه کلمه بسیار زیبا به خوبی استفاده کنیم.

وی افزود:‌ اگر نوجوانی بخواهد شهید فهمیده بوده و برای جامعه و جوانان کشور مدال آفرین و الگو باشد، باید به این سه شاخص توجه کند.

خواهر شهید فهمیده ادامه داد : بسیاری از افراد را داریم که از نظر تحصیلی نخبه بوده و برای کشور افتخارآفرین هستند و در المپیادهای مختلف ارزش و شأن نظام جمهوری اسلامی را بالا می‌برند.

فهمیده یادآور شد: در بحث شهادت نیز 36 هزار نوجوان شهید را داریم که امروز الگوی جوانان در کشور و حتی در سایر کشورهای جهان هستند.

وی با اشاره به الگوهای ورزشی موفق تصریح کرد: در این خصوص نوجوانی مانند «کیمیا علیزاده» را داریم که توانست برای کشورمان مدال به دست آورده و افتخارآفرین باشد.

خواهر شهید فهمیده عنوان کرد: در دنیا می‌توانیم ثابت کنیم که ایرانی هستیم و یک مسلمان ایرانی می‌تواند در همه دنیا پرچم ایران را به اهتزاز درآورد و این به ایمان و اعتقاد یک جوان و نوجوان بستگی دارد.

فهمیده با تأکید براینکه ذات فردی درونی خودمان، ایمان، عقیده و اعتقاد است، گفت:‌ در کنار این خصوصیات، یک جوان می‌تواند خیلی چیزهایی که «شهید فهمیده‌های» ما داشتند و توانستند پلاک ایثار و شهادت را از رهبرشان دریافت کنند، دارا باشد.

خواهر شهید فهمیده با بیان اینکه در کشور فهمیده‌های زیادی داریم که هنوز نتوانستند استعدادهای خود را شکوفا کرده و به کار گیرند، بر اهمیت نقش اعتقادات دینی در نوجوانان و جوانان تأکید کرد.

وی با اشاره به خاطره‌ای از شهید محمدحسین فهمیده، تصریح کرد: این شهید با توجه به سن کم، ابهت زیادی در بین اعضای خانواده داشت و ما همواره از او حساب می‌بردیم و سعی می‌کردیم همه کارها را با نظر او انجام دهیم.

وی متذکر شد:‌ برای نمونه، اگر قصد خوابیدن داشتیم، باید تقسیم کاری که محمد در منزل کرده بود تا پدر و مادر و به خصوص مادرمان در انجام کارهای خانه اذیت نشود، را انجام می‌دادیم.

خواهر شهید فهمیده افزود: اگر در‌س‌هایمان را نخوانده بودیم، شهید فهمیده ما را بیدار می‌کرد و می‌گفت «باید به درس‌های‌تان رسیدگی کنید» و همواره بر درس خواندن تأکید زیادی داشت.

فهمیده تأکید کرد: محمد حسین جسارت و شجاعت خاصی در کنار ایمان و اعتقاد داشت و این زبانزد همگان بود و این ویژگی او را در بین فرزندان‌ دیگر متمایز کرده بود.

فهیمده در پاسخ به این پرسش که در خصوص «حذف درس شهید فهمیده از کتب درسی چه نظری دارید؟»،تصریح کرد: به عنوان یک فرهنگی به این موضوع ورود پیدا نکرده ام؛ چرا که بعد از چاپ مطلب در کتب درسی دیگر نمی‌توان به آن ورود پیدا کرد و تغییری در آن ایجاد کرد.

وی اضافه کرد: شاید نگرانی و ناراحتی خیلی از افرادی که ما می‌گوییم به حواشی پرداخته‌اند، این بود که اصل مطلبی که در درس پانزدهم کتاب پایه ششم حذف شده بود، مربوط به بیان تاریخی امام خمینی (ره) در خصوص این شهید بود.

خواهر شهید فهمیده متذکر شد: بنده فکر می‌کنم اسم شهید فهمیده برای دیگران ملاک نبود؛ بلکه یک جمله تاریخی از امام خمینی (ره) بود و یا اینکه رهبر معظم انقلاب که در خصوص این شهید می‌فرمایند «شهید فهمیده حاصل تربیت صحیح اسلامی است».

فهمیده با تأکید بر اینکه این جملات تاریخی از ذهن‌ها پاک نمی‌شود، افزود: جمله‌ای که امام خمینی(ره) در وصف شهید فهمیده می‌گویند، نه تنها برای یک نوجوان 13 ساله مانند شهید فهمیده بود؛ بلکه این نوجوان 13 ساله‌ای بود که «رهبر او، او را رهبر خود نامید» و جمله تاریخی امام (ره) ملاک کسانی بود که دغدغه حذف این موضوع را داشتند.

وی تصریح کرد: بحث همه ما روی بیان تاریخی امام خمینی(ره) بود که قید کرده بودند و آن حذف شده است.

خواهر شهید فهمیده خاطر نشان کرد: با توجه به صحبت‌های مسئولان آموزش و پرورش، مقرر شد که سال آینده این درس مجدداً به کتاب‌ها بیاید.

منبع:پایگاه اینترنتی بسیج

یک گوشی که ارزشش را ندارد .../ کتابی درباره شهیدی که سرش بر نیزه داعش رفت

یک گوشی که ارزشش را ندارد .../ کتابی درباره شهیدی که سرش بر نیزه داعش رفت

گروه فرهنگ مقاومت فرهنگ نیوز، مریم کمالی نژاد: «وقتی آمد توی اتاقم با یک من عسل نمی‌شد خوردش، از پشت در اتاق سر و صدایش می‌آمد. می‌شنیدم که منشی دارد قانعش می‌کند صبر کند و بعد از هماهنگی بیاید. از جایم بلند شدم که در را باز کنم و دعوتش کنم، خودش در را باز کرد و آمد تو. رگ پیشانی و گردنش بیرون زده بود. صورتش برافروخته بود. دستش را گرفتم و روی صندلی نشاندمش. خودم هم کنارش نشستم. گفتم شما می‌خواستی ما را ببینی ما هم سعادت داشتیم با شما آشنا بشیم، دیگر عصبانیت برای چی؟

به هر حال حرفهایش را زد و گله و شکایتش را هم کرد. قول دادم تا جایی که اختیار با من باشد رسیدگی کنم. گوشی‌ام که زنگ خورد، خیلی کوتاه با همکارم حرف زدم و گوشی را روی میز جلویمان گذاشتم، برداشتش. یک نگاهی بهش انداخت و گذاشت توی جیبش و گفت من این گوشی شما را برمی‌دارم. من گفتم بردار برای خودت اگر با این گوشی دلخوری شما برطرف می‌شود بردار. یک جای هم با هم خوردیم و خداحافظی کرد که برود. تا دم در رفت صدایش کردم که خوب عاقبت‌به‌خیر! گوشی را دادیم سیم کارت را که ندایم، سیم کارت را حداقل بده.

برگشت گوشی را گذاشت روی میز و گفت همینجوری گفتم، نمی‌خوام. ولی اصرار کردم که برداردش. یک گوشی که ارزشی نداشت. سیم کارتم را گذاشت روی گوشی قدیمی خودش و آن را برداشت برد...»

آنچه خواندید، خاطره‌ایست از سردار شهید عبدالله اسکندری، در دوره مسئولیت‌شان در بنیاد شهید استان فارس در ارتباط با یک جانباز اعصاب و روان.

مرد خدا

سردار شهید عبدالله اسکندری از آن بزرگ مردانی است که تواضع و اخلاص‌اش زبانزد خاص و عام بوده و است. در تمام سال‌های جنگ، جبهه بودند و بعد از آن هم بخاطر مأموریت‌های متفاوت، زندگی و کار در شهرهای مختلفی چون اهواز، بندرعباس، اراک، سبزوار و ... را تجربه کردند. با این حال تمام این فعالیت‌ها و مسئولیت‌شان در بنیاد شهید نبود که ایشان را بر سر زبان‌ها انداخت. بلکه شهادت و نحوه‌ی شهادتشان بود که با تمام غربت و مظلومیتی که به همراه داشت، باعث شد زندگی سراسر ایثار و اخلاص ایشان مرور شود.

سردار شهید عبدالله اسکندری، چندی پس از بازنشستگی، در سال 1393 با اصرار خودشان به سوریه رفتند. به خاطر مسائل امنیتی به خانواده سپرده بودند که کسی از رفتن‌شان باخبر نشود. اما قول داده بودند که یک روز در میان به همسرشان تماس بگیرند. خانم اعظم سالاری همسر ایشان می‌گوید: ظهر سه‌شنبه قبل از اذان مشغول تلاوت قرآن بودم که تلفن آقا عبدالله از انتظار درآوردم، احوال بچه‌ها را پرسید. صدایشان کردم، آمدند و یکی یکی با پدرشان حرف زدند و دوباره گوشی را به من دادند. آقا عبدالله گفت: حاج خانم، یادته یک بار داشتم برات کتاب امام رو می‌خوندم، می‌خواستن تبعید بشن، به خانمشون نامه نوشته بودن که تصدقت بشم، برام دعا کن؟ الان من به شما می‌گم تصدقت بشم، برام دعا کن!»

