مرحوم دولابی: در باطنِ خودت عقب حق برو
مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمود: چرا این هرچه میبیند دلش میخواهد؟ فرمود غَضّوُا ابصارَکم عمّاحرَّمَ اللهُ (چشمهایتان را از آنچه حرام کرده است بپوشانید). یعنی چشمهایتان را از قشنگی نپوشانید و نگاه کنید. هرچه به چشم دلت زیبا بود نگاه کن، فرمان دلت را ببر و هرچه دلت گفت زیباست آن را نگاه کن. بدن نه! دلت. دلت هرجا خواست برو که آن اذن الله است و متعلق به ولایت و محبّت اهل بیت(ع) است. آن معصوم است و جای اشتباه نمیرود. حتّی اگر جایی اشتباه کند و کسی را بکُشد. - ولو دوست اهل بیت(ع) را کشته باشد – خدا به او جزا میدهد. به خیالش دشمن اهل بیت است، کارد را گذاشت و به او مزد هم دادند. تعزیه گرفته بودند شمر میخواست سر امام حسین(ع) را با خنجر ببرد. یک تبریزی آنجا بود و خنجر همراه داشت آن را درآورد و سر شمر را برید. بختِ شمر بود.
شمر دارد سر امام حسین(ع) را میبُرد، آیا اگر شما بودید میایستادید؟ الان من دیدهام فوتبال که پخش میکنند آنها که پای تلویزیون نشستهاند، خود را این طرف آن طرف میکنند. آیا این بابا نکُشد؟ شما در تلویزیون، عکس توپ را که مربوط به بازی دیروز است میبیند. بچه من در اطاق، خودش را این طرف آن طرف میکند که توپ را بزند. وجود بشر خیلی پشتکار دارد. علی ایّ حال این رفیق ما که تعزیه را نگاه میکرد یک مرتبه خنجر را بر میدارد و سر شمر را میبُرد و او را زندان میبرند. کسی را کشته بود و باید او را محاکمه میکردند. او را که محاکمه می کردند گریه میکرد و میگفت آیا بایستم تا شمر سر امام حسین(ع) را ببرد؟ بلکه نزدیک بود سر قاضی را هم ببرد. قاضی دید نمیشود او را از کربلا بیرون آورد. خدا ان شاء الله ما را هم شمائل شناس کند که مثل او چنان داخل تعزیه برویم که اصلاً بیرون نیاییم.
چقدر خوب است که آدمی وقتی حق را پیدا کرد پشتکار داشته باشد. وقتی قلبت حق را میبیند، در باطنِ خودت عقبش برو. اگر در نماز است یا در روزه است یا در کارهای خیر است عقبش برو. یا اینکه در کار نیست بلکه در سکوت و نشستن است. روزها دو ساعت، یک ساعت، نیم ساعت جایی بنشین، تفکر و تعقّل کن. راست است که تفکر ساعه افضلُ مِن عبادهِ سَبعینَ سَنهٍ. بیشتر عمر این امت بین شصت و هفتاد است . لذا از هفتاد زیاد میفرمایند. کسی که یک ساعت فکر کند یک مرتبه ممکن است دری را باز کند که هفتاد سال عمر، آن را باز نکند. یک ساعت فکر کرد و کلید را یافت و در را باز کرد. تازه منظور، ساعت هم نیست. همان وقت که کلید را پیدا میکند را ساعت میگویند. میگوید اینجاست. والا ممکن است آدمی ده ساعت، بیهوده این طرف و آن طرف را نگاه کند. آن ساعت نیست. ساعت قرآن «آنی» است که آدمی چیزی را پیدا میکند. امیدوارم خیلی وقت شناس باشید. پی آن، «آن» بگردید که آدمی چیزی را پیدا میکند.
کتاب طوبی محبت؛ جلد3 – ص 206
مجلس حاج محمد اسماعیل دولابی
منبع:فرهنگ نیوز
آشنایی اجمالی با زندگی پر برکت حضرت آیت الله العظمی حاج آقا مجتبی تهرانی قدس سره الشریف
به گزارش شهدای نیاک، سایت «احیاگرمعروف» نوشت:
حضرت استاد در سال 1316 ه.ش در خانواده ای از اهل علم، معرفت و شهادت در تهران به دنیا آمد. پدر ایشان مرحوم آیت الله میرزا عبدالعلی تهرانی، از شاگردان مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی، فقیهی مجاهد و عارفی سترگ بود که در زمان تاریک حکومت پهلوی اوّل، با همراهی و رفاقت مرحوم آیت الله شاه آبادی بزرگ، به اقامه جماعت در مسجد جامع بازار تهران مشغول بود و در امر تربیت نفوس مستعدّ و راهنمایی سالکان الی الله تعالی اهتمام ویژه داشت.