این شرح آخرین تماس شهید اسکندری از سوریه با همسرشان است. بعد از آن تماس‌های یک روز در میان قطع می‌شود و بعد از چندی هم خبر شهادت‌شان می‌رسد. شهادتی حسین‌گونه! عکس‌هایی که از نحوه‌ی شهادت و سر بر روی نیزه‌ی ایشان در فضای مجازی به سرعت منتشر شد، دل همه‌ی مردم را به درد آورده بود. خانواده‌شان که جای خود دارد. همان وقت، همه می‌گفتند خدا به دل همسر و فرزندانشان آرامش و صبر بدهد.

همسر شهید، شب رسیدن خبر شهادت ایشان و تماشای تصاویر سر پدر توسط دخترشان را این‌گونه شرح می‌دهند:

«به جز عده‌ای، بقیه‌ی مهمان‌ها بعد از شام رفتند و خانه کمی خلوت شد. از زهرا اما خبری نبود. ترسیدم چیزی شنیده باشد و سراغ اینترنت برود. توی اتاقش پیدایش کردم. دیر رسیدم. سیم نت را پیدا کرده بود. به هق هق افتاده بود. تا من را دید صفحه را یکی یکی بست. جلوتر رفتم و بغلش کردم. چشمم به صفحه مانیتور افتاد. سردار عبدالله اسکندری مسئول سابق بنیاد شهید استان فارس در سوریه به شهادت رسید. اشک های زهرا رد شوره‌های صورتش را گرفت و دوباره جاری شد. تمام تنش می‌لرزید. حالش داشت به هم می‌خورد. نفسش بند آمده بود می‌گفت: «چرا دیگه اینقدر زجرش دادند، چرا شکنجه‌اش کردند!»

آنچه در راه خدا داده‌ایم را پس نمی‌گیریم ...

پیکر شهید اسکندری هرگز به خانواده‌اش بازنگشت. همسر ایشان در دیدار با آیت الله خامنه‌ای گفتند: «دو هفته بعد از شهادت حاج آقا اسکندری رایزنی‌هایی با سفارت ترکیه شد که پیکر شهید رو در ازای مبلغی یا آزاد کردن اسرای تکفیری پس بگیریم. آقا علیرضا (پسر شهید اسکندری) و دختر‌خانم‌ها قبول نکردند. با اینکه دلتنگ پدرشون هستند، اما گفتند این کار خلاف راهی است که پدرمون درش قدم گذاشته» آقا  هم فرمودند: «آفرین به این استقامت و به این روحیه، به این تربیت بزرگ‌منشانه. احسنت به شما، اجر شما با حضرت زینب و خود شهدا»

سرِّ سر

آنچه خواندید، گزیده‌هایی بود از کتاب «سرِّ سر» که نجمه‌ طرماح آنرا برای انتشارات روایت فتح نوشته است. این کتاب به زندگی‌ سردار شهید اسکندری از زبان همسر ایشان، اعظم سالاری می‌پردازد. کتاب 142 صفحه دارد و به تازگی در 1100 شمارگان به چاپ رسیده است. کتاب، به روال مجموعه‌ی «نیمه پنهان ماه» که به روایت زندگی سرداران شهید هشت سال دفاع مقدس از زبان همسران ایشان می‌پرداخت، شهید اسکندری را از زاویه نگاه همسرشان به تصویر می‌کشد.

روایت از نوجوانی اعظم سالاری، همسر و دخترخاله‌ی شهید اسکندری و زندگی ساده‌ی آنها در محله‌ی قصرالدشت شیراز، شروع می‌شود و با ازدواج بدون تشریفاتشان ادامه پیدا می‌کند. روایت روزهای سخت جنگ و نبود حاج عبدالله در کنار خانواده‌اش حتی زمان به دنیا آمدن دخترانش و مهاجرتهای خانواده با ایشان به مناطق جنگی، فقط برای اینکه چند ساعتی بتوانند در کنار همسر و پدرشان باشند، ما را دوباره به یاد زندگی‌های سخت و ساده و پر از ادب و سلامت و عشق رزمنده‌ها می‌اندازد.

این کتاب دومین جلد از مجموعه‌ی «مدافعان حرم» است که روی آن هم نام شهید عبدالله اسکندری نوشته شده است. با این‌حال کتاب اطلاعات دقیقی از شهید به شما نمی‌دهد. در واقع آنچه شما با خواندن این کتاب بیشتر متوجه می‌شوید نوع زندگی خانوادگی آنهاست. با خواندن این کتاب مسئولیت‌های متفاوت ایشان در جبهه و پس از آن هم عنوان نشده و مخاطب یک روایت ویژه از نوع شخصیت و منش و رفتار شهید به دست نخواهد آورد. در واقع در این کتاب ما کمتر از همه با شهید آشنا می‌شویم. البته این را نمی‌توان به عنوان ضعف کتاب عنوان کرد. بلکه ممکن است که هدف از نوشتن این کتاب و نوع سوالاتی که در مصاحبه عنوان شده، یک روایت داستان‌گونه و ساده از زندگی ایشان است، اما باز هم به نظر می‌رسد که جای بیشتری برای پرداخت به شخصیت ویژه‌ی ایشان داشت.

شهیدی که رعشه به تن منافقین انداخت

شهیدی که رعشه به تن منافقین انداخت

گروه سیاسی فرهنگ نیوز، تاریخ انقلاب اسلامی از بدو وقوع تا به امروز شاهد فراز و فرودهای متعدد تاریخی بوده است. چه بسیار شخصیت های برجسته و والایی که سابقه ها ده ها سال مبارزه و مجاهدت در راه اسلام را در کارنامه خود داشته اما گذشت زمان منجر به تغییر رویه آنها شده و موجب سقوط تاریخی آنها را فراهم آورده است. از آیت الله منتظری به عنوان یکی از شخصیت هایی نام برده می شود که از ابتدای آغاز نهضت اسلامی در اوایل دهه چهل شمسی دوشادوش امام راحل به مبارزه بر علیه رژیم ستمشاهی پرداخته و در این مسیر بارها بازداشت، شکنجه، مجروح و تبعید شده است.

جایگاه شایسته و سوابق گران بهای آیت الله منتظری منجر شد که او در ابتدای مسیر انقلاب و پس رحلت شخصیت هایی چون آیت الله طالقانی در جایگاه جانشینی امام از سوی خبرگان ملت قرار گیرد، اگرچه آنچنان که بعدها و پس از عزل ایشان از سخنان امام امت بر می آید، ایشان با انتخاب آقای منتظری برای این سمت موافق نبوده اند. مواضع مشکل دار و حضور اطرافیان غیر صالح و نفوذ گروه های معاند در پیکره بیت آیت الله منتظری موجب شد تا در فرایندی چند ساله بر دامنه شکاف میان این شخصیت و نیروهای انقلابی افزوده شود. فرآیندی که نهایتا با نامه تاریخی امام و عزل ایشان از قائم مقامی رهبری خاتمه یافت. امام خمینی در این نامه می فرماید: «...و الله قسم، من از ابتدا با انتخاب شما مخالف بودم، ولی در آن وقت شما را ساده‌لوح می‌دانستم که مدیر و مدبر نبودید ول  شخص  بودید تحصیل‌کرده که مفید برای حوزه‌های علمیه بودید و اگر این گونه کارهاتان را ادامه دهید مسلما تکلیف دیگری دارم و می‌دانید که از تکلیف خود سرپیچی نمی‌کنم....»

انتشار فایل صوتی دیدار آیت الله منتظری با شماری از عاملین اجرای حکم امام در برخورد قاطع با وابستگان به منافقین در روزهای اخیر موجب تمرکز مجدد گروهی از رسانه های ضد انقلابی بر آن واقعه تاریخی و تخطئه فرمان امام و عاملین اجرای این امر شده است. تابستان 1367 و در آستانه اتمام جنگ میان ایران و رژیم بعثی عراق، عناصر مزدور مسعود رجوی در عراق در حمله ای سهمگین به کشورمان در صدد تصرف ایران برآمده و اگر نمی بود مجاهدت های گسترده در مناطق غربی کشور، چه بسا لطمات جبران ناپذیری بر پیکر انقلاب وارد آمده بود. هم زمان با آغاز حملات طوفانی منافقین، شماری از عناصر داخلی و اعضایی که پیشتر در زندان ها قرار داشته همسو با مهاجمین خارجی خود را برای حمله کلیدی و تصرف مناطق حیاتی و من جمله یورش به زندان ها جهت آزاد سازی و تسلیح عناصر وابسته اعزام نموده و همین امر منجر به حکم تاریخی امام خمینی در این باره شد. مسعود رجوی سه روز قبل از آغاز عملیات و یک هفته قبل از آغاز اعدام‌ها در تالار اجتماعات قرارگاه اشرف صراحتا گفته بود: « براساس تقسیمات انجام شده، ۴۸ ساعته به تهران خواهیم رسید... از پایگاه نوژه هم ترسی نداشته باشید؛ هر سه ساعت به سه ساعت دستور می‌دهم هواپیماهای عراقی بیایند و آنجا را بمباران کنند. پایگاه هوایی تبریز را هم با هواپیما هر سه ساعت به سه ساعت مورد هدف قرار خواهیم داد... از طرفی درب زندان‌ها که باز شود آنها هم با ما هستند و با ما همراهی خواهند کرد. نیروهای زندان بالقوه با ما هستند