حضرت آیت الله حاج آقا مجتبی تهرانی، طبق رسم تمامی خاندان های علم و معرفت، تحصیل در علوم دینی و اشتغال به علوم حوزوی را از دوران کودکی آغاز نمود و در امر تحصیل علوم، جدّیت فوق العاده ای داشت. ایشان با هدایت و ارشاد والد بزرگوار خود، برای مدّت چهار سال به مشهد مقدّس مهاجرت کرد و در سایه الطاف حضرت علی بن موسی الرّضا علیه السلام مشغول به گذراندن سطح گردید و از محضر اساتید برجسته ای چون ادیب نیشابوری بهره برد. سپس به قم مهاجرت کرد تا در حوزه نوپای آن دیار، که به تازگی تمامی اهل علمِ جهان تشیّع را به سوی خود جذب می کرد، حضور یابد و سطوح عالی دروس حوزوی را نیز به اتمام برساند.
حضرت استاد با جدّیت و پشتکار بسیار، دروس سطح را به سرعت تمام کرد و در سنین نوجوانی به محضر علمی بزرگانی چون امام خمینی، مرحوم آیت الله العظمی بروجردی، آیت الله العظمی گلپایگانی و مرحوم علّامه طباطبایی راه یافت. در جدّیت و پشتکار معظّم له همین نکته کافی است که به فرموده خودشان، در زمانی که مشغول به دروس سطح بودند، دو مرتبه تمام وسائل الشیعه را مطالعه کردند تا برای شرکت در درس خارج آماده شوند. ایشان با نبوغ و پشتکاری که از خود نشان دادند، در جوانی به درجه رفیع اجتهاد رسیده و به زودی توانستند از نزدیکان و خصّیصین حضرت امام خمینی رحمت الله علیه قرار گیرند. مقبولیّت علمی ایشان نزد استاد خویش، به اندازه ای بود که حضرت امام به طلبه خوش فکر و جوان خود اجازه داد تا تقریرات و نوشته جات درس بیع شان را جمع آوری کرده و به صورت یک اثر مستقل منتشر نماید. ایشان در همین ایّام، کتاب مکاسب محرّمه حضرت امام خمینی رحمت الله علیه، همچنین دو جلد رسائل اصولی ایشان را تنظیم و منتشر کردند.
با آن که هنوز مدّت زیادی از استفاضه این طلبه فاضل و جوان از محضر زعیم عالم تشیّع، حضرت آیت الله العظمی بروجردی نگذشته بود، این مرجع کم نظیر رحلت کرد و بار هدایت امّت را به دوش خلف صالح خویش چون حضرت امام خمینی نهاد. حال که امر خطیر مرجعیّت متوجّه حضرت امام شده بود، ایشان شاگرد فاضل خود، یعنی حاج آقا مجتبی تهرانی را مأمور به جمع آوری فتاوا و تنظیم اوّلین نسخه از رساله عملیه و مناسک حجّ خویش گردانید که در همان ایّام به چاپ رسید و در دست رس مقّلدان قرار گرفت. حضرت استاد برای انجام این امر مهم، ضمن بهره گیری از دست نوشته های متعدّد استاد خویش، با ایشان هم بحث شد و رساله ای دقیق و علمی آماده کرد که بعدها جزو دقیق ترین رساله های منسوب به امام خمینی مطرح گردید. همه این امور در زمانی اتّفاق افتاد که هنوز کمتر از بیست و پنج سال از عمر شریف حضرت استاد می گذشت.
ایشان علاوه بر یادگیری فقه و اصول در محضر استاد بی بدیل خود، چندین سال نیز از مشرب اخلاقی و عرفانی آن عارف کامل و عالم ربّانی سیراب گردید و با دیدگاه های اجتماعی و سیاسی امام امّت به خوبی آشنا شد. این استضائه از خورشید حیات بخش امام و دیگر اولیای الهی ادامه داشت تا آن که جرقّه های بیداری اسلامیِ ملّت ایران زده شد و امام خمینی از کشور تبعید گردید. بعد از این واقعه دردناک، حضرت آیت الله تهرانی نیز سه سال بعد، به نجف رفت تا هم سیر معنوی خود را در سایه فیوضات امیر المؤمنین علیه السلام و دیگر ائمه هدی علیهم السلام تکمیل نماید و هم از تربیت استاد خویش بی بهره نماند. امّا این معیّت زیاد طول نکشید و حضرت امام به ایشان امر کردند که به ایران برگشته و در تهران حضور داشته باشند. لذا ایشان در سال 1349 به زادگاه خود بازگشت و به کارهای مهم و برزمین مانده مشغول گردید.
حضرت استاد از زمان بازگشت به تهران، تا پیروزی انقلاب شکوهمند امامت و ولایت در ایران، ضمن اقامه جماعت در مسجد جامع بازار، تدریس سطوح عالی خود را در مدارس علمیه تهران آغاز کردند و تربیت و هدایت جوانان انقلابی را به دست گرفتند. از جلسات بسیار محرمانه با برخی انقلابیون فعّال گرفته تا جلسات عمومی اخلاق که در برخی مقاطع زمانی به دلیل ممانعت حکومت جور، تعطیل می شد، همچنین حضور در بازار تهران و هدایت و رهبری مردم کوچه و بازار، از اهمّ فعّالیت های معظّم له پیش از انقلاب بود. حضور عادّی حضرت استاد در تهران و فعالیّت های مخفی ایشان در راهنمایی و رهبری مجاهدان انقلابی، آن قدر مفید و مؤثّر بود ¬هنوز هم برکات آن در میان اهالی تهران، باقی و جاری است، که بعد از مدّتها سرّ تأکیدهای حضرت امام مبنی بر مراجعت ایشان به تهران را روشن ساخت. عنایت ویژة حضرت امام به تهران موجب گردید که حضرت استاد، تا امروز در عاصمه جهان تشیّع بماند و نعمتی بی بدیل برای اهل این دیار باشد.
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و با آغاز ولایت و زعامت حضرت روح الله، همچنین با توجّه به سوابق درخشان و مراودات حضرت استاد با امام امّت، انتظار می رفت که ایشان یکی از مسؤولین نظام اسلامی شده و گوشه ای از بار این انقلاب را به دوش بکشند. امّا بنا به فرموده خودشان، ایشان با دعا به درگاه خدای متعال و توسّل به حضرات معصومین علیهم السلام، خود را از قبول مسؤولیت های آشکار کنار کشیدند و با حضور در صحنه نیروسازی برای انقلاب، همچنان به صورت گمنام و مؤثّر به تربیت نیروهای جوان و کارآمد برای انقلاب اسلامی پرداختند.
لذا جلسات درس خارج ایشان مملوّ از طلّاب سطوح عالی بود که برای انجام وظیفه به تهران آمده بودند و از فضای علمی قم فاصله داشتند. این جلسات آن قدر مفید و کم نظیر بود که بسیاری از فضلا را به خود جذب کرد و حسرت دوری از فضای علمی قم را به رضایت و شکرگزاری شرکت در این جلسات علمی تبدیل نمود. بدیهی است که درس خارجِ فقیه متتبّعی که به فرموده خویش، بیش از سی مرتبه کتب اربعه را مرور کرده و اغلب عبارات آن را در ذهن حاضر دارد، پُر از نکات دقیق و بدیعی خواهد بود که کمتر نصیب اهل علم شده است.
از طرفی دیگر، جلسات عمومی اخلاق و معارف اسلامی که قبل از انقلاب نیز برپا بود و از سال 1356 به طور منظّم و هفتگی دائر می گردید، مأمن بی نظیری برای بسیجیان مخلص حضرت روح الله و سکّوی پرشی برای دلدادگان و حیات یافتگان انقلاب اسلامی بود که تازه از زیر یوق جهالت ستم شاهی رهایی یافته و به نور حکومت الهی منوّر گشته بودند و بی صبرانه و مشتاقانه به دنبال معارف عمیق اسلام بودند.
این استاد بی بدیل اخلاق همان گونه که آرزو داشت در آستانه اربعین حسینی به دیدار معبود خویش نایل آمد و رهبر عظیم الشأن انقلاب اسلامی حضرت آیت الله العظمی خامنه ای مد ظله العالی بر پیکر مطهر ایشان اقامه نماز نمودند و سپس با تشییع با شکوهی در آستان مقدس حضرت عبد العظیم حسنی علیه السلام به خاک سپرده شد.
منبع:سایت راسخون
دردانه اخلاق شهر
به گزارش شهدای نیاک، سایت «احیاگر معروف» نوشت:
مرحوم آیت الله آقا مجتبی تهرانی جزو علمایی بودند که علاوه بر پیشرفت در حوزه فقه و اجتهاد، جلسات پرباری در حوزه تربیت و اخلاق داشتند؛ هنوز جوانان بسیاری حسرت فقدان شبهای قدر تهران بدون حاج آقا مجتبی را دارند؛ ایشان در در عین اینکه در دوران حیات خود از شهرت به شدت دوری میگزیدند، مورد توجه بسیاری از علما و عامه مردم بودند؛ رحلت آیت الله مجتبی تهرانی در ۱۳ دیماه ۱۳۹۱ ضایعهای برای حوزه های تهران و جوانان جویای معرفت در پایتخت بود.