نیروهای انقلابی به مناطق غربی کشور گسیل یافته و امام خمینی در حکمی خواستار برخورد قاطع با نیروهای منافقین می شوند. ایشان در نامه ای می فرمایند: « از آنجا که منافقین خائن به هیچ وجه به اسلام معتقد نبوده و هر چه می‌گویند از روی حیله و نفاق آنهاست و به اقرار سران آنها از اسلام ارتداد پیدا کرده‌اند، با توجه به محارب بودن آنها و جنگ کلاسیک آنها در شمال و غرب و جنوب کشور با همکاری‌های حزب بعث عراق و نیز جاسوسی آنها برای صدام علیه ملت مسلمان ما و با توجه به ارتباط آنان با استکبار جهانی و ضربات ناجوانمردانهٔ آنان از ابتدای تشکیل نظام جمهوری اسلامی تا کنون، کسانی که در زندان‌های سراسر کشور بر سر موضع نفاق خود پافشاری کرده و می‌کنند، محارب و محکوم به اعدام می‌باشند و تشخیص موضوع نیز در تهران با رای اکثریت آقایان حجت‌الاسلام نیری دامت افاضاته (قاضی شرع) و جناب آقای اشراقی (دادستان تهران) و نماینده‌ای از وزارت اطلاعات می‌باشد، اگر چه احتیاط در اجماع است، و همین‌طور در زندانهای مراکز استان کشور رای اکثریت آقایان قاضی شرع، دادستان انقلاب و یا دادیار و نماینده وزارت اطلاعات لازم الاتباع می‌باشد، رحم بر محاربین ساده‌اندیشی است، قاطعیت اسلام در برابر دشمنان خدا از اصول تردیدناپذیر نظام‌اسلامی است، امیدوارم با خشم و کینه انقلابی خود نسبت به دشمنان اسلام رضایت خداوند متعال را جلب نمایید، آقایانی که تشخیص موضوع به عهده آنان است وسوسه و شک و تردید نکنند و سعی کنند اشداء علی الکفار باشند. تردید در مسائل قضایی اسلام انقلابی نادیده گرفتن خون پاک و مطهر شهدا می‌باشد. والسلام»

اظهارات امام راحل و واکنش آیت الله منتظری به آن بخش اعظمی از سخنان فایل تازه منتشر شده را در بر می گیرد که در آن حسینعلی منتظری اتهام های متعددی را به امام، احمد آقای خمینی و بسیاری دیگر از افراد ووارد می نمااید. یکی از شخصیت های اسم برده شده در این سخنرانی سید اسدالله لاجوردی مرد قاطع و مبارزی است که در خط اول برخورد با گروه های معاند قرار گرفته بود. منتظری در این فایل از لاجوردی به عنوان گردن "شکسته یاد" می نماید. امروز و در ابتدای شهریور ماه، هجدهمین سالروز شهادت اسدالله لاجوردی می باشد، فردی که پس از دهه ها مجاهدت به دست ناپاک منافقین به شهادت رسید اما پیش و پس از آن نیز علاوه بر منافقین از سوی بسیاری از به ظاهر دوست داران انقلاب نیز مورد هجوم قرار گرفته بود. در ادامه به شکلی گذرا به زندگی این شهید والامقام خواهیم پرداخت.

شهید حاج سید اسد الله لاجوردی در سال 1314 هجری شمسی در یکی از محلات جنوب تهران در میان خانواده ای مهربان و متدین به دنیا آمد. سید علی اکبر کودک دلبندش را از همان ابتدا با قرآن و اهل بیت (ع) آشنا نمود. سال 1320 بود که اسدالله به عرصه علم و دانش راه یافت. آغاز دوران نوجوانی و تحصیل او در دبیرستان همزمان با عملیات یهود در فلسطین و تظاهرات گسترده مردم ایران به رهبری آیت الله کاشانی بود. سید اسد الله ادبیات عرب و علوم حوزوی را در مسجد شیخ علی به پایان رساند و به دلیل هوش و ذکاوت و قدرت درک بالایی که داشت در همان محل به تفسیر قرآن پرداخت و پس از مدتی در جلسات بحث انسان و سرنوشت استاد مطهری شرکت نمود. وی در همین سالها همسر و همسفری صبور برای ادامه مسیر مبارزاتی خویش برگزید و سپس به دستور امام (ره) و همراه دکتر بهشتی و استاد مطهری تقسیم به ائتلاف و تشکل در راستای مبارزه با رژیم ستمشاهی گرفت و جزو یکی از مؤسسین اصلی جمعیت مؤتلفه اسلامی گشت. 
 