به مناسبت چهارمین سالگرد رحلت این عالم اخلاق نگاهی داریم به صحبتهای برخی از اساتید حوزه و علما درباره ایشان.
عامل ارتباط جوانان با خدا بود
حجت الاسلام صدیقی، امام جمعه موقت تهران: آیت الله مجتبی تهرانی شخصی معتقد و با اخلاص بود به طوری که زندگی خصوصی و بیرونی او فرقی با یکدیگر نداشت، زیرا روحیات ایشان بدور از تزویر و دورویی بود. ایشان برای نظام فردی پرفایده بود و هیچ وقت برای نظام هزینه و دردسر درست نکرد و همواره تلاش میکرد دلها را به هم نزدیک کند و عامل ارتباط جوانان با خدا بود.
شاگردان بزرگی تربت کرد
من افتخار میکنم که از آغاز دهه پنجاه، محضر این عالم بزرگوار در تهران حضور داشتم و در مدرسه فقه او شاگردی کردم. آیت الله آقا مجتبی تهرانی ۴۰ سال اندوختههای علمی و معرفتی خود را با الهام از آموزههای خود در خدمت مردم شریف قرار داد. مرحوم آیت الله آقا مجتبی تهرانی با اعتقاد کامل به آرمانهای امام (ره) ۴۰ سال تلاش کرد و شاگردان بزرگی را تربیت کرد.
در قلبها اثر می گذاشت
جاذبه شخصیتی آیت الله مجتبی تهرانی به این بود که وی برای جذب مردم به دین از معارف اهل بیت بهره میبرد و چون کلمات معصومان را طرح و اشاعه میداد از این رو در قلبها تاثیر میگذاشت. استاد از بدو نهضت حضرت امام (ره) در کنار ایشان بود و با اینکه مبارزات انقلابی و قرابتی که با حضرت امام راحل داشت، اما هیچگاه علاقمند نبود پست و مقامی داشته باشد.
مشکلات جوانان را در نظر داشت
حجة الاسلام علی محمدی: آیت الله تهرانی از اخلاص و تواضع درخور توجهی برخوردار بودند و به همین جهت نیز مردم شهر تهران ایشان را با جان و دل دوست میداشتند. غالب مباحثی که در جلسات اخلاقی این عالم مجاهد مطرح میگردید، حول محور مسائل و ضروریات مورد نیاز جامعه و مشکلات جوانان قرار میگرفت. آیت الله حاج آقا مجتبی تهرانی (ره) بحق از شاگردان برجسته و مورد وثوق حضرت امام (ره) بودند، که همواره چه در زمان حیات امام و پس از آن در خط ولایت ثابت قدم ماندند. ایشان فقیه، عارف، فیلسوف و معلم اخلاق بودند و کرسی درس خارجشان در تهران معروف بود.
عامه مردم از برکات وجودی اش متنعم می شدند
حجة الاسلام والمسلمین طائب: ایشان ازنظر علمی و فقهی ولایت ولی فقیه را پذیرفته و همچون انسانی متواضع و بیادعا هم در زمان امام (ره) و هم در زمان مقام معظم رهبری تبعیت از ولی امر و رهبری را واجب میدانست. ایشان به دلیل اینکه تربیت یافته خاص محضر حضرت امام (ره) بود، از نظرعلمی و فقهی به مراتب بالایی رسیده و بسیاری از ویژگیها و سجایای اخلاقی امام (ره) را سرمشق خود کرده بود. عمل کردن از روی وظیفه و تکلیف بدون توجه به امیال نفسانی خصیصهای بود که ایشان از امام فرا گرفته بود، لذا بدون در نظر گرفتن جایگاه و شأن والای فقهی و علمی خود، بر اساس احساس تکلیف در بین عامه مردم بویژه جوانان حاضر شده و از برکات وجودی و علمش دیگران را متنعم میساخت.
تمرکز بر تربیت جوانان داشت
آیت الله ضیاء الدین نجفی، تولیت مدرسه علمیه نبی اکرم (ص) تهران: مرحوم حاج آقا مجتبی از نوادر روزگار و عالم متخلق به اخلاق اسلامی و موثر در هدایت نسل جوان جامعه بودند. ایشان به معنای واقعی کلمه روحانی، عالم، فقیه و متواضع بود و حضور مقام معظم رهبری در تشییع پیکر این عالم ربّانی و اقامه نماز بر ایشان کاشف از عظمت علمی و اخلاقی آن مرحوم است. بیتردید اثربخشی و تاثیر گذاری کلام نافذ ایشان در سطح جامعه ریشه در درجه والای اخلاص و بندگی ایشان داشت. یکی از ویژگیهای بارز حضرت حاج آقا مجتبی تهرانی توجه به نسل جوان و تمرکز بر تربیت این قشر از جامعه بود که روحانیت معظم باید در این عرصه از ایشان الگو بگیر و راه او را ادامه دهند.