دوران نوجوانی و جوانی اسدالله لاجوردی در این کوران ، سپری شد و چون پولادی آبدیده گردید . از زمان آشنایی سید با شهید حاج صادق امانی ، اطلاع دقیقی در دست نیست ولی آنچه مشخص است این است که وصلت شهید حاج صادق ، با خانواده محترم لاجوردی باید دارای پیشینه ای باشد که می بایست آن را در کلاس های درس مرحوم شاه چراغی و جلسات مشترک آنها جستجو کرد . شهید لاجوردی به همراه حاج صادق امانی و شهید محمدصادق اسلامی گیلانی و حسین رحمانی در مسجد شیخ علی ادبیات عرب را به خوبی وعلوم حوزوی را در حد کفایه فرا گرفته و به علت هوش و ذکاوت و قدرت درک و انس و الفت شهید لاجوردی با قرآن ، غیرقابل توصیف است و باید گفت او به قرآن عشق می ورزید و بر همین اساس در پرسشنامه ساواک نوشته بود : به قرآن و نهج البلاغه علاقه وافر دارم .
پس از ترور انقلابی "حسنعلی منصور" عامل تصویب طرح ننگین کاپیتولاسیون، ساواک دستگیری‌های گسترده ای را آغاز کرد که سید اسدالله لاجوردی نیز در زمره دستگیرشدگان بود؛ استقامت سید در برابر شکنجه‌های بی رحمانه بازجویان ساواکی، حیرت همراه با تحسین زندانیان سیاسی وقت را برانگیخت. سید اسدالله لاجوردی پس از آزادی از زندان رژیم ستمشاهی، به سازماندهی جلسات محفلی و دینی به صورت سیار مبادرت ورزید و از عالمان به مبانی دینی و انقلابی برای سخنرانی در جلسات خود دعوت به عمل آورد؛ وی همچنین در این دوران از فعالیت پنهانی علیه رژیم طاغوت غافل نماند؛ از جمله اینکه همزمان با ورود  سرمایه گذاران آمریکایی اعلامیه‌ای با عنوان «گامی فراتر در تشدید غارتگری» تهیه و تکثیر کرد و برای توزیع در اختیار اعضای محافل دینی و انقلابی خود  قرار داد.
این دوره همزمان با تغییر ایدئولوژی سازمان منافقین بود و لاجوردی اولین فردی به شمار رفت که انحراف آنان را اعلام نمود. به همین دلیل در زندان نیز توسط مجاهدین خلق بایکوت شد که از آن زمان به عنوان «زندان در زندان» یاد می کنند. در اردیبهشت ماه سال 1349 پس از آنکه شرکت هواپیمایی "ال عال"  متعلق به سرمایه داران صهیونیستی توسط نیروهای انقلابی مورد هجوم قرار گرفت؛ ساواک بار دیگر سید اسدالله را دستگیر کرد، در این دوران بود که وی «مردپولادین زندانها» لقب گرفت؛ در زیر شکنجه‌های ددمنشانه دژخیمان ساواک کمرش شکت و بینایی یک چشم خود را تا حد زیادی از دست داد ولی استوار و پایمرد ایستاد و حسرت اظهار عجز بر دل سیاه شکنجه گران طاغوتی نهاد. سید در این دوران وصیت نامه‌اش را نوشت و در آن تاکید کرد که ثلث مالش به مبارزان فلسطینی برای مبارزه با رژیم صهیونیستی تعلق گیرد؛ سید اسدالله همچنین در دوران زندان با روشنگری‌هایش موجبات هوشیاری و آگاهی سایر زندانیان را فراهم آورد. سرانجام در تاریخ 27/5/56 از زندان آزاد گشت اما مدتی بعد به ساواک احضار شد. لاجوردی در روزهای اوج انقلاب در کمیته استقبال از امام (ره) به فعالیت پرداخت و پس از پیروزی انقلاب مسئولیت دادستانی انقلاب اسلامی را بر عهده گرفت اما مدتی بعد ریاست سازمان زندانها و اقدامات تأمینی و تربیتی به او سپرده شد.
لاجوردی خود درباره سال های زندان و هم بندی با منافقین می‌گوید: «در قزل‌ حصار وقتی چند نفر از منافقین را آوردند خوشحال شدم که به جمع مسلمانان زندانی عده‌ای که مجاهد مسلح هستند اضافه شده‌اند که در ساختن درون زندان به کار خواهد آمد. روزی که در سودان کودتای کمونیستی علیه جعفر نمیری شد و پس از ساعاتی شکست خورد، متوجه شدم که اینان از کودتای کمونیستی بسیار خوشحال شده و همراه کمونیست‌های قزل حصار جشن گرفتند و در شکست آن‌ها بسیار متاثر شده عزادار شدند. از آن‌ها پرسیدم چرا از شکست یک حکومت کمونیستی کودتایی، ناراحت شده‌اند. (در آن روزگار نمیری چهره غربی نداشت و همکار عبدالناصر بود) آن‌ها گفتند که این حکومت خلق است و حکومت دموکراتیک خلقی مورد تایید ماست و مارکسیسم علم مبارزه است! و با امپریالیسم که‌‌ همان کفر است می‌جنگد! من از اینجا متوجه التقاط آن‌ها شدم، ولی به مخالفت برنخاستم. گفتم آرام جلو بروم، که هم بدانم چه افکاری دارند و هم اینکه اگر بشود آن‌ها را متوجه حقایق اسلام و کفر کمونیستی بکنم. پس از مدتی افکار آن‌ها و جزوات «شناخت» و «تکامل» و «راه انبیاء» برای من کاملاً شناخته شد و بحث را که ملایم شروع کردم متوجه شدم که آن‌ها عناد دارند نه اینکه اطلاع و آگاهی نداشته باشند.»
لاجوردی در ابتدای انقلاب و به اصرار شهید بهشتی و ناطق‌نوری رسیدگی به پرونده گروهک فرقان را به عهده گرفت، شهید لاجوردی اقداماتی قاطعانه برای انحلال این گروهک تروریستی انجام داد. به طوری که خشم و کینه اعضای این گروهک را برانگیخت. ایشان طی فعالیت‌های بی‌وقفه اعضاء اصلی این گروهک را شناسایی و دستگیر کرده بود. او از آن پس به تعقیب و خنثی‌سازی توطئه‌های گروهک‌های معاند سیاسی، به ویژه گروهک فرقان و منافقین پرداخت. بدین ترتیب لاجوردی عهده‌دار حفظ و حراست از نظام نوپای جمهوری اسلامی گردید. اقدامات او در مقابله و سرکوب گروهک‌های تروریستی منافقین و فرقان بسیار قاطعانه بود.
از ۲۰ شهریور ۱۳۵۹ با نظر مساعد امام خمینی و آیت‌الله بهشتی دادستان انقلاب تهران شد و در این سمت به مبارزه جدی با منافقین که در ان زمان ترور مسؤلان را در دستور کار خود قرار داده بودند، پرداخت. شهید لاجوردی در این دوره تلاش‌های بسیاری انجام داد تا مردم را نسبت به ایده‌های التقاطی و ضد انقلابی گروهک منافقین آگاه کند و به دلیل نفوذ و تاثیر کلامی که داشت سخنانش بسیار مورد توجه عموم واقع می‌شد. او مجدد رسیدگی به پرونده منافقین را در راس کارهایش قرار داد. گروهک‌های منافقین و ضد انقلاب که با رفتار اسلامی و مقتدرانه شهید لاجوردی مجال فعالیت چندانی نداشتند، با کمک آیت‌الله منتظری برای برکنار کردن ایشان می‌کوشید، سرانجام در دی ۱۳۶۳ توسط شورای عالی قضایی از مناصبش کنار گذاشته شد. وی در سال بحرانی 1360 و در اوج فعالیت‌های تروریستی گروهک‌های منافق و معاند با نظام، مسوولیت دادستانی انقلاب اسلامی تهران را بر عهده گرفت و مدتی بعد ریاست سازمان زندانها و اقدامات تأمینی و تربیتی به او سپرده شد. ایجاد کارگاههای مختلف در زندان و از بین بردن بی سوادی در میان زندانیان از تلاشهای بی دریغ او در طول سالهای حضورش در خدمت نظام بوده است.
در مورد این ماجرا روایت‌ها مختلف است. مجید انصاری می‌گوید پس از اینکه شورای عالی قضایی تهیه گزارش از وضعیت زندان‌ها را به وی سپرد، پس از گفت‌وگوی مستقیم با صد زندانی سیاسی از زندان‌های مختلف، به امام، رئیس‌جمهور و رئیس مجلس گزارشی می‌دهد که از بروز تخلفاتی در برخورد با زندانیان حکایت دارد و همین گزارش موجبات برکناری لاجوردی را فراهم می‌کند. وی می‌گوید: «من در آن زمان برای ایجاد گشایش در امر زندانیان و پرسنل زندان درخواستی از حضرت امام کردم که نیازمند امکانات بسیار وسیع و باارزشی بود همین‌ که من خدمت امام این درخواست را مطرح کردم بدون معطلی حضرت امام به مسئول بنیاد آن زمان و نیز نخست‌وزیر دستور دادند که امکانات در اختیار ما قرار گیرد. حضرت امام بارها تاکید می‌کردند که برخورد با زندانیان صد‌درصد باید منطبق با قانون باشد و اگر کسی جنایت کرده و حتی انسان کشته و قرار است قصاص شود. کسی حق ندارد برای اینکه این فرد محکوم به اعدام هست یک سیلی اضافی به او بزند. ایشان بحث کرامت انسانی و حقوق افراد را مورد تاکید قرار می‌دادند، امام می‌فرمودند با متخلف برخورد قاطع شود اما در چارچوب قانون.» وی درباره واکنش لاجوردی به این ماجرا می‌گوید: «مرحوم لاجوردی خدمت حضرت امام رفته بودند و در آنجا از جنایت‌های منافقین صحبت کردند و گزارش مفصلی خدمت امام دادند، امام فرمودند" آقای لاجوردی اگر جمهوری اسلامی به‌ دست اینها(منافقین) ساقط شود بهتر از آبروی اسلام است که با این کار‌ها (خودسری‌های داخل زندان) برود. شما بروید مسئولیت را تحویل دهید". چون آقای لاجوردی مسئولیت را تحویل نمی‌دادند.»
در پاسخ به انصاری اما فرزند اسدالله لاجوردی می‌گوید برکناری لاجوردی نتیجه فعالیت باند مهدی هاشمی بوده و موجب ناخرسندی امام شده است. سید احسان لاجوردی در جوابیه‌ای خطاب به مجید انصاری می‌گوید: «مصاحبه‌ای از شما منتشر شد که بر مبنای شنیده‌هایتان سخنانی را در رابطه با پدر شهیدم به امام نسبت داده بودید. آقای انصاری شما خوب می‌دانید سخن باید بر سندی استوار باشد و اگر چنین نباشد، شما نیز از اتهام‌های ادعایی در امان نخواهد بود. آقای هاشمی رفسنجانی در کتاب خاطراتشان (۱۷ بهمن ۶۳) به بی‌اطلاعی و ناخرسندی امام رحمه‌الله علیه از برکناری آن شهید از دادستانی انقلاب اشاره می‌کنند. دوستان پدرم نیز ریشه این برکناری را در بیت آیت الله منتظری (باند مهدی هاشمی) دانسته و از گله‌مندی امام رحمه‌الله علیه از این برکناری سخن می‌­گویند و از این گونه نقل قول‌ها بسیار است.»
طاهرزاده از بازماندگان نسل اول سازمان مجاهدین خلق که پس از پیروزی انقلاب حاضر به همکاری با مسعود رجوی نشد در بیان خاطره ای از روزهای دادستانی انقلاب توسط لاجوردی می گوید: بعد از انقلاب در اوین لاجوردی از من دعوت کرد و گفت بیا این تخم و ترکه‌هایت را ببین. ببین توی ایران چی پاشیدی! آن موقع من در کمیته ستاد مشترک بودم. من به اوین رفتم. با لاجوردی از قبل هم‌سلول بودیم و همدیگر را خوب می شناختیم. آقای لاجوردی از بعضی مسائل اصلاً نمی‌گذشت. در میان مجاهدین، غیر از من فکر نمی‌کنم کسی را قبول داشتند، حالا چه دلیلی داشت؟ نمی‌دانم، ولی می‌دانم که آدم باهوشی بود. ایشان آمد و به من گفت: چطوری داداش؟ گفتم:‌ خوبم. تو چطوری؟ داری جلادی می‌کنی؟ قاه قاه خندید و گفت:‌ بیا می‌خواهم نشانت بدهم که دارم چه می‌کنم. همین طور که به طرف دفترش در طبقه 2 یا 3 می‌رفتیم، چند تا دختر آمدند. صدایشان زد و گفت بیائید. آمدند جلو. از آنها پرسید: در اینجا کسی شما را شکنجه کرد؟ هیچ یادم نمی‌رود. یکی از دخترها که مشخص بود او را نمی شناخت، گفت:‌ بله. آقای لاجوردی ما را شکنجه کرد. لاجوردی به من اشاره کرد و گفت:‌ این آقا را آورده‌ایم که لاجوردی هر کاری کرده‌، تنبیهش کند. حالا بگویید چه شکایتی دارید؟ آنها حرف‌هایی زدند و بعد آقای لاجوردی به یکی از پاسدارها گفت آنها را ببرد. بعد رفتیم دفترش و آقای طهوری هم آمد و ناهار را هم با هم خوردیم و تا عصر بودم و برگشتم به کمیته. گفتم: اسدالله! من از این چیزها اطلاعی ندارم. اینها تخم و ترکه‌های ما نیستند. ما این قدر آدم‌های نپخته که این جوری به کسی اتهام بزند، نداریم. اگر حقیقت را بگوید، چه بهتر و این شهامت است، ولی اینکه ندیده و نشناخته حرف بزند و بدون اینکه کسی را بشناسد، به خود تو بگوید لاجوردی مرا شکنجه کرده، چنین آدمی نداریم. این خاطره هیچ یادم نمی‌رود. در محوطه اوین بود.
شهید لاجوردی پرونده اغلب گروهک‌ها را به سامان رساند، اگرچه با موانعی که برخی مقامات وقت در کار او ایجاد کردند نتوانست پرونده برخی را تا انتها دنبال نماید. بنا بر نقل نزدیکانش وی بعد از آنکه برخی از عـنـاصـر پایین سازمان پیکار اعدام شدند اما رهبران سازمان و کادر مرکزی با توصیه شورای عالی قضایی آزاد شده بودند؛ در پای آن حکمی که از طرف شورای عالی قضایی صادر شده بود، نوشت: «خدایا من با دیدن این حکم ، مرگ خود را آرزو می‌کنم که در نظام جمهوری اسلامی زیردستی آن کسی که تابع شخص دیگری است باید اعدام شود اما کـسـی کـه دسـتور صادر کرده از زندان آزاد می‌شود و در خارج از کشور همچنان زندگی کند و مدام اتهام به نظام جمهوری اسلامی نسبت دهد.‌» وی پس از آنکه از مقام خود عزل می گردد به شغل آزاد روی آورد و چند ماه بعد پنج بار به جبهه ها اعزام شد وعلی رغم سنش و آثار باقی مانده از شکنجه های زندان کارهای سنگینی مانند ساختن سنگر و خالی کردن جعبه‌ مهمات در خطوط مقدم را نیز به عهده گرفت. پس از تغییر مدیریت قوه قضائیه، آیت الله یزدی با سفارش سید احمد خمینی، لاجوردی را به همکاری دعوت کرد و ریاست سازمان زندانها را به اوسپرد ؛ بدین گونه لاجوردی جایگزین مجید انصاری شد.
کتاب «زندگی و مبارزات شهید اسدالله لاجوردی» که توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده است به بررسی دلایل استعفای شهید لاجوردی از ریاست سازمان زندان‌ها می‌پردازد که مشروح آن را در زیر می‌خوایند: عملکرد لاجوردی در مقام ریاست سازمان زندان‌ها، نحوه‌ برخورد او با زندانیان، شیوه‌های مدیریتی نوین و خدمتگزاری صادقانه و بی‌توقع او، بسیاری از ذهنیت‌های بیمار را نسبت به ‌یکی از مسئولان نظام جمهوری اسلامی بهبود بخشید. این مرد مبارز که سراسر زندگی خود را در سال‌های پیش از انقلاب، وقف اسلام و انقلاب کرده بود، بر اثر برخی تبلیغات منفی، در افکار عمومی ‌به‌عنوان چهره‌ای بی‌نهایت خشن شناسانده شده بود و حتی پذیرش اندک عطوفتی از جانب او غیر ممکن به نظر می‌رسید؛ اما او نشان داد که در هر جایگاهی به فراخور مسئولیت عمل می‌کند و زمانی رسید که همگان، از دوست و دشمن، به روی این نکته که «لاجوردی سالم است» و «کارش بر اساس هوای نفس نیست» به اتفاق نظر رسیدند. با این حال، فشارهایی که از زمان دادستانی بر لاجوردی وارد می‌شد و سرانجام به عزل او انجامید، به دوره‌ی زندانبانی وی نیز انتقال پیدا کرد. گرچه ‌این بار لاجوردی خودش متن استعفایش را در دو خط نوشت و تقدیم آیت‌الله یزدی رئیس قوه‌ی قضائیه کرد؛ اما چگونگی نوشتن آن خطوط هم خود ماجرایی دارد.
حاج احمد قدیریان این‌گونه نقل می‌کند: «… آن زمان که ‌ایشان مسئولیت سازمان زندان‌ها را داشتند، من در جای دیگری مشغول بودم؛ ولی شنیدم که یکی از معاونین آقای یزدی به دفتر آقای لاجوردی رفته و از قول آقای یزدی گفته بود که شما استعفا بدهید؛ زیرا سازمان زندان‌ها زیر سؤال است و ما هم از ناحیه‌ی بعضی از آقایان تحت فشار هستیم؛ پس بهتر است شما استعفا بدهید. ایشان[لاجوردی] وقتی از قول آقای یزدی این خبر را می‌شنوند، یک کاغذ برمی‌دارند و یک استعفای دو خطی می‌نویسند. بعد از اینکه استعفا می‌دهند، من خدمت آقای یزدی رسیدم و به‌ ایشان عرض کردم که جنابعالی فرموده بودید که لاجوردی استعفا بدهد؟ گفت نه من هیچ چیز در این باره نگفتم». مهندس سید اسدالله جولایی نیز درباره‌ علت و نحوه‌ استعفای لاجوردی از سازمان زندان‌ها می‌گویند: «… به آقای لاجوردی فشارهای زیادی وارد می‌آوردند و اذیت‌شان می‌کردند… زمانی به خدمت آیت‌الله یزدی رفتیم. ایشان فرمودند چرا آقای لاجوردی استعفا داده‌اند؟ گفتم که آقای لاجوردی استعفا نداده‌اند و گفتم این تأکید معاون شما بود که نزد آقای لاجوردی آمد و از قول شما گفت: آیت‌الله یزدی فرموده‌اند استعفایتان را بنویسید. آقای لاجوردی تقریباً چهار روز دست نگاه داشتند؛ اما این آقا مرتب پیگیری می‌کردند که حاج آقا یزدی منتظر هستند. وقتی این مسائل را به آقای یزدی گفتم، ایشان گفتند: «نه، من هیچ‌گاه از لاجوردی استعفا نخواسته‌ام»، در حالی که‌ ایشان فقط به تبعیت از دستور فقیهی چون آیت‌الله یزدی، اقدام به ‌این امر کرده بودند». حاج احمد قدیریان و مهندس جولایی هر دو از اظهار نام معاون آیت‌الله یزدی که مسبب استعفای لاجوردی بود، خودداری ‌کردند؛ اما اظهار داشتند که‌ این شخص در زمان مصاحبه «از مشاورین رئیس‌جمهور» بوده و «جایگاهی مهم و قابل توجه» در اختیار داشته است.
در زمان تصدی مسئولیت زندانها برخورد اوبا فریب خوردگان خط نفاق به گونه ای بود که بسیاری از آنان که دارای ضمیری پاک بودند ، به دامان اسلام بازگشتند و هدایت خودرا رهین روشنگریها و برخوردهای صمیمانه و پدرانه سیداسدالله لاجوردی می دانستند . اینان از جوانانی بودند که از دامان اسلام با تزویر و ریا به سوی منافقین رفته بودند و سید با بازگرداندن آنان به آغوش پرمهر خانواده و اسلام جبهه نفاق را روز به روز خالی تر کرد از این رو کینه سیاه دلان منافق بیش از پیش شد . از جمله ابتکارات این شهید سعید در زمان تصدی مسئولیتهای خود ایجاد  کارگاههای مختلف در محیط  زندان بود تا از این رهگذر هم زندانیان ، در حرفه های مورد علاقه خود ماهر و متبحر شوند تا پس از آزادی آن فن و حرفه دستمایه معاش آنان گردد و هم از عایدی تولیدات زندان حقوقی مکفی دریافت کنند . او در آخرین ملاقات خود با حجت الاسلام و المسلمین  محمدجواد کرمانی مژده ریشه کن شدن بی سوادی را در میان زندانیان داده بود . منافقین بارها کمر به قتل اوبستند ولی در هر بار  مشیت الهی بر این تعلق میگرفت که سیدبماند تا در انجام مسئولیتهای الهی ، با کوله باری از اخلاص و پاکی سنگرهای موفقیت را یکی پس ازدیگری فتح نماید .
در ماه‌های ابتدایی سال 77 پایمردی و اصرار لاجوردی بر اجرای قانون در سازمان زندان ها سبب می گردد که توسط برخی جریان‌ها تحمل نشود و بر اساس یک پروژه زیرکانه و برخلاف نظر ریاست قوه قضائیه استعفای او به رسانه ها اعلام گردد؛ او در پاسخ به دعوت آیت الله یزدی با توجه به کسالت‌های جسمی حاصل از شکنجه های بسیارزندان از یک سو و عدم تحمل مرام پایمردی وی بر قانون توسط گروهی از جریانها از سوی دیگر، از پذیرش مسئولیت جدید خودداری کرد و بار دیگر به شغل آزاد روی آورد . در طول سالهای پس از انقلاب منافقین بارها کمر به ترور و قتل اوبستند ولی در هر بار ناکام بودند تا این که در اول شهریور 1377 شهید لاجوردی توسط علی اصغر غضنفرنژاد و علی اکبر اکبری ده بالایی از اعضای گروهک منافقین مورد سوء قصد قرار گرفت و به شهادت رسید. در جریان ترور، دو تن از تروریست ها توسط وزارت اطلاعات دستگیر شدند. علی اکبر اکبری ، در اثر شدت جراحات وارده در حین عملیات، در بیمارستان درگذشت و فرد دوم (که علی اصغر غضنفر نژاد- معروف به سیاوش) نام داشت به شرکت فعال خود در این جنایت تروریستی اعتراف کرد. وی اقرار کرد که از سوی گروهک منافقین، جهت انجام این ترور آموزش دیده و به ایران عزیمت کرده است. وی اعتراف کرد که دوره های مختلف تروریستی (از جمله نحوه ترور شهید لاجوردی) را در عراق و در مقر گروهک منافقین آموزش دیده است. این منافق تروریست، در یک برنامه تلویزیونی که چند هفته پس از ترور، از سیمای جمهوری اسلامی ایران پخش گردید، تمام نکات مربوط به این ترور را فاش کرد.
رهبری معظم انقلاب در مورد شهید لاجوردی می فرماید: «ایشان از اول انقلاب تا زمان شهادت‌شان همیشه در صراط مستقیم حرکت کرد و ذره‌ای از راه مستقیم و خط صحیح انحراف پیدا نکرد. ایشان کار را برای خدا می‌کرد. اهل تظاهر و... نبود. کار را برای خدا قبول می‌کرد و برای خدا  انجام می‌داد.» و در بخشی دیگر از بیانات خود درباره این شهید بزرگوارفرمودند: «بنده از شهادت آقای لاجوردی خیلی متاثر شدم. از دست دادن و فقدان ایشان برای ما سنگین بود. ایشان عنصری مؤمن... در دین و زمینه‌ انقلابی و مبارزات بود. امثال ایشان واقعا عناصر بسیار کمیاب و مغتنمی هستند.»