آیتالله تهرانی دردانه اخلاق شهر بود
حجت الاسلام محمدرضا زائری از شاگردان آیت الله تهرانی: این مرد الهی جامعیت دارد؛ هم تقریرات فقهی امام (ره) را نوشته و فقیه است و هم درس اصول فنی و محکمی دارد. هم در اخلاق صاحب سبک است و تفصیلی که در اخلاق داده سابقه ندارد. از یک طرف تمام تأکیدش بر عقلانیت و فکر و محکمات است و از طرف دیگر موقع روضه و ذکر مصیبت که میشود، چیزی از توسل محکمتر نمیبیند. شور را نفی نمیکند اما مأموریت خود را درترویج شعور میداند.
آیت الله تهرانی را دردانه اخلاق شهر میگفتند؛ سلوکی عاشورایی داشت و عروجی عاشورایی؛ روح شیدا و بیقرارش نیز در ایام عزای سالار شهیدان و در آستانه اربعین حسینی از خاکدان عالم فانی به ملکوت اعلی پیوست. حاج آقای ما معصوم نیست، بیتردید پیش از او فراوان بودهاند نسخههایی مانند او که ما ندیدهایم، اما وقتی به او نگاه میکنیم تصویری از آنچه روایات برای مؤمن نقل کردهاند میبینیم، تصویری از آنچه برای اوصاف یک شاگرد امام صادق (ع) نوشتهاند، تصویری از التزام به مکتب اهل بیت (ع) در اندیشه و عمل. ما که امام خمینی (ره) را درست درک نکردیم و سهم ما از او تنها تماشای جمالش بود، از پشت پرده اشک و میان شعارهای مردمی حسینیه جماران، اما آنچه از او خواندهایم و شنیدهایم در این مرد تماشا میکنیم.
وی پناهگاه فکری، معنوی و عاطی مردم بود
امام و رییس جامعه شیعیان اتریش: ایشان علاوه بر اینکه فقیه و استاد ممتاز دروس حوزوی از جمله فقه و اصول و عرفان بود آنچه که موجب محبوبیت ویژه ایشان شد وجهه مردمی و زندگی ایشان در میان مردم بود. حضرت آیت الله حاج آقا مجتبی تهرانی ملجاء و پناهگاه فکری، معنوی و عاطفی مردم بود و همانگونه که در قرآن کریم تصریح شده است، خداوند محبت کسانی را که ایمان میآورند و عمل صالح انجام میدهند در قلوب مردم جای میدهد.
منبع:فرهنگ نیوز
فیلم، عنایت ویژه امام رضا به علامه حسن زاده آملی
واقعه ای بسیار زیبا از ملاقات علامه حسن زاده با امام رضا علیه السلام در رویای سحری و القاء حقیقت علم به ایشان:
به نقل از خود ایشان از کتاب هزار و یک کلمه، جلد1، صفحه 342:
"در عنفوان جوانى و آغاز درس زندگانى که در مسجد جامع آمل سرگرم به صرف و تهجد عزمى راسخ و ارادتى ثابت داشتم ؛ در رؤیاى مبارک سحرى به ارض اقدس رضوى تشرف حاصل کردم و به زیادت جمال دل آراى ولى الله اعظم ، ثامن الحجج ، على بن موسى الرضا - علیه و على آبائه و ابنائه آلاف التحیه و الثناء - نائل شدم .
در آن لیله مبارکه قبل از آن که به حضور باهر النور امام (علیه السلام ) مشرف شوم ، مرا به مسجدى بردند که در آن مزار حبیبى از احباء الله بود و من فرمودند: در کنار این تربت دو رکعت نماز حاجت بخوان و حاجت بخواه که بر آورده است ، من از روى عشق و علاقه مفرطى که به علم داشتم نماز خواندم و از خداوند سبحان علم خواستم .
سپس به پیشگاه والاى امام هشتم ، سلطان دین رضا - روحى لتربه الفداء، و خاک درش تاج سرم - رسیدم و عرض ادب نمودم ، بدون اینکه سخنى بگویم ، امام که آگاه به سر من بود و اشتیاق و التهاب و تشنگى مرا براى تحصیل آب حیات علم مى دانست فرمود: نزدیک بیا!
نزدیک رفتم و چشم به روى امام گشودم ، دیدم آب دهانش را جمع کرد و بر لب آورد و به من اشارت فرمود که : بنوش ، امام خم شد و من زبانم را در آوردم و با تمام حرص و ولع از کوثر دهانش آن آب حیات را بوسیدم و در همان حال به قلبم خطور کرد که امیرالمؤمنین على (علیه السلام ) فرمود: پیغمبر اکرم (صلى الله علیه وآله ) آب دهانش را به لبش آورد و من آن را بخوردم که هزار در علم و از هر درس هزار در دیگرى به دوى من گشوده شد.
پس از آن امام (علیه السلام ) طى الارض را عملا به من بنمود، که از آن خواب نوشین شیرین که از هزاران سال بیدارى من بهتر بود به در آمدم ، به آن نوید سحرگاهى امیدوارم که روزى به گفتار حافظ شیرین سخن به ترنم آیم که :
دوش وقـت سحـــر از غصه نجــــاتم دادند وندر آن ظلمـــت شـــب آب حیــــاتم دادند
چه مبارک سحرى بود و چه فرخنده شبى آن شب قـــــدر که این تازه بـــــراتم دادند
منبع:سایت قاصدون
روایت مقام معظم رهبری از حضور آیت الله میرزا جواد آقا تهرانی در جبهه/ شهید برونسی چه دستوری به میرزا جواد آقا داد؟
به گزارش دفاع پرس از خراسان رضوی، حاج میرزا جواد آقاى تهرانى، یکی از بزرگترین مفسران قرآن در تاریخ علمی تشیع است؛ که در فقه و اصول نیز از جایگاهی فرهیخته برخوردار است.
این سالک وارسته و عالم ربانی در سال۱۲۸۳ شمسی در تهران متولد شد.
میرزا جواد آقا، تحصیل خود را در تهران آغاز کرد و بعد از دریافت گواهی سیکل، برای فراگیری علوم دینی رهسپار قم و حضور در حوزه علمیه آن شد. پس از چند سال سکونت و گذراندن مقدمات و بخشی از دروس سطح علوم حوزوی، عازم نجف شد و به مدت دو سال به کسب معارف در محضر اساتید بزرگ آن دوره پرداخت. پس از این مدت به توصیه مادرش به تهران بازگشت و تشکیل خانواده داد. در همان ایام به مشهد عزیمت کرد و در جوار حرم رضوی اقامت گزید.
در مدت ۵۶ سال اقامت در مشهد مقدّس در بین سالهای ۱۳۱۲ تا ۱۳۶۸ شمسی و بهرهمندی از کلاسهای درس اساتید، عهدهدار کرسی تدریس در زمینه فقه، اصول، معارف و تفسیر به مدت ۴۵ سال شد.
ایشان انسانی وارستهای بود که حتی دانش بالایش او را عاملی برای جدا دانستن خود از شاگردانش نمیدانست؛ به همین علت در جلسات تدریس همسطح با شاگردانش مینشست. هیچگاه به کسى، حتى به فرزندانش دستور نمىداد.
از این که او را با عنوان «آیتالله» خطاب کنند، پرهیز میکرد. حتی روزى به خانه واعظى که در منبر از ایشان تجلیل کرده و از او به عنوان آیتالله نام برده بود رفت و از وى خواست که دیگر در منبر از ایشان نام نبرد. اجازه دستبوسی به کسی نمیداد و اگر کسى بىاطلاع از این روحیه و یا ناگهانى دستش را مىبوسید، سخت آزرده مىشد. مهربان و خوشرفتار بود و هرگز کسی را آزرده نکرد. هرگز از کسى به بدى یاد نکرد و به هیچ شخصی رخصت غیبت نمىداد. حتىالامکان همردیف شاگردان بر زمین مىنشست و براى خود جاى مخصوص و ممتازى درنظر نمىگرفت.
همچنین میرزا جوادآقا تهرانی، در راستای پشتیبانی از نظام جمهوری اسلامی، در سال های آخر زندگی و با همان قدّ خمیده و کمانی، چهار بار در جبهه نبرد حاضر شد و لباس بسیجی به تن کرد. ایشان روزی چهارده گلوله خمپاره به نام چهارده معصوم شلیک می کرد که کاملاً به هدف اصابت میکرد. خود مرحوم میرزا جوادآقا نقل کرده است: «روزی قرار شد خمپاره بزنم. مجبور شدند به علت خمیدگی پشتم، چهار پایه ای بیاورند و من روی آن قرار گرفتم و یک نفر هم از پشت دو گوش مرا گرفت و من گلوله را در لوله آن انداختم».
آری، به جبهه رفتن بنده صالحی مانند آیت اللّه تهرانی، صدها معنا داشت و چه بسیار، اشکالات واهی را جواب می داد و چه شک و تردیدها را برطرف می نمود و چه آثار خوبی برای رزمندگان به جا می گذاشت.