ویژه نامه صوتی شهدا(گلچین مداحی هایی که برای شهدا خونده شده)

ویژه نامه صوتی شهدا(گلچین مداحی هایی که برای شهدا خونده شده)

نام مداحی                                    مداح                                    حجم              تعداد دانلود  (تا تاریخ 23 آذر 93)

 

شهدا                              شهید حجت رحیمی                1 مگابایت                      1472

شهادت                           شهید حجت رحیمی                2 مگابایت                      1508

کاش من هم                              طاهری                        2 مگابایت                      1344

جای پای آسمون                         طاهری                        1 مگابایت                      1430

با ولایت زنده هستیم               طهماسب پور                    1 مگابایت                      1775

شهدا عکستون رو قلبم            محمد حدادیان                   1 مگابایت                     1481

از شما شرمنده ایم                     میرزایی                        1 مگابایت                     1391

دلدادگان                                  جواد مقدم                      1 مگابایت                     1839

شهادت                                     مختاری                        1 مگابایت                     1048

میگم عاشقم                             مختاری                        1 مگابایت                     1368

شهدای گمنام                             مومنی                        1 مگابایت                     2745

وقتی یاد شهدا...                         مومنی                        2 مگابایت                     2080

فدائیان رهبر                           سیب سرخی                    1 مگابایت                     3206

ما همان نسل جوانیم              سیب سرخی                     2 مگابایت                    2008

 
 
           دانلود یکجای این بخش از مداحی ها (با حجم 20 مگابایت)  ←    

*******************************************************************************************************************

شهدا شرمنده ایم                        بهمنی                       1 مگابایت                      5970

شهدا                                         بخشی                      1 مگابایت                      2964

بوی کربلا داره روضه های ما           ابوذر بیوکافی               2 مگابایت                      3607

یاد امام و شهدا-شور                    حدادیان                      3 مگابایت                      2985

یاد امام و شهدا                           حدادیان                      3 مگابایت                      2953

یاد جبهه ها                                حدادیان                      2 مگابایت                      2957

کهف الشهدا                               حدادیان                      2 مگابایت                      2130

شهدا                                         میرداماد                     1 مگابایت                      2366

فدایی ولایتیم                          علی خرقه پوش               1 مگابایت                      2417

شاه دل بسیجیان                    علی خرقه پوش               1 مگابایت                      1856

شهدا (شور ترکی)                        چاقویی                     1 مگابایت                      1794

شهیدان زنده اند                           چاقویی                     2 مگابایت                      1902

بسیجی ام                                کاظم اکبری                  1 مگابایت                      2260

شهدا                                        کاظم اکبری                  4 مگابایت                     1470

چشمای فتنه کور                        بهنام زارع                    2 مگابایت                      1549

گرفته دل هوای                            بهنام زارع                    2 مگابایت                      1477

اگه دل غرقه در آهه                        آقاجانی                     1مگابایت                       1290

گلهای لاله                                مجید احمدی                 1 مگابایت                      1368

یا سید الشهدا ...                      مهدی رسولی               1 مگابایت                      1441

شهد شهادت (ترکی)             سید یوسف شبیری            1 مگابایت                      1386

غواصان شهید (ترکی)            سید حسین موسوی          4 مگابایت                       1318

شهدا                                        رحمانی                      1 مگابایت                      1348

تو دلم غصه ست                         رحمانی                      1 مگابایت                      1240

گرفتیم فاصله                            عادل رضایی                  1 مگابایت                      1573

فکه و مجنون                             علی علیپور                  1 مگابایت                      2007

یاد شهدا                                   گرمابدری                     1 مگابایت                      1380

شهادت                                      صحرایی                     1 مگابایت                      1372

باز یه شهید                             سجاد جعفری                 1 مگابایت                     1713

ای امام عاشقان                           سازور                       3 مگابایت                     1104

اگه دل غرقه در آهه                  حسین شکریان                1 مگابایت                      970

سنگ قبر شهید                           خزعلی                      1  مگابایت                    2034

هوای جبهه دارم                     مصطفی شکوری               1 مگابایت                     1788 

 

             دانلود یکجای این بخش از مداحی ها (با حجم 51 مگابایت)  ←    



*****************************************************


    عبدالرضا هلالی   

        

   

اگه یه روز فرشته ها                    هلالی                          1 مگابایت                       1474

گل باغ شهادت                          هلالی                           2 مگابایت                       1063

گوش کنید ای اهل عالم               هلالی                          3 مگابایت                       964

نور جبهه ها                               هلالی                          1 مگابایت                       1816

هوای جبهه                                هلالی                          1 مگابایت                      1943

کربلا شد                                   هلالی                          1 مگابایت                       847

خاطرات فاو و مهران                     هلالی                           1 مگابایت                       876

اون روزا ریا نداشتیم                     هلالی                          1 مگابایت                      1206

شهادت...                                  هلالی                          1 مگابایت                       859

شهیدان سلام                            هلالی                          1 مگابایت                       865

شهر شهدا                                 هلالی                         1 مگابایت                       764

زیر دین شهدا                              هلالی                         1 مگابایت                       812

شبهای جمعه که میشه                هلالی                         2 مگابایت                       1494

 

 

      دانلود یکجای مداحی های حاج عبد الرضا هلالی (با حجم 14 مگابایت)  ←   

   

*********************************************************************



  محمود کریمی    

 

 

عشق یعنی یه پلاک 1                 کریمی                         1 مگابایت                       3176

عشق یعنی یه پلاک 2                 کریمی                         2 مگابایت                       2009

اونا که دنیا رو بازی میگیرین           کریمی                         2 مگابایت                       2052

کجایید ای شهیدان خدایی            کریمی                         2 مگابایت                       2508

                                  

    


*******************************************************


  سید حسین موسوی   


 

السلام ای فکه و طلائیه                موسوی                        1 مگابایت                     1206

آی شهدا دلای ما تنگ براتون         موسوی                        1 مگابایت                     1284

بعد پروازتون                                موسوی                        1 مگابایت                     697

باز این دله من                            موسوی                        2 مگابایت                      753

دله من غرق نور خداست              موسوی                        1 مگابایت                     641

غروب فکه                                  موسوی                        1 مگابایت                      986

جا موندیم                                  موسوی                       1 مگابایت                      860

لک لبیک                                   موسوی                        2 مگابایت                     741

مادرت غریب موند                        موسوی                       1 مگابایت                      999

عمریه قلب خستم                       موسوی                       1 مگابایت                      701

شهدا...                                     موسوی                       1 مگابایت                      752

شهدای گمنام                            موسوی                        1 مگابایت                      965

یاد شلمچه میکنم                       موسوی                        1 مگابایت                     1321

 

 

        دانلود یکجای مداحی های حاج سید حسین موسوی (با حجم 18 مگابایت)  ←   

                                               

 



***************************************************************



  مجتبی رمضانی   

آشنای غریب                              رمضانی                        2 مگابایت                     1698

اول قصه                                     رمضانی                        2 مگابایت                     1479

با بسم رب الشهدا                      رمضانی                        2 مگابایت                     1605

باز تو سینه دل نمیشه بند            رمضانی                        2 مگابایت                     1069

دست رو دلم نزارید                      رمضانی                        1 مگابایت                     1279

دلم گرفته ای یاران                       رمضانی                        1 مگابایت                    1185

دلم گرفته،بازم تو شهر مهمونیه 1   رمضانی                       3 مگابایت                     1485

دلم گرفته،بازم تو شهر مهمونیه 2   رمضانی                       2 مگابایت                     1449

دلم پره از یه جماعت عدو نواز         رمضانی                       2 مگابایت                     989

دوباره قلب عاشقم                       رمضانی                       2 مگابایت                     907

غصه رو دلم سنگینی داره              رمضانی                       2 مگابایت                     832

فرمانده من                                  رمضانی                       1 مگابایت                    1162

فرزند کربلا                                   رمضانی                       1 مگابایت                    988

غرب ایران 1                                 رمضانی                       1 مگابایت                    998 

غرب ایران 2                                رمضانی                        2 مگابایت                    826

قصه پرپری گل                              رمضانی                       2 مگابایت                    828

هرکی دلش گرفته و هنوز نرفته کربلا رمضانی                       2 مگابایت                    1645

جانباز                                        رمضانی                        2 مگابایت                    1006

جانباز شیمیایی                          رمضانی                        3 مگابایت                    1168

جبهه غرب                                  رمضانی                        2 مگابایت                     764

خدا شهیدم کن                           رمضانی                        2 مگابایت                    1617

ما حسینی هستیم                     رمضانی                        2 مگابایت                    857

کنار حسینیه ی دل                      رمضانی                        4 مگابایت                     735

خاک پای همتونم اگه امشب بتونم...          رمضانی                        3 مگابایت                    1294

مزار شهدا                                  رمضانی                        1 مگابایت                     875

معراج الشهدا - سال91                رمضانی                         2 مگابایت                    1399

میریم مزار شهدا                         رمضانی                         1 مگابایت                    1067

رهبر ...                                     رمضانی                         2 مگابایت                    1256

روز عاشورا                                 رمضانی                        1 مگابایت                     995

سلم لمن سالمکم                      رمضانی                        1 مگابایت                     970

شهادت همه آرزومه                      رمضانی                       1 مگابایت                     1100

شلمچه                                     رمضانی                        1 مگابایت                     1057

شلمچه آی شلمچه                      رمضانی                       1 مگابایت                     1278

شهدا شرمنده ایم                        رمضانی                       1 مگابایت                     1344 

شهدای غرب                              رمضانی                        1 مگابایت                      780

تو همه خوبا سری                       رمضانی                        1 مگابایت                     1067

وقتی شبها میخوابم...                 رمضانی                        1 مگابایت                     1394

وصال شهدا                                رمضانی                        1 مگابایت                     1115

 

     دانلود یکجای مداحی های حاج مجتبی رمضانی (با حجم 63 مگابایت)  ←   



*********************************************************



           محسن یوسفی  

 

 

بازو از سینه دلم                         یوسفی                        1 مگابایت                     627

سوی دیار عاشقان(شور)             یوسفی                        2 مگابایت                     873

کجایید ای شهیدان خدایی(شور)    یوسفی                       1 مگابایت                     729

یاران چه غریبانه(شور)                 یوسفی                        1 مگابایت                     795

تو این دیار بی رنگی                    یوسفی                        2 مگابایت                     553

دلم براتون پر میزنه                      یوسفی                         2 مگابایت                    596

این خاکا شمییم سیب حرم داره    یوسفی                        2 مگابایت                     577 

جا موندم از غافله                       یوسفی                         2 مگابایت                    562

مسافر                                      یوسفی                        2 مگابایت                     570

شهدای شهر ما                         یوسفی                         2 مگابایت                    899

شکر لله رسید کاروان عشق         یوسفی                         5 مگابایت                    550

 
                                                                        

            دانلود یکجای  مداحی های حاج محسن یوسفی (با حجم 20 مگابایت)  ←   

                                                 

**************************************************************************************



  میثم مطیعی  

 

امیر ما حسین است                   مطیعی                       1 مگابایت                       1761

السلام علیک                            مطیعی                       1 مگابایت                       1430

چشم منو امر ولی                     مطیعی                        1 مگابایت                       1398

دل نوای نینوا دارد                       مطیعی                       1 مگابایت                       1357

ای شهادت                                مطیعی                       1 مگابایت                       1604

فاطمیون                                   مطیعی                       2 مگابایت                       1316

رهبر من                                   مطیعی                       1 مگابایت                       1524

شهیدم کن                               مطیعی                        1 مگابایت                       1735

شهدا شرمنده ایم                      مطیعی                        2 مگابایت                      1755

تو این شبا                                مطیعی                        2 مگابایت                      1247

شهید بی نشان                        مطیعی                        1 مگابایت                      2050

 

      دانلود یکجای مداحی های حاج میثم مطیعی (با حجم 16 مگابایت)  ←   

                                             

********************************************************************************



  مهدی سلحشور   

 

        

آواره تر از باد                              سلحشور                    1 مگابایت                      1134

آی شهیدا یه عمره                     سلحشور                    1 مگابایت                       2087

چون شعله و شور عشق            سلحشور                    2 مگابایت                        823

در شعله و شور                         سلحشور                    1 مگابایت                        761

دل خستم جا مونده                   سلحشور                    2 مگابایت                       1065

دوباره نسیم جبهه میاد - 1          سلحشور                    1 مگابایت                       858

دوباره نسیم جبهه میاد - 2          سلحشور                    1 مگابایت                      1579

این خاکا شمیم سیب حرم داره    سلحشور                    1 مگابایت                      1965

عطر شهید ...                           سلحشور                    1 مگابایت                      1003

حضرت ثارالله  امید حزب الله         سلحشور                    1 مگابایت                      1008

هنگام طواف عشق                    سلحشور                   2 مگابایت                        799 

کجائید ای شهیدان خدایی           سلحشور                   1 مگابایت                       1168

ما بسیجیها                              سلحشور                    1 مگابایت                      1165

نه شکیب و صبری نه قراری مونده  سلحشور                   1 مگابایت                       854

پر از احساس                            سلحشور                    1 مگابایت                       756

پر از عطر شهید                         سلحشور                    1 مگابایت                      1594

رهبر ما                                    سلحشور                    1 مگابایت                      1052

شبای روضه که ماتم میگیرم        سلحشور                    2 مگابایت                       934

تو این دیار بی رنگی                  سلحشور                     2 مگابایت                       821

یاران چه غریبانه -1                    سلحشور                    1 مگابایت                         12

یاران چه غریبانه -2                    سلحشور                    1 مگابایت                       1889

  

    دانلود یکجای مداحی های حاج مهدی سلحشور (با حجم 27 مگابایت)  ←   

                                                

 ****************************************************************************************************


مداحی های جدید


ما بسیجیها...                                      سید رضا نریمانی                  2 مگابایت                         5 مگابایت

یا شهدا                                              سید رضا نریمانی                  1 مگابایت                         2 مگابایت

ما عاشق جنگ با صهیونیستیم                 ابوذر بیوکافی                     1 مگابایت                         2 مگابایت    

بسم رب الشهید بسم رب الزهرا                  رحمانی                          2 مگابایت                        3 مگابایت   

مردان بی ادعا                                       سجاد جعفری                      3 مگابایت                        2 مگابایت

ای رهبر آزاده                                       محسن آقاجانی                    2 مگابایت                         3 مگابایت

با وفا همسنگران یادش بخیر                            -                               1 مگابایت         

به یاد اون جوونایی                                         -                               1 مگابایت         

دور افتاده از نیزارها                                         -                               1 مگابایت         

مارو فراموش نکنید                                         -                               3 مگابایت         

پرچم ایران سرفرازه تا که دسته رهبره                -                               3 مگابایت        

یکی بیاد تیکه های پیکرمو برداره                       -                               2 مگابایت        

ذاکر حسینم و رهرو خون شهدا                         -                               3 مگابایت        

 




********************************************************************************************

مداحی های در مورد شهدای مدافع حرم و جنگ با تکفیری ها


 
                                                                                                                        

                                                                                                                                 

منم باید برم                                         سید رضا نریمانی                    4 مگابایت                       7 مگابایت

همسر شهدای مدافع حرم                      سید رضا نریمانی                    4 مگابایت                       9 مگابایت

اولین مدافع حرم فاطمه ست                      مهدی رسولی                      3 مگابایت                      6 مگابایت

مدافعان حرم                                           مهدی رسولی                      3 مگابایت                      6 مگابایت

دلواپسیم برا دمشق و کربلا                       مهدی رسولی                      3 مگابایت                      7 مگابایت              

یا اسرائیل خیبر خیبر(فارسی-عربی)            میثم مطیعی                       3 مگابایت                      6 مگابایت

بر روی شانه ما                                        میثم مطیعی                       2 مگابایت                      5 مگابایت

شهید آوردند                                            میثم مطیعی                       3 مگابایت                      5 مگابایت

پاسبانان دمشقیم به زینب سوگند             محسن یوسفی                    3 مگابایت                      6 مگابایت 

منتظره دستوره رهبرم                              مهدی مختاری                      2 مگابایت                      4 مگابایت 

مدافع حریم کربلام                                      وطن خواه                          1 مگابایت                      2 مگابایت



منبع:طلائیه (وارثان شهدا)


شاهرخ، حرِ انقلاب اسلامی

شاهرخ، حرِ انقلاب اسلامی

به گزارش خبرنگار فرهنگ و هنر دفاع پرس، صبح یکی از روز ها با هم به کاباره پل کارون رفتیم. به محض ورود، نگاه شاهرخ به گارسون جدیدی افتاد که سر به زیر، پشت قسمت فروش قرار گرفته بود.با تعجب گفت: این کیه؟ تا حالا این جا ندیده بودمش؟!

درظاهر زن بسیار با حیائی بود. اما مجبور شده بود بدون حجاب به این کار مشغول شود. شاهرخ جلوی میز رفت و گفت: همشیره، تا حالا ندیده بودمت، تازه اومدی اینجا؟! زن، خیلی آروم گفت: بله، من از امروز اومدم.

شاهرخ دوباره با تعجب پرسید: تو اصلا قیافت به اینجور کارها و اینجور جا ها نمیخوره، اسمت چیه؟ قبلا چیکاره بودی؟ زن درحالی که سرش را بالا نمی گرفت گفت: مهین هستم، شوهرم چند وقته که مرده، مجبور شدم که برای اجاره خانه وخرجی خودم وپسرم بیام اینجا!


شاهرخ، حسابی به رگ غیرتش برخورده بود،دستش را محکم به روی میز کوبید و با عصبانیت گفت: ای لعنت بر این مملکت کوفتی!! بعد بلند گفت: همشیره راه بیفت بریم، شاهرخ همینطور که از در بیرون می رفت رو به ناصر جهود کرد و گفت: زود برمی گردم!