میرزا جواد آقای تهرانی از عالمان بزرگی است که به حق میتوان او را «فقیه عارف» نامید. مرحوم میرزا جواد آقا گرچه از نظر فلسفی و عرفانی مشرب خاصی داشت و به حکمت متعالیه و عرفان ابن عربی نقدهایی وارد میدانست و حتی در کتاب «عارف و صوفی چه میگویند؟» به نقد آرای فیلسوفانی مثل ملاصدرا پرداخت، ولی هیچگاه از کار فلسفیدن و تفکر فلسفی و بهره بردن از استدلال عقلی فاصله نگرفت.
آیتالله حاج میرزا جواد آقاى تهرانی، روز شنبه ۲ آبان ۱۳۶۸ مطابق 23 ربیع الاول 1410 چهره بر نقاب خاک کشید و دوستداران و ارادتمندان اولیای الهی را در ماتمی عظیم فرو برد. قبرستان بهشت رضای مشهد، مدفن این عالم برجسته ی شیعی است.
خاطرات
الله اکبر میرزا جواد آقا تهرانی پای خمپارهانداز
گاهی یک روحانی مسن و پیرمرد، اثرش از روحانی جوان بیشتر است. یکی از علمای محترم مشهد، از مسنّین علمای مشهد که حتما اغلب آقایان میشناسند، آقای حاجمیرزا جوادآقای تهرانی، مردِ ملّا، پیرمردِ پشتخمیدهی با عصا، ایشان چند بار جبهه رفته.
یکبار ایشان از جبهه برگشتند آمدند تهران، میرفتند مشهد، با بنده ملاقات کردند. خدمت امام رسیدند به من گفتند که من وقتی رفتم جبهه، دیدم بچهها من را به چشم یک پیرمرد نگاه میکنند، گفتم نخیر از من هم کار بر میآید. بعد به من گفتند که پس شما پای خمپاره بیایید، آقای آقامیرزا جوادآقا را بردند پای خمپاره. ایشان گلولهی خمپاره را میانداختند توی خمپاره و پرتاب میشد و میخورد به دشمن. خب خمپارهانداز، خوب است دیگر. خمپارهزنی، یک کار رزمی، شما ببینید چقدر در روحیهی این جوانها اثر میکند، چه جانی به اینها میدهد.
آن جوانی که میبیند این پیرمرد ۸۰ ساله با محاسن سفید، پشتِ خمیده، عصا بهدست آمده پای خمپاره ایستاده و خمپاره میزند، این جوان دیگر ممکن نیست که از مقابل دشمن برگردد عقب و احساس ترس بکند. آقایانی که بودند میدانند دیگر، چون خمپاره صدا دارد و معمولاً آن کسی که خودش خمپاره را میاندازد سرش را میبرد عقب و گوش ها را میگیرد، ایشان میگفت خمپاره را که میزدم، برای اینکه صدای خمپاره توی گوشم نپیچد، وقتی گلوله خمپاره میخواست بیرون بیاید فریاد میزدم اللهاکبر. منظره را مجسم کنید یک پیرمردِ عالمِ محاسنسفیدی، پای خمپاره ایستاده هی خمپاره میزند، هی میگوید اللهاکبر.
از بیانات مقام معظم رهبری در تاریخ 1366/8/26
من هم می خواهم در صف ابراهیمیان باشم
هنگامی که برای عزیمت به جبهههای جنگ به ایشان گفته شد که آقا حال شما مساعد نیست و کهولت سن اجازه نمیدهد که در صف رزمندگان اسلام باشید، در پاسخ گفتند: به این مسئله واقف هستم اما می خواهم مثل آن پرستویی باشم که موقع پرتاب حضرت ابراهیم (ع) به طرف آتش، یک قطره آب به منقار خود گرفته بود، به او گفتند کجا می روی؟ گفت: می روم این قطره آب را روی آتش بریزم!
گفتند: این قطره آب که در این انبوه آتش اثر نمیگذارد، پرستو گفت: من هم میدانم تأثیر ندارد، اما میخواهم ابراهیمی باشم.
سپس اضافه میکردند. من هم میدانم که در جبهه تأثیر چندانی ندارم اما منهم میخواهم در صف ابراهیمیان زمان باشم.
یکبار هم که روی یک بلندی ایستاده بودم. دیدم از طرف تلویزیون با دستگاه ضبط و فیلم به نزد من آمدند گفتم چرا آمدید؟
لابد می خواهید بپرسید من کی هستم ولی من خود را معرفی نمی کنم شما بی جهت خود را معطل نکنید!!
شفاعت میرزا جواد آقا شرط گرفت عکس
در جبهه یک نوجوان بسیجی خدمت ایشان رسید و گفت آقا بیائید با هم یک عکس بگیریم، ایشان فرمایند: من به شرطی با شما عکس میگیرم که یک قول به من بدهید؛ قول بدهید وقتی فردای قیامت دست جواد را میگیرند که به طرف جهنم ببرند، بیائید و مرا شفاعت کنید!