مهین هم رفت اتاق پشتی و چادرش را سرش کرد و با حجاب کامل رفت بیرون. بعد هم سوار ماشین شاهرخ شد و حرکت کردند. مدتی از این ماجرا گذشت. من هم شاهرخ را ندیدم. تا اینکه یک روز در باشگاه پولاد همدیگر را دیدیم. بعد از سلام بی مقدمه پرسیدم: راستی قضیه اون مهین خانم چی شد؟!

اول درست جواب نمی داد اما وقتی اصرار کردم گفت: دلم خیلی براشون سوخت، اون خانم یه پسر ده ساله به اسم رضا داشت. صاحب خونه به خاطر اجاره اثاث ها رو بیرون ریخته بود. من هم یه خونه کوچیک تو خیابون نیروی هوائی براشون اجاره کردم.گبه مهین خانم هم گفتم: توخونه بمون و بچه ات رو تربیت کن، من اجاره و خرجی شما رو میدم!!

-قسمتی که خواندید بخشی از خاطرات شهید شاهرخ ضرغام بود که به همت گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی به رشته تحریردرآمده است. شاهرخ از لات ها و اوباش معروف قبل از انقلاب بود که در اواخر دوران رژیم منحوس پهلوی، متحول می شود و به خیل انقلابیون می پیوندد.

داستان شاهرخ شباهت زیادی به داستان اشخاصی مثل علی گندابی، طیب حاج رضایی و حتی امثال مجید سوزوکی ها در فیلم اخراجی های مسعود ده نمکی دارد. کسانی که در مقطعی از زندگی خود، اعمال ناپسندی داشتند اما بواسطه جرقه ی مذهبی که در زندگی آنها زده شده است، منقلب ومتحول گشته و راه زندگی خود را در مسیر خدا وائمه اطهار (علیهم السلام) قرار دادند.

شاهرخ هم توبه خود را با عزای سید اشهدا آغاز نمود و بعد از آن قدم در راه انقلاب گذاشت.

کتاب قسمت های مختلف زندگی شاهرخ را روایت می کند از قبل از انقلاب و قبل از تحول دینی شاهرخ، تا دوران تظاهرات ها وپیروزی انقلاب، تشکیل کمیته ها و شرکت فعالانه شاهرخ در آن ها، اعزام شدن به کردستان وآموزش دیدن زیر نظر شهید چمران، و نهایتأ دوران جنگ و شرکت در آن و نائل شدن به فیض شهادت.

از ویژگی های کتاب روایت خوب وصمیمی آن است که مخاطب را با خود همراه می کند. شاهرخ نمونه خوبی است برای بیان یکی از ثمرات مهم انقلاب اسلامی، یعنی انسان سازی انقلاب. به طوری که شاهرخ لات را تبدیل به یکی از فرماندهان غیور ابتدای جنگ تبدیل می کند که در جلوگیری از سقوط آبادان نقش مهمی داشت.


شاید باورش برای خواننده سخت باشد که شاهرخ به یکی از فرماندهانی تبدیل می شود که خود نیز باعث متحول گردیدن بسیاری از جوانانی می شود که خیلی ها آنها را غیر قابل برگشت می دانستند!

در این کتاب به شهید سید مجتبی هاشمی نیز اشاره می کند که سید نیز همچون امام خمینی(ره) در جذب جوانان به انقلاب اسلامی و استفاده از پتانسیل های آنان تلاش زیادی انجام داد.

کتاب شاهرخ، حر انقلاب اسلامی علاوه بر یادآوری ثمرات انقلاب به ما، درس بزرگ قضاوت نکردن و باز بودن راه توبه و بازگشت را برای تمامی انسان ها نشان می دهد. به شما پیشنهاد می کنم خود را محروم از خواندن این کتاب نکنید!

شهید نیاکی الگوی مدافعان حرم ارتش جمهوری اسلامی ایران/ ملت ایران زخم خورده شیطان اکبر آمریکای جنایتکار است

شهید نیاکی الگوی مدافعان حرم ارتش جمهوری اسلامی ایران/ ملت ایران زخم خورده شیطان اکبر آمریکای جنایتکار است

به گزارش بسیج پرس؛ امیرعبدالرحیم موسوی، جانشین فرمانده ارتش جمهوری اسلامی ایران در یادواره سرلشکر شهید سید مسعود منفرد نیاکی که پیش از ظهر امروز در فرهنگسرای اندیشه تهران برگزار شد با نثار سلام بر حضرت مهدی (عج) و درود برامام خمینی (ره) و رهبرمعظم انقلاب، امام خامنه ای و گرامیداشت یاد مدافعان حریم و حرم اهل بیت (ع) و ارزش های دینی، عنوان داشت: بعثت، غدیر، عاشورا و ظهور چهار روز تاثیرگذار در تاریخ بشریت هستند که از خداوند متعال می خواهیم توفیق دیدارظهور حضرت مهدی (عج) را داشته باشیم.

وی در ادامه با اشاره به سالروز حماسه فتح خرمشهر، اظهارداشت: سوم خرداد روز آزادسازی خرمشهر یکی از به یاد ماندنی ترین و زیباترین روزهای ملتی است که 19 ماه با تحمل داغ سوزان اسارت این قطعه از خاک ایران منتظر چنین روزی بودند. این روز دیدنی هرگز از خاطره این نسل فراموش نخواهد شد و هر سال با نزدیک تر شدن به این ایام گویی بهاردیگری برای ملت ایران فرا می رسد.

جانشین فرمانده ارتش جمهوری اسلامی ایران، با اشاره به جنایت های آمریکا برعلیه ملت ایران تصریح کرد: ظلمی که آمریکای جنایتکر برملت ایران روا داشته است هرگز از ذهن ملت بزرگ ایران خارج نمی شود. ما فریب لبخندهای آمریکا را نمی خوریم واین ظلم ها را فراموش نخواهیم کرد و تهدیدهای آن ها هم چیز جدیدی نیست که از آن بترسیم. ما زخم خورده شیطان اکبرآمریکای جنایتکار هستیم.

موسوی با بیان اینکه سوم خرداد یادآور پیروزی خون برشمشیر است عنوان کرد: حماسه سوم خرداد نماد بازگشت غرور ملی یک ملت انقلابی و مظلوم و نماینگر اراده پولادین ملتی است که پاره تن خود را از چنگال کثیف استکبار در آورد. ملت ایران بر این اعتقاد است که با ایمان و مقاومت حق خود را از حلقوم استکبار بیرون می کشد. ملت ایران با درسی که از سوم خرداد گرفت، حق خود را از حلقوم آمریکا بیرون خواهد کشید.

وی با تاکید براینکه حماسه آزادسازی خرمشهر از نظر کارشناسان نظامی یکی از بزرگترین عملیات های نظامی بود بیان کرد: در این حماسه همه ملت ایران سهیم بودند ولی باید این جمله امام را به خاطر داشته باشیم که فرمودند خرمشهر را خدا آزاد کرد.

جانشین فرمانده ارتش جمهوری اسلامی ایران، با تاکید براینکه باید به زوایای سبک زندگی و فرماندهی شهید نیاکی را با دقت مورد نظر قراردهیم گفت: ایشان یکی از برجسته ترین فرماندهان دفاع مقدس بودند که به دلیل دانش، تجربه و توانمندی ها و سجایای اخلاقی مدیریتی مورد توجه فرماندهان بوده و مورد رجوع آن ها قرار می گرفتند.

وی با اشاره به نقش تعیین کننده لشکر 92 زره ای خوزستان به فرماندهی شهید منفرد نیاکی در عملیات های منطقه جنوب کشور عنوان کرد: این شهید به عنوان بالاترین مقام ارتش بعد از شهید صیاد شیرازی در منطقه جنوب منصوب شدند و مدتی بعد هم فرماندهی اداره سوم یا همان عملیات ارتش برعهده ایشان گذاشته شد.

موسوی تکلیف مداری را مهم ترین ویژگی شهید نیاکی برشمرد وگفت: از خصوصیات ویژه این شهید تکلیف مداری و ترجیح وظیفه برهمه علایق // و سلایق بود که یکی از آن ها را درماجرای بیماری فرزندشان شاهد بودیم.

وی درادامه به دیگر ویژگی های این شهید اشاره کرد و افزود: ویژگی دیگر شهید نیاکی این بود که صلابت و اقتدار فرماندهی را با تواضع و مهربانی در هم می آمیخت و دیگر ویژگی ایشان این بود که در هنگام کمبود امکانات پیش قدم می شد و به استقبال خطر می رفت.

موسوی با اشاره به حضور شهید نیاکی در ماموریت های شناسایی اظهارداشت: ایشان شخصاً در بسیاری از ماموریت های شناسایی شرکت می کردند و می گفتند که باید بدانم که نیروهایم را به کجا می خواهم ببرم، این حضور در خطرناک ترین موقعیت ها خلعت شهادت را برتن این فرمانده ارتش اسلام پوشاند.

جانشین فرمانده ارتش جمهوری اسلامی ایران، با اشاره به الگوگیری شهدای مدافع حرم ارتش از شهید نیاکی عنوان کرد: وجود این قبیل الگوها است که امروز ملت ما به وجود مدافعان حرم، مفتخر است و این مدافعان هر کجا که حریم و حرم اهل بیت (ع) به خطر می افتد ایستادند.