آن جوان قول داد و بعد آقا با او عکس گرفت.
دستور شهید برونسی به میرزا جواد آقا
مرحوم علامه میرزا جواد آقا تهرانی به منطقه والفجر مقدماتی آمده بودند، به دلیل تواضع زیادشان امام جماعت نمی شدند مگر به زور.
ایشان به ما می فرمود: شما از من جلوتر هستید. خیلی اعتقاد و احترام عجیبی به رزمنده ها داشت.
یک شب ایشان به تیپ امام جواد(ع) آمدند و سخنرانی کردند. بعد که سخنرانی تمام شد، موقع نماز بود، اما قبول نمی کردند بروند جلو و امام بایستند. آقای برونسی گفت: آقا! بروید و امام باشید. علامه فرمود: شما دستور می دهی؟
آقای برونسی گفت: من کوچکتر از آنم که دستور بدهم، ولی خواهش می کنم. علامه گفت: نه پس خواهش را نمی پذیرم.
بچه ها گفتند: خوب آقای برونسی! مصلحتا بگوئید دستور می دهم تا بپذیرند. ما آرزو داریم پشت سر این عارف بزرگ نماز بخوانیم.
شهید برونسی هم، همین کار را کرد و علامه در جواب فرمود: چشم فرمانده عزیز.
بعد از نماز، علامه حال عجیبی داشت، شهید برونسی را کنار کشیده بود و اشک می ریخت، می فرمود: دوست عزیزم از جواد فراموش نکنی و حتماً ما را شفاعت کن.
شلیک گلوله با خرج ذکر توسط میرزا جواد اقا
روز اولی که میرزا جواد آقا تهرانی، عضو مجلس خبرگان رهبری به جبهه آمده بودند، من ایشان را شناختم. دیگران فکر می کردند ایشان یک روحانی پیر معمولی است که به اهواز آمده و با آن قد خمیده، عصازنان به رزمنده ها پیوسته است! یکی دو نفر هم همراهشان بودند.
یک روز بعد از نماز گفتند حاج آقا می خواهند بروند خط! من گفتم: با من بیایید! فرمانده اجازه داد و ما عازم خط شدیم. من ایشان را به سنگری که خودم ساخته بودم بردم. سنگر هم با فاصله از قبضه بود. چرا که پس از آنکه ما ده تا گلوله می زدیم، عراقی ها دویست تا گلوله در همان جا خالی می کردند! برای همین پای قبضه با بلوک سنگر یک نفره ای ساخته بودیم که به محض شروع آتش باران عراق، توی آن جاگیر می شدیم و دیگر امکان هیچ تحرکی هم نداشتیم!
میرزا جواد گفتند من هم می خواهم شلیک کنم! گفتم: شما همین جا باعث تقویت روحیه ما هستید و همین جنگ است!
ایشان گفت: نه سلاح کو؟ کو دشمن؟ ایشان را پای قبضه بردیم. به بچه ها سپردم که ده پانزده تا گلوله با ایشان بزنیم و فوراً ایشان را به عقب منتقل کنیم.
جلوتر از ما، در نزدیکی دشمن، یک نفر دیده بان مستقر بود و به ما تصحیح تیر می داد. حاج آقا گفتند: من می خواهم گلوله را بیاندازم! گلوله ها هم سنگین بود و برایشان مشکل بود. لذا کمک کردیم و گلوله را تا کمر وارد لوله خمپاره کردیم و بعد تحویل حاج آقا دادیم. ایشان چند ثانیه گلوله را نگه داشتند و این دعا را زمزمه کردند: « یا محمد یا علی یا علی یا محمد اکفیانی فانکما کافیان وانصرانی ...» منتظر ماندیم که صدای دیدهبان از بیسیم بیاید و تصحیح بدهد که گفت: "اوه ! اوه ! امروز چه کار دارید می کنید؟" ایشان نمی دانستند که میرزا جواد آقا آنجا هستند. خمپاره اول به یک انبار مهمات خورده بود! دومی و سومی و چهارمی و پنجمی هم به همین طریق، همگی به اهداف مهمی برخورد کردند که دیده بان به ما خبر می داد.
منبع کتاب آیینه اخلاق
مجموعه پوستر های «سحاب رحمت» برگرفته از بیانات مرحوم آیت الله بهجت با موضوع مجالس اهل بیت توسط روضه نیوز منتشر شد.
به گزارش روضه نیوز ؛مجموعه پوستر های «سحاب رحمت» برگرفته از بیانات مرحوم آیت الله بهجت با موضوع مجالس اهل بیت توسط روضه نیوز منتشر شد